يادداشت روز اوین نامه ی کیهان "روح ايراني از برجام تا جشن انقلاب"

اوین نامه ی کیهان  2 شنبه 19 بهمن ماه سال 1394
يادداشت روز  اوین نامه ی کیهان "روح ايراني از برجام تا جشن انقلاب"
تمايز ميان «بود» و «نمود» (Noumenon-Phenomenon) از مباحث ديرپاي فکري و معرفتي است. اينکه هر چيزي واقعاً چيست و چگونه پديدار مي شود؟ ظاهر مسائل چه مي گويد و باطن آنها کدام است؟ کدام ذهنيت ها با عينيت ها سازگار است و کدام نيست؟ گاه تصويرها و تصورها از مسائل راه به توهم محض و فاقد ما به ازاء يا حتي راه به ضد واقعيت برده است. ماده مخدر در نگاه اول آرامش بخش است اما در باطن، جسم و جان را زايل مي کند. برخي مارها در نگاه اول خوش خط و خال و دلفريب هستند اما در حقيقت معدن انباشته سم کشنده اند. آدمي به اعتبار همين پيچيدگي ها گاه دچار اشتباه و بدفهمي و کج فهمي و سوء تفاهم نسبت به مسائل مي شود و بد و خوب و خير و شر را جابه جا مي بيند. البته فراتر از اين اشتباه، کساني هم پيدا مي شوند که اصرار بر جابه جا نشان دادن واقعيت ها دارند و به تصويرسازي وارونه از رويدادها و پديده هاي سياسي و اجتماعي دست مي زنند. درست به همين دليل پيامبر اعظم(ص) دعا مي کردند «اللهم ارني الاشياء کما هي. خداوندا! اشياء را همان گونه که هستند- نه آن گونه که مي نمايند- به من نشان بده». و امام سجاد(ع) عرضه مي داشت «اللهم ارني الاشياء کما هي ثم ارني الحق حقاً و ارزقني اتبّاعه و ارني الباطل با طلاو ارزقني اجتنابه».
    
استکبار يک واقعيت است که جز ذهن هاي لجوج يا ماموريت دار نمي توانند به انکار آن بپردازند. در اينکه مستکبران، راهزن ثبات و آرامش و پيشرفت ملت ها از جمله ملت ما بوده اند، نمي توان ترديد کرد. واکنش ملت ايران عليه روند يکصد ساله استکباري و استعماري در قالب انقلاب اسلامي، واقعيت برآمده از متن پويشي تاريخي است. ملت ما به درستي استکبار - و استبداد نماينده آن- را مزاحم و معارض امنيت و آرامش و پيشرفت خود يافت که پا به ميدان سخت انقلاب گذاشت. آن استکبار با همه مزاحمت ها و دشمني هايش باقي است، بنابراين مفهوم نيست که کساني تلقين کنند انقلاب در سال 1357 با پيروزي بر رژيم پهلوي پايان يافت. نگرش ها و رويکرد هاي معطوف به «پايان انقلاب» که در طول 37 سال گذشته از برخي سياسيون داخل يا خارج حاکميت شنيده يا ديده شده، نه تنها «ضد انقلاب» بلکه «ضد ايران» است فارغ از اينکه گوينده و مجري واقف بوده باشد يا خير.
    مدل نوسازي و ترقي و تجددي که از اواخر قاجاريه (نهضت مشروطه) و به ويژه رژيم 54 ساله پهلوي در کشور ما به اجرا درآمد، هر چند ادعاي پيشرفت داشت اما کشور را در ابعاد فرهنگ و سياست و اقتصاد و تمدن به قهقرا و انحطاط برد و عقب ماندگي حقيقي بود. بنا شد از نوک پا تا فرق سر فرنگي باشيم تا مترقي شويم. قرار گذاشتند کشور را با تحقير ملت، و تعظيم و تکبير و تکريم غرب، به تمدن و پيشرفت ملحق کنند. نفت، ماده بد بويي شد که بايد کارگري اش را متخصصان غربي بکنند. از ملت ما تصوير بي عرضه هايي ساخته شد که قادر به ساختن لولهنگ و آفتابه و اداره صنعت نفت نيستند. شبيه همين منطق پس از انقلاب از سوي برخي مدعيان ملي گرايي و تکنوکراسي در جامعه تلقين شد؛ فشارهاي دشمن در فراز و فرود حوادث، معمولاً زبان اين جماعت را براي طعنه و تمسخر و تحقير خودي و «تکبير و تعظيم دشمن» درازتر کرد. امروز اين جريان را مي توان به عنوان نفاق قديم شناسايي کرد؛ جرياني که بنا به توصيف قرآن از منافقين در آيه 67 سوره توبه «امر به منکر» و «نهي از معروف» مي کنند! دل در گرو انقلاب نداشتن و استکبار را دشمن نپنداشتن دو ويژگي مهم اين طيف (از ليبرال هاي نهضت آزادي تا گروهک هاي چپ مانند سازمان منافقين و حزب توده و...) است. هر جريان داخل نظام هم که به هر دليل معتقد به تداوم انقلاب نباشد يا باور نداشته باشد که استکبار، دشمن قسم خورده است و لاجرم بايد مقابل او سينه سپر کرد، به اراده خود از مدار جمهوري اسلامي و انقلاب اسلامي خارج مي شود. مانند اينکه در جبهه جنگ و دفاع سرزميني و در شرايطي که دشمن آتش سنگين مي ريزد، سرباز يا افسري بگويد کدام دشمن؟ چرا بايد بجنگيم؟ دست هايمان را بالاببريم و صلح کنيم! چنين افرادي نه فقط به مسئوليت دفاع عمل نمي کنند بلکه شيرازه خط دفاعي را به هم مي ريزند.
    
«پيشرفت ملي- اسلامي» يا «پيشرفت طفيلي و صدقه اي با نگاه به دست غرب» هر چند چالش ميان دو گفتمان بومي- وارداتي در طول يکصد سال اخير است اما به ويژه در طول 2 دهه اخير تبديل به يک موضوع مهم شده است. مهم از اين جهت که در يک جامعه انقلابي برآمده از متن فراز و نشيب هاي تاريخي، خط تبليغي دشمن همواره با دو محور برجسته «تحريف» و «تحقير» - و با فشار «تحريم» براي دوپينگ طيف هاي غربگراي داخلي- فعال بوده است. مشخصاً 4 سال پيش اين تک تهاجمي وارد فاز تازه اي شد. به موازات تشديد فشارهاي تحريمي دشمن که نام آن را «فلج کننده» گذاشته بود- به شهادت لس آنجلس تايمز، گراي تحريم هاي فلج کننده را مهر 88 نمايندگان سران جنبش سبز به مقامات آمريکايي و اروپايي دادند - خط تحريف و تحقير در داخل هم وارد فاز جديدي شد. بزک شيطان بزرگ به عنوان شريک و دوست در کنار ترديدافکني و سياه نمايي نسبت به نظام و جبهه داخلي دانسته و ندانسته اعمال شد. کساني براي پيروزي انتخاباتي و جماعتي به جبران ورشکستگي به تقصير در فتنه 88، اين تلقي را به افکار عمومي تلقين کردند که گشايش اقتصادي در نگاه به خارج به ويژه آمريکا و کوتاه آمدن از اصل استکبارستيزي است.
    4 سال پس از اين پويش تبليغاتي پرحجم و در حالي که کشور و ملت و نظام هزينه هاي سنگيني را پرداخته اند، هيچ مابه ازاي واقعي در زمينه دستاوردها و منافع خوش بيني به غرب به چشم نمي خورد. سايه تحريم ها به شهادت شرکت ها و سرمايه گذاران غربي همچنان برقرار است و جز برخي صحنه سازي ها و آمد و شدهاي تبليغاتي، هيچ اثري از سرمايه گذاري واقعي خارجي يا امکان گردش ده ها ميليارد دلار دارايي بلوک شده ايران در چرخه اقتصاد جهاني ديده نمي شود. اگر يکي دو سال پيش مذاکرات و توافق ها را «محرمانه» مي شمردند و مجلس را ذي صلاح براي بررسي مذاکرات و توافق نمي دانستند - و با فرمايش رهبر معظم انقلاب مبني بر اينکه ما چيز محرمانه نداريم مواجه شدند - اکنون قراردادهاي نفتي و قرارداد پژو و آمارهاي اقتصادي از جمله نرخ رشد فصلي و ساليانه، و نرخ ارز صرافي ها هم به فهرست رو به تزايد «محرمانه» و «غيرقابل انتشار» اضافه شده است. (لابد اگر توانش را داشتند از حکومت نظامي هم مضايقه نمي کردند!) 
    به اين سياهه، اصرار بر دور زدن مجلس و تاخير در ارائه لايحه برنامه ششم توسعه به مجلس را هم اضافه کنيد که عملاموجب مي شود سياستگذاري و بودجه ريزي سال آينده بدون برنامه رسمي و به شکل دلبخواهي و تنخواهي انجام شود. مطبوعات حامي در همين چند هفته اخير به شکل هماهنگ و دستوري، کرکره هشدارها درباره رکود عميق اقتصادي و اخبار منفي را پايين کشيده اند. گاه از لابلاي همين روزنامه ها چند خط خبر درز مي کند که صرافي ها از انتشار قيمت ارز ممنوع شده اند و از آن سو دلارهايي به بازار تزريق مي شود تا ضمن صحنه سازي و صحنه آرايي کاهش قيمت ارز، در شب انتخابات به کار آيد. اينکه با بزرگ نمايي و اظهارات عجيب و غريب ادعا شود برجام «فتح الفتوح»، «توافق بزرگ قرن»، «بزرگ تر از فتح خرمشهر» و... بود و بايد جشن گرفت اما حتي در يکي از کوچه هاي شمال شهر نيز 10 نفر جشن و پايکوبي نکنند و خاطره بُرد استراليا يا باخت مقابل آرژانتين تداعي نشود، پيام واقعي مهمي با خود دارد. مردم يعني همان ها که 3 روز ديگر بزرگ ترين و مردمي ترين جشن پيروزي يک انقلاب را در جهان باشور و شوق و نشاط تمام برگزار خواهند کرد، غايبان بزرگ برجام کذايي بوده اند. وقتي مردم با اشتياق و سرزندگي تمام سي و هشتمين سالگرد پيروزي انقلاب را در راهپيمايي 22 بهمن جشن بگيرند و 7 اسفند به جشن مردم سالاري ديني رونق ببخشند، آنگاه همين غياب و حضور معنادار به فاصله يک ماه سوال برانگيز خواهد شد؛ درست مانند ميزان الحراره اي که نبض واقعي جامعه انقلابي و «روح ايراني» را نشان دهد.
    3 طيف شامل دولت، اصلاح طلبان و جريان فتنه - به دلايل متفاوت - در زمينه ايجاد خوش بيني نسبت به خارج در 30 ماه گذشته فعال بوده اند. دولت البته داراي نگاه يکدستي نيست و برخي وزرا ترديد و نگراني جدي نسبت به چيدن همه تخم مرغ ها در ظرف «برجام» و در حاشيه ماندن لوازم اقتصاد مقاومتي و نگرش انقلابي و ضداستکباري دارند. اصلاح طلبان در اين ميان ضمن اينکه مدعي اند «اعتدال» صرفا روشي در ذيل گفتمان اصلاحات است و روحاني از خود رايي ندارد و راي او متعلق به پايگاه اجتماعي اصلاح طلبان است، در تلاش براي فاصله گذاري هستند و به احتمال قوي بلافاصله پس از انتخابات، خود را از مسئوليت ناکارآمدي هاي اقتصادي دولت بيشتر کنار خواهند کشيد. در اين ميان جريان حامي فتنه که داغ همکاري با آمريکا به پيشاني اش خورده، دنبال آلوده کردن دولت به خيانت خود بوده است. سخنان ديروز روحاني مبني بر اينکه اعتدال گفتمان است نه روش (در کنار سخنان قبلي و اظهار تلويحي اينکه اصلاح طلبان 7-8 ميليون راي دارند)، پاسخ 3 سال تحقير اصلاح طلبان است. مي توان گفت اظهارات برخي اصلاح طلبان مبني بر لزوم بلند کردن تابلوي عدالت و معيشت به جاي اقتصاد آزاد (روزنامه شرق) و تخطئه سخنان راديکال و تنش برانگيز چند روز پيش روحاني که موجب حساسيت و بدگماني دوباره نظام مي شود، در کنار اعتراض هاي کم سابقه اين جريان به اظهارات تند هاشمي و آرامش به هم زن خواندن اين سخنان، حاکي از پديد آمدن سربالايي هاي سختي است که در مسير طيف هاي سهل انديش و تجديدنظرطلب پديدار شده است. 
    
اکنون در حالي که مدعيان خروج از حاکميت در سال 81 و سپس خروج عليه حاکميت در سال 88 و قائل به تحريم انتخابات مجلس هفتم و هشتم و نهم، با درس آموزي از تاريخ درصدد سفيدسازي سابقه فتنه گري و آشوب افکني هستند، دست هايي در کارند تا نقش مشابه ساختارشکني و هرج و مرج طلبي (قانون شکني) را به روحاني يا هاشمي واگذار کنند. سيدحسن خميني به واسطه احراز صلاحيت و خويشتنداري، از قرباني شدن پيش پاي جريان معارض انقلاب مصون ماند اما اين جريان معارض همچنان دنبال قرباني و پيشمرگ مي گردد؛ از نوعي که در سال 88 به واسطه کساني چون موسوي و کروبي نگون بخت دست و پا کرد. هدف، فراتر از انتخابات است. انتخابات به شهادت فتنه 88، مسئله اين جريان نيست. دل مشغولي مهم اين طيف آن است که مردم فراموش کنند منطق و مدل فريبنده نگاه به دست بيگانگان و دشمنان عقيم از آب درآمده و براي عزت، رونق اقتصادي و پيشرفت بايد به منطق انقلاب اسلامي وفادار بود. نويسنده: محمد ايماني