يادداشت روز اوین نامه ی کیهان " جمع ميان 2 مسئوليت دشوار"

اوین نامه ی کیهان اوین نامه ی کیهان یکشنبه 8 آذر ماه سال 1394
يادداشت روز  اوین نامه ی کیهان " جمع ميان 2 مسئوليت دشوار"

وحدت به مفهوم همفکري و هم افزايي نيروهاست، در خدمت حق باشد يا باطل، براي مصلحت عامه باشد يا در خدمت منافع خواص. وحدت و الفتي که امير مومنان(ع) مفهوم آن را از پيامبر اعظم(ص) مي گيرد و به آن پايبند مي ماند - ولو با خون دل خوردن- غير از وحدت و ائتلافي است که امويان با اصحاب سقيفه، و طلحه و زبير با وليد و مروان و يا معاويه با عمرو عاص تدارک کردند. جبهه مومن و انقلابي حتي اگر خصم و معارض نداشت، باز هم براي اداي تکليف هاي سنگين نيازمند همدلي و الفت بود چه رسد به اينکه در مقابل خود معارضه جبهه استکبار را شاهد است و با نقش آفريني و تفرقه افکني جريان هاي آلوده دست و پنجه نرم مي کند. ديدباني صحنه پيش رو در اين ميان از فرصت هاي بزرگ و چالش ها و تهديد هاي جدي حکايت مي کند که موضوعاتي نظير برجام يا انتخابات با همه اهميت در قياس با آن فرصت ها و چالش ها در اهميت ثانوي قرار مي گيرد. در چنين شرايطي تدارک وحدت و همدلي با منطق جذب حداکثري و دفع حداقلي، اولويت امروز ماست.
    واقعيت اين است که نيروهاي مومن و تکليف گرا همواره با دشواري در جمع ميان 2 مسئوليت روبرو بوده اند؛ 1- حفظ و تقويت و ترويج معروف ها و نهي از منکر در مقام مطالبه گري 2- تکليف الفت و همدلي و وحدت. براي اغلب انسان ها سخت است که ميان اين دو مسئوليت را جمع کنند؛ يا به نام همدلي و رفاقت، از مباني و اصول کوتاه مي آيند و مسئوليت امر به معروف و نهي از منکر را تعطيل مي کنند؛ و يا به نام امر به معروف و مطالبه گري، قيد مصلحت بزرگي به نام «وحدت» و «همدلي» را مي زنند. کاري که امير مومنان(ع) پس از رحلت پيامبر اکرم(ص) کرد، جمع ميان اين دو رسالت الهي است. پس از رحلت پيامبر(ص)، هم عزيزترين حامي علي(ع) حضرت فاطمه زهرا(س) را به شهادت رساندند و هم ايشان را از حق ولايت و زعامت باز داشتند. هر کدام از اين 2 جفاي بزرگ که خون به دل مولاي متقيان کرد، براي اعلام جدايي مطلق کفايت مي کرد. اما آن حضرت ضمن اينکه مظلوميت و اعتراض خود را به اندازه مقدور بازگو مي کرد و صراحت داشت، هرگز جانب وحدت را فرو نگذاشت. به بدعت ها و انحراف ها اعتراض کرد و در عين حال براي حفظ وحدت، بارها تنازل هايي کرد که مطابق طبع و همت بلند او نبود (و البته که اگر غيرت و همراهي خواص بود، آن تنازل ها کمترين ضرورتي پيدا نمي کرد).
