زنگ خطر بیخ گوش بغداد 28 مرداد -94
چرا گزارشگرروزی نامه ی حکومتی جمهوری اسلامی که این گزارش را بازتاب داده است از پنجره
هواپیما که به پایین نگاه میکنم، سرزمینی را میبینم که خشکسالی مانند خوره به جانش
افتاده است. کاملا روشن است سرزمین سبز بلاد رافدین همانند مردمانش تشنه است. نه
خبری از نخلستانهای بزرگ است نه از بیشه زارهای معروف. از آن چه در کتابهای
جغرافیایی دوران مدرسه درباره عراق خوانده بودم، اثری نیست. این سرزمین دیگر نه
خرما دارد نه باغ نه هوای خوب و نه مردمی سرزنده و پویا. خاک عراق هم مثل مردمانش
گرد خستگی و زخمهای مزمن تاریخ تلخ خود را یدک میکشد