سرمقاله : روزی نامه ی جمهوری "ارتجاع منطقه در بن‌بست"

 روزی نامه ی  حکومتی جمهوری اسلامی 3 شنبه 6 مهرماه سال 1395
سرمقاله :  روزی نامه  ی جمهوری "ارتجاع منطقه در بن‌بست"
طبق معمول سرمقاله نویس کشورهای عربی که  مخالف مداخله خامنه ای و پاسداران درامور داخلی کشورهای منطقه و همسایه به خصوص عراق وسوریه ولبنان و یمن وبحرین و کویت و عربستان هستند .همچنین تأکید می کنند که بشار اسد جنایتکار باید برکنار شود .بنابراین  از سوی سرمقاله نویس متهم به ارتجاع  ورگباری ا زتهامات قرار می گیرند . گواینکه رژیم وارونه ی ولایت فقیه نه قرون وسطایی وملوک الطوایفی ومدل داعشی نیست و خیلی  مترقی و پیشرفته است ومدافع سرسخت آزادی بیان و عدم تبعیض و بی عدالتی و سرکوبو سانسور واعدام است و.... و رکوردار جهانی محکومیت  مستمر نقض حقوق بشر نمی باشد.

انفعال و انزوای زجردهنده‌ای که دامنگیر ارتجاع عرب شده، پیامدهای خود را یکی پس از دیگری آشکار می‌سازد. دیگر از آن توجه و تمرکزی که بر روی دربارهای منطقه وجود داشت، خبری نیست. دلارهای نفتی عربستان، امارات، قطر و کویت که تا دیروز معجزه می‌کرد و باعث تطهیر و ستایش جنایتکاران جنگی می‌شد، آن کارآئی مورد انتظار را به کلی از دست داده‌اند.
تقاضای دیدار ولیعهد عربستان با ژنرال سیسی مورد بی‌اعتنائی قرار می‌گیرد. وزیر خارجه تازه‌کار سعودی که دیگر جای خود دارد.
ائتلاف‌های نظامی، به تدریج فاقد کارآئی و تاثیر لازم برای عقده‌گشائی دربارهای بی‌افتخار عرب شده است. ائتلاف طوفان قاطعیت به یک رسوائی تمام عیار تبدیل شده که چیزی جز جنایت جنگی، تخریب و کینه‌توزی در کارنامه سیاه خود ندارد.
ائتلاف 34 کشوری که قرار بود نوک پیکان حمله سعودی‌ها به عراق و سوریه را تشکیل دهند، حتی بر روی کاغذ هم شکل گرفت و هرگز جدی نشد، ولی همین حرکت‌های شرورانه حاکمان ریاض، رسوائی بیشتری را باعث شد که معلوم گردید حتی هماهنگی و مکاتبه‌ای برای شکل دادن به ائتلاف صورت نگرفته و آنچه وزیر دفاع نوجوان و تازه کار عربستان گفته، صرفاً تخیلات ذهنی او بوده است.
این روزها دربارها و درون دربارها هم با یکدیگر به نزاع و شماتت همدیگر سرگرمند که چرا اوضاع به چنین مرحله بغرنجی رسیده است؟ کشتی دیپلماسی ارتجاع عرب کاملاً به گل نشسته و چاره‌جوئی‌ها نیز عملاً راه به جائی نبرده است.
ریاض و متحدان سعی داشتند سرنوشت عراق، سوریه، یمن و بحرین را ظرف چند روز یکسره کنند ولی امروزه درباره سرنوشت خودشان گمانه‌زنی می‌شود. متحدان غربی ریاض، بارها بر روی رفتن اسد اصرار ورزیدند ولی امروزه با احتیاط و شرمساری می‌گویند ماندن اسد چندان هم دور از ذهن نیست چون قادر به حذف وی نیستند اما شاهزاده‌های عیاش سعودی همچون کودکان شرور، برای رفتن اسد همچنان پای برزمین می‌کوبند.
امروزه حتی جدی‌ترین متحدان همیشگی آل سعود هم برای ادامه روال گذشته دچار تردید و تعلل شده‌اند، چرا که هزینه‌های همراهی با آل سعود به شدت روزافزون شده و حتی در چارچوب معادلات «هزینه – فایده» هم نمی‌گنجد.
آل سعود و همپالگی‌های منطقه‌ای آنان، خسته و ناتوان و ناکام از برنامه‌ریزی‌های بدفرجام و توطئه‌ها در تدارک بازیابی اقتدار از دست رفته، به هر دری می‌زنند ولی هرچه بیشتر تلاش می‌کنند، کمتر نتیجه می‌گیرند. شکایت بردن به مجامع بین‌المللی علیه همسایگان شاید از این دیدگاه، آخرین تیری است که در ترکش آنها باقی مانده و مایلند از این طریق اعلام موجودیت کنند که «من شکایت می‌کنم، پس هستم»!
تهدید وزیر خارجه نوجوان اماراتی به شکایت از ایران نزد دادگاه بین‌المللی به خاطر سه جزیره ایرانی و مضحک‌تر از آن، شکایت منصور هادی رئیس‌جمهور مخلوع و فراری یمن به شورای امنیت علیه ایران در چنین شرایطی هیچ معنی و مفهومی جز استیصال و درماندگی ارتجاع عرب ندارد و نشان می‌دهد که آنها واقعاً به بن‌بست رسیده‌اند و چاره‌ای جز این تشبثات برای آنها باقی نمانده است. جای تعجب است که منصور هادی و مزدورانش از آل سعود و همدستان جنایتکارش می‌خواهند علیه مردم مظلوم یمن به جنایت و کشتار و تخریب متوسل شوند ولی ایران را به دخالت در امور یمن متهم می‌کنند!
باید از این جماعت شرور پرسید مگر حاکمیت بر ویرانه‌های به جا مانده از یمن چه ارزش و اعتباری دارد که به خاطر آن حاضرند مسئولیت آنهمه جنایت و کشتار و ویرانی را به جان بخرند و شریک جرم آل سعودو همدستانش محسوب شوند؟ قطعاً خدای قادر، انتقام خونهای به ناحق ریخته مظلومان یمنی را از آمرین و عاملین و شرکای جرم آنها خواهد گرفت و ناکامی و فلاکت امروز ارتجاع عرب در منطقه را باید جزو نخستین علائم شکست خفت‌بار آنها در تمامی زمینه‌ها ارزیابی نمود.
رژیم‌های ضد مردمی سعی دارند هر شکستی را با جنایتی بیشتر، جبران کنند و یا حداقل بر آن سرپوش بگذارند ولی توسل ارتجاع منطقه به این شیوه‌های حقیرانه و انفعالی نشانگر آنست که آنها در محاسبات خود نیز راه به جائی نبرده‌اند و با عملکرد ضعیف خود گوئی پذیرفته‌اند که به آخر خط رسیده‌اند.