    
امام در روزگار خليفه سوم تنها کسي بود که جرات کرد حد الهي درباره شرابخواري يکي از نزديکان حکومت (وليد، متحد بعدي طلحه و زبير) را جاري سازد يا به هنگام تبعيد جناب ابوذر غفاري صحابي بي همتاي پيامبر(ص) به بيابان ربذه، وي را به رغم مخالفت دستگاه خلافت بدرقه کند. هنگامي که مردم، معترض ريخت و پاش بيت المال شده بودند، عبداله بن عباس نامه اي را از سوي خليفه آورد با اين خواسته که علي(ع) از مدينه به ينبع برود تا صداي شورشيان بخوابد. اولين بار نبود که چنين درخواستي از حضرت مي شد. امام در پاسخ اين خواسته جملاتي را به ابن عباس فرمودند که به عنوان خطبه 240 نهج البلاغه - 235 در برخي نسخه ها- قيد شده است. «او مي خواهد مرا مانند شتر آبکش قرار دهد؛ مي گويد بيا و برگرد! پيام داده بود که از مدينه خارج شوم، سپس پيغام داد که برگرد و به مدينه بيا، حالاپيام ديگري فرستاده که از مدينه بيرون بروم». آخرين جمله اين خطبه بسيار تامل برانگيز است. «والله لقد دَفَعتُ عنه حتّي خَشيتُ اَن اَکونَ آثما. به خدا سوگند آن قدر از او دفاع کردم که ترسيدم گناهکار باشم». امام براي مصلحت امت و دين تا اين حد از خود هزينه کرد و حتي حسنين عليهماالسلام را براي دفاع از خليفه در قبال هجوم معترضان فرستاد تا بي پروايي و خودرايي طرفين ماجرا به فتنه منجر نشود اما شد. «استاثر فاساء الاثرهًْ و جزعتم فاساتم الجزع» (خطبه 30 نهج البلاغه). و شگفتا که بخشي از شورشيان و معترضان (با فرماندهي زبير و طلحه) - پس از بيعت مردم با اميرمومنان- با طيفي از عاملان ايجاد اعتراض عمومي (وليد و مروان و...) ائتلاف کردند و نخستين جنگ را به حکومت علوي تحميل کردند!
    21 دي ماه 1388 هنگامي که فراکسيون انقلاب اسلامي (مجلس هشتم) با رهبر معظم انقلاب ديدار کردند، معظم له اولاً از مسئوليت شناسي و انجام وظيفه امر به معروف و نهي از منکر نسبت به مسئولان توسط اين نمايندگان قدرداني کردند و فرمودند «اين پايداري و ايستادگي و پافشاري بر مباني خيلي چيز خوبي است. اينها به عنوان يک سنت هايي در مجلس ما مي ماند. بنابراين از اصرار بر امر صحيح و حق ، ولو با هزينه هايي همراه باشد، شما هرگز نبايستي پشيمان باشيد.» ايشان سپس موضوع مهمي را مورد توجه و تاکيد قرار دادند که بايد براي هميشه به عنوان يک الگو و نقشه راه مد نظر باشد. «يک مطلب کلي را بايد هميشه در نظر داشته باشيم و آن اين است که توقع کم گذاشتن در کفه حق را از همه کس بايد داشت؛ يعني انسان نبايد بي توقعي اش بشود. انسان کامل و بي عيب و نقصي که آدم هيچ راهي براي اشکال بر او نداشته باشد، پيدا نمي کنيم به جز معصومين. بايد يک مقداري آماده بود براي آنچه که انسان آن را کوتاهي و جفا و بي وفايي بنامد. بالاخره واقعيت عالم اين است. حتي در ميان نزديکان به اميرالمومنين(ع) هم چنين کساني بودند... بالاخره اين جور اشکالات را بايد انتظار و توقع داشت. يک مقداري بايد تحمل کرد و الّا انسان اگر چنان چه با ديدن يک ناهنجاري در يک عملکردي در يک شخصي آن چنان به هم بريزد که دچار ياس و آشفتگي و افسردگي بشود، در اين صورت کار نمي گذرد. بنابراين انسان بايستي تحمل بکند. بله اين اشکال وجود دارد، اگر وجود نداشت بهتر بود. حالاکه اشکال وجود دارد، ما چه کار بايد بکنيم؟ مبناي عملکرد بايد اين باشد. آرمان گرايي بايد ما را به سمت بالابکشاند. جوري نباشد که به خاطر ديدن برخي ناهنجاري ها که با آرمان گرايي مخالف است، حرکت ما دچار وقفه يا اشتباه و انحراف شود يا از آن مسيري که دارد، به جاي ديگري سرش گرم و مشغول بشود».
    مقتداي انقلاب در ادامه مي فرمايند؛ «اگر منکري مي بينيد نهي از منکر کنيد، اگر چنانچه معروفي هست که بر زمين مانده امر به معروف کنيد اما اين موجب نشود که آدم اين منکر يا اين نقطه منفي را بهانه قرار بدهد و راهش را جدا کند يا فرض کنيد که فاصله ايجاد شود يا تعارض کند يا تخريب کند؛ کما اين که بعضي ها همين جورند... بله اين اشکالات، برخي هست. برخي کوچک هم نيست ممکن است بزرگ هم باشد. منتها بايد در جمع بندي ملاحظه کرد، ديد اين جمع بندي نتيجه اش چه مي شود... اشکالات را تذکر بدهيد مانعي ندارد؛ منتها سعي کنيد بيش از آن مقداري که حد و حق اين اشکالات است، برايش حساب باز نکنيد. اولاً راه حمل بر صحت رابه کلي و در مواردي نبنديد... ثانياً اين مجموعه اصولگرا و انقلابي که امروز در مجلس هستند و بحمدالله در کشور هم اکثريت قاطعي دارند- اين نشانه اين است که مردم اين جهت گيري و اين راه را دوست مي دارند- حتي المقدور نگذاريد متشتت شود. اين وحدت مهم است. البته ما در سطح کشور هم معتقد به وحدتيم. اين را بايد حفظ کرد ولو با اغماض هايي. بعضي از اغماض ها ممکن است اعتراض برخي ديگر را متوجه انسان بکند، خوب بکند، ولي آدم بايد ببيند حق چيست. يک جاهايي بايد برخي اغماض ها را براي يک مصلحت بزرگ تري انجام داد که حالادر اين مورد بحث ما، مصلحت، اتحاد و اتفاق و با هم بودن و يک حرف زدن و يک صدا داشتن و اينهاست».
    
همين جا بايد مشفقانه درباره تحرکات طيف هاي آلوده به فتنه و نفاق و نفوذ هشدار داد که در عملياتي نيابتي، اقدام به تله گذاري و تور پهن کردن براي برخي همراهان نظام و انقلاب کرده اند و متاسفانه با سکوت مواجه شده اند. رفتار تحقيرآميز و درنده خويانه اي که اين طيف اجاره اي با وجود ژست حمايت نسبت به امثال خاتمي و هاشمي کردند و القابي نظير اردک لنگ، سلطان حسين بي عرضه، تدارکاتچي، عاليجناب سرخپوش قتل هاي زنجيره اي و... را متوجه آنان نمودند به غايت عبرت آموز است. آيا عجيب نيست جماعت بخت برگشته اي که زماني شعار مي دادند «سيماي لاريجاني تعطيل بايد گردد» و «مجلس زوري نمي خوايم- ناطق نوري نمي خوايم»، حالااز لاريجاني و ناطق به عنوان اصولگراي معتدل ياد مي کنند و اندکي که کار پيش مي رود دبير کل بد سابقه کارگزاران آفتابي مي شود و با گستاخي مي گويد؛ «بايد از اصولگرايان يارگيري و سربازگيري کنيم»؟! اين جماعت در چه چيزي طمع کرده اند؟ يعني قرار است بازي شرم آوري را که با حيثيت و آبروي مهدي کروبي در سال 88 انجام دادند، با ديگران تکرار کنند؟ آيا اين ادامه همان خطي نيست که گستاخانه، دولت يازدهم را رحم اجاره اي اصلاح طلبان و شخص روحاني را کاتاليزور خود توصيف مي کند و با صراحت و گستاخي مي گويد روحاني از خود رايي نداشت و چون ما حمايت کرديم او راي آورد!؟ يکي نيست از اين جماعت بي کفايت اما به غايت پر رو بپرسد آيا دو روز مانده به انتخابات رياست جمهوري 92 طبق نظرسنجي هاي خودتان، بيش از 8 درصد راي داشتيد که نامزد اصلاح طلب خود را مجبور به انصراف کرديد؟!
    در برابر جماعت آلوده و نفوذ زده اي که دست کم 2 بار نشان داده اند آماده اند به نيابت از دشمن، کشور را به کام بي ثباتي و نا امني و خودمشغولي و فرصت سوزي پيش ببرند، نمي توان بي تفاوت و آتش به اختيار بود. ايران قدرت اول و بي نظير منطقه است چنان که در تحولات حساس عراق و سوريه نشان داد. چنين کشور قدرتمندي، معارضان فراواني در جبهه استکبار دارد که هزينه مي کنند تا جريان طفيلي و آلوده بتواند در مراکز تصميم ساز و تصميم گير رخنه کند و آلودگي را سرايت دهد. در مقابل چنين دوگانه مهمي از «فرصت- تهديد» نمي توان نسبت به راهبرد وحدت و همدلي بي تفاوت بود. طبعاً مراد از وحدت و همدلي، تعطيلي گفت وگو و نقد و اعتراض و اشکال نيست. در عين حال رويکرد جبهه اي و دورانديشانه به عرصه، ما را به ماموريت همگرايي و هم افزايي نيروها در خدمت آرمان هاي اصلي انقلاب و کاستن از فرسايش يکديگر و هدر رفت توانمندي ها رهنمون مي کند. در اين ميان مرزبندي صريح و بي مجامله با خط فتنه و نفوذ، شرط حفظ سلامت و صلابت جبهه مومن و انقلابي است نويسنده: محمد ايماني