يادداشت روز اوین نامه ی کیهان "مگر اين پنج روزه دريابي!"

اوین نامه ی کیهان 5 شنبه 9 اردیبهشت ماه سال 1395
يادداشت روز  اوین نامه ی کیهان "مگر اين پنج روزه دريابي!"
همکارو هم قلم یادداشت روزنویس  اوین نامه ی  کیهان سربازجو شریعت نداری با فراموش کردن  این واقعیت  که  ازتاریخچه ننگین 37 ساله رژیم وارونه ی و لایت فقیه می گذرد که همراه با وعده های د روغین ووارونه رهبر بنیانگذار رژیم وارونه ی ولایت فقیه وجانشین وی وسایر دست اندرگان بوده است . ولی برای اینکه یقه روحانی و دولت وی  را گرفته باشد که 1000 روزا زبدقولی شان گذاشته و بازنگری نکرده اند .بنابراین از موضع بازجویی چنین  پرسش گری کرده است :
سئوال اصلي اينجاست که آيا پس از گذشت 1000 روز، وقت آن نرسيده است که دولت محترم اندکي تامل کرده و دستگاه محاسباتي خود را مورد بازنگري جدي قرار دهد؟! شايد قطعاتي از آن نياز به تغيير و تعمير داشته باشد. شايد هم بايد برنامه کلي دستگاه را تغيير داد. البته اگر سوت و کف بادمجان دور قاب چين ها بگذارد صداي ريپ زدن دستگاه به گوش دوستان برسد
هزار روز از عمر دولت آقاي روحاني مي گذرد و از منظر زماني دولت يازدهم در سراشيبي قرار دارد. هزارمين روز براي محاسبه و ارزيابي هر چند اجمالي کارنامه دولت و پيش بيني روند آينده آن، وقت مناسبي به نظر مي رسد. بررسي عملکرد هزار روزه دولت در ابعاد مختلف خارج از حوصله اين ستون است و بايد به مهم ترين سرفصل ها پرداخت. نگاهي به رويکردهاي کلان دولت نشان مي دهد، بسياري از آسيب ها و ضعف هاي آن ناشي از عامل «اختلال در دستگاه محاسباتي» است. وقتي اختلال محاسباتي در سطوح کلان و راهبردي رخ دهد، نتايج خسارت بار آن نيز فراوان خواهد بود و تغيير محاسبات را گاهي چنان سخت مي کند که غيرممکن به نظر مي رسد.
    1-
بنظر مي رسد اصلي ترين و ريشه اي ترين اختلال محاسباتي دولت يازدهم، نوع نگاه و ارزيابي آنان از ماهيت و سطح منازعه و درگيري آمريکا و جمهوري اسلامي ايران باشد. وزارت امورخارجه آذر ماه سال 92 -تنها چند روز پس از توافق موقت ژنو- در پاسخي رسمي به اداره کل امور بين الملل قوه قضائيه اعلام کرده است جز رژيم غاصب صهيونيستي که واجد وصف دولت نمي باشد و دولت شناخته نشده است هيچ دولتي با جمهوري اسلامي ايران در حالت تخاصم قرار ندارد! اين نگاه در حالي است که آمريکا علاوه بر دخالت هاي مستقيم و غير مستقيم در قتل عام مردم ايران، سال هاست کشورمان را تحت شديدترين تحريم هاي اقتصادي نيز قرار داده و رسماً و عملاً با استفاده از تمامي ابزارهاي ملي و فراملي خود، جنگ اقتصادي تمام عياري را عليه ما به راه انداخته است. تحولات پسابرجام و انواع و اقسام کارشکني هاي واشنگتن در عمل به تعهدات حداقلي خود در برجام و نوع مواجهه دولتمردان با اين روند، نشان مي دهد اختلال محاسباتي نسبت به آمريکا همچنان ادامه دارد. 
    اين اختلال محاسباتي به وضوح در مواضع سران ارشد دولت در قضيه غارت 2 ميليارد دلاري اموال ايران در پرونده جعلي پترسون قابل رديابي است. اينکه مي گويند «احترام خود به دستگاه قضايي آمريکا» را از دست داده اند و يا با تقبيح دادگاه و کنگره آمريکا، ميان ارکان حاکميتي دشمن تفاوت رفتاري قائل مي شوند، ناشي از همين اختلال محاسباتي کلان است. دولتي ها اگر عينک خوشبيني را که متاسفانه شماره اش هم افزايش يافته کنار بگذارند، فهم عمق و سطح اين منازعه کار سختي نيست که گمان کنيم با بتن ريختن در رآکتور اراک، واشنگتن نشينان از خر شيطان پايين مي آيند!
    2
- دولت در بسياري از مسائل منتقدان خود را به نگاه سياسي و حتي پوپوليستي متهم کرده و مي کند. رويکرد کارشناسي و دوري پوپوليسم يکي از اصلي ترين شعارهاي دولت يازدهم بوده است اما نگاهي گذرا بر رويکردهاي آن در مقاطع مختلف نشان مي دهد چنانچه پاي حفظ قدرت و سبد راي در ميان باشد، پوپوليسم نه تنها بد نيست بلکه رويکردي واجب الاطاعه نيز هست، حتي اگر منجر به تناقض هايي آشکار هم شود. مثال ها در اين زمينه بسيار است. دولتمردان که هميشه از پرداخت يارانه مي ناليدند و آن را مصيبت عظمي و عزاي خود معرفي مي کردند، اينک حاضر به تن دادن به قانون و قطع يارانه ثروتمندان نيستند و در چرخشي 180 درجه اي ناگهان به مدافعان يارانه تبديل مي شوند!
    
رفتار دولت در حوزه هاي فرهنگي نيز به همين منوال است. ارگان هاي دولتي که بيشترين سهم و نقش و بودجه را در اين خصوص دارند، با نگاهي سياسي به مسائل فرهنگي نگاه مي کنند. نگاه دولت به موضوع حجاب و عفاف يکي از اين موارد قابل تامل است. رسانه هاي حامي دولت به عنوان بازوي تبليغاتي آن، برخي مواضع علما و مراجع در تاييد دولت را بر صدر مي نشانند و هشدارهاي آنان درخصوص مسائل فرهنگي جامعه و تاکيد آنان بر وظايف دستگاه هاي دولتي را سانسور مي کنند. مواضعي مانند «نمي توان مردم را با شلاق به بهشت برد»، حمايت از برخي شبه هنرمندان وطن فروش و... از ديگر موارد اين سياهه است. حرکت پوپوليستي دولت نيز يکي از مصاديق اختلال و اشتباه محاسباتي است، چرا که حفظ سبد راي را بر عمل به قانون و وظيفه ترجيح مي دهند و مقدم مي شمارند.
    3-
محاسبه دولت يازدهم درخصوص مذاکرات و توافق هسته اي نيز بر مبناي اشتباه در محاسبات بود و هست. استراتژي «توافق بد بهتر از توافق نکردن است» يکي از مصاديق اين اشتباه محاسباتي است چرا که چنين رويکردي به توافق بد منجر نمي شود بلکه حريف را به تحميل توافقي در حوالي فاجعه سوق مي دهد که هزينه هاي سنگيني ببار مي آورد و اين تلقي را بوجود مي آورد که دولت براي حفظ آن خود را به هر آب و آتشي خواهد زد؛ پس مي توان گربه رقصاند و از زير بار تعهدات حداقلي نيز شانه خالي کرد.
    
اشتباه محاسباتي ديگر در اين زمينه، بزرگ نمايي بيش از حد درباره اثرات توافق هسته اي بود. دست اندرکاران و جريان رسانه اي آن در کوران مذاکرات، چنان گفتند و نوشتند که اگر توافق به سرانجام برسد، به طرفهًْ العيني کشور گلستان و مشکلات مرتفع خواهد شد و در اين مسير از هيچ غلوي فروگذار نکردند. حالاهمين رويکرد خود به معضلي بزرگ تبديل شده است. باد برجام خوابيده و مردم مي پرسند پس کجاست آن باغ سبزي که 30 ماه درش را نشان داديد؟! کار چنان بالاگرفته است و قافيه چنان تنگ شده که دولتمردان بر صندلي مدعي نشسته اند و مي گويند عده اي انتظارات مردم را بالامي برند! کدام عده؟! چه کسي بود که نان و آب ملت را برجاميزه کرد؟!
    4
- اشتباه محاسباتي ديگر دولت يازدهم در زمينه توانمندي هاي داخلي است. اگر نگوييم همه دولتمردان -که واقعا نيز اينگونه نيست- جرياني در دولت، اعتقادي به توانايي داخلي ندارد. فلان آقاي وزير مي گويد فلان فناوري پزشکي هشتاد سال ديگر هم به ايران نمي رسد! ديگري مدعي است آمريکا اگر به ما حمله نمي کند از ترس نيست چون مي تواند با يک بمب - خود آمريکايي ها هم چنين ادعايي نداشته و ندارند!- توان نظامي ما را منهدم سازد. آن يکي مي گويد قدرت رقابت صنعت ما در حد قورمه سبزي و آبگوشت بزباش است و... نتيجه اين نوع نگرش ها آن است که بايد دست روي دست گذاشت و چشم به آن سوي آب دوخت تا بلکه دستي از غرب برون آيد و کاري بکند! 
    
سخن در اين خصوص بسيار است و به موردي بسنده مي کنيم. فعالان اقتصادي از نبود و کمبود سرمايه مي نالند و از قضا در همين 1000 روز بنا بر آمار رسمي بانک مرکزي، ميزان نقدينگي دو برابر شده و به مرز يک تريليون تومان رسيده است. اين حجم عجيب و غريب نقدينگي کجاست و نسبت آن با رکود حاکم بر اقتصاد کشور چيست؟ 
    اشتباهات محاسباتي دولت يازدهم محدود به موارد فوق نيست و مي توان به موارد ديگري نيز اشاره کرد اما پرسش اصلي اينجاست که آيا پس از گذشت 1000 روز، وقت آن نرسيده است که دولت محترم اندکي تامل کرده و دستگاه محاسباتي خود را مورد بازنگري جدي قرار دهد؟! شايد قطعاتي از آن نياز به تغيير و تعمير داشته باشد. شايد هم بايد برنامه کلي دستگاه را تغيير داد. البته اگر سوت و کف بادمجان دور قاب چين ها بگذارد صداي ريپ زدن دستگاه به گوش دوستان برسد! نويسنده: محمد صرفي