آقاي عارف! مدعيان اصلاح طلبي در آشوب 88 تبديل به برانداز شدند

خبر ويژه 
آقاي عارف! مدعيان اصلاح طلبي در آشوب 88 تبديل به برانداز شدند 1 آبان – 95
الان چه سالی است وچند سال از اعتراضات مردم ناراضی 88 متهم به فتنه می گذرد؟ چرا به تقلبات گسترده پاسداران وبسیج اشاره نمی شود که بارئیس جمهور کردن احمدی نژاد تا شعارا نرژی هسته ای حق مسلم سپاه ست سرد هد .ولی منجر به و اکنش های اعتراضی ضد حکومتی با فریاد مرگ بردیکتاتور شد که باسرکوب شدیدو حشیانه ارگان های سرکوبگر وبازداشت ها و محاکمه وصدور احکام غیرواقعی از سوی قوه فاسد قضایی  اعتراضات مردمی 88 سرکوب ومهار شد .درحالیکه قاضی قاتل سعید مرتضوی محور قتل ها یا جنایت علیه بشریت بازداشتگاه کهریزک توبه نامه انتشار داد ولی هنوز حکم محکومیت وی پس از 7 سال صادر نشده است؟

«اصلاح طلبان فعال در آشوب سبز براي بستن پرونده آن سال بايد شکست در آن آشوب را بپذيرند و تکليف خود را با نظام روشن کنند».
    
داريوش سجادي همکار نشريات سابق اصلاح طلب نوشت: آقاي محمدرضا عارف اخيرا گفته «مشکلات پرونده حوادث انتخابات در سال 88 بايد بسته شود چرا که به صلاح کشور است». داستان 88 اگر قرار است مختومه شود قبل از هرچيز بايد به درستي تعريف شود. قطعا بعد از برخوردار شدن از صورت صحيحي از قضيه و با مختصاتي شفاف آنگاه مي توان به راهکار نائل آمد. داستان 88 از آغاز تا فرجام و از اوج اش تا حضيض اش در فشرده ترين تعريف ممکن يکي داستان بود پر آب چشم!
    
متاسفانه رهبران جنبش سبز در يک جوزدگي آشکار و بي اخلاقي نامتوقع با رويت راهپيمايي به صرافت آن افتادند که وقتي «گل در بر و مي در کف و معشوق به کام است» چه حاجت به کوتاه آمدن است و خدا را چه ديدي با چنين عقبه نقدي در کف خيابان «چرا که نه؟» الان وقت امتياز گرفتن و کوتاه نيامدن است!
    
القصه بعد از 8 ماه جنگ و گريز خياباني وقتي پرونده آن آشوب به نفع نظام بسته شد آنک «جنبش سبز» و حاملان جنبش سبز خسته از 8ماه «شهر آشوبي نافرجام» مبتلابه يک افسردگي عميق و تبعي ناشي از شکست شدند.
    
در اين ميان خسران اصلي اولامتوجه رهبران جنبش سبز شد که در يک بي مبالاتي آشکار قبل از هرچيز «خود» را سوزاندند و با يک محاسبه ناصواب و در يک بي حزمي و جوگيري آشکار بي جهت خود را مبتلابه حصري 7 ساله کرده اند. دومين خسارت و هزينه را نيز آن بخش از بدنه ميداني جنبش سبز و مدعي اصلاح طلبي داد که با «88» تزوير ايشان برون ريخت شد.
    
مجموعه اي که سالها «خود فريبانه و عوام فريبانه» خود را ذيل نظام تعريف کرده بودند که قرار است در لباس احرام با نظام خيرانديشانه کاستي هاي نظام را پايش و پالايش کنند و آنک با فرصت 88 فرصت طلبانه و خلق الساعه مبدل به چريک هايي برانداز عليه همان نظام شدند.
    
بدين اقتفا حجم بالاي مصيبت متوجه آن بخش از مدعيان اصلاحات شد که قبل از 88 با يک شيدايي هايپراکتيو و خوش باشي و خوش بيني اراده گرايانه به اتفاق «کاري کنيم کارستون - حالاکه وقته کاره» را هم سرايي مي کردند و از فرداي ناکامي 88 از اوج آن «اراده گرايي» به حضيض يک «تقديرگرايي» قابل فهم و قابل انتظار غلتيدند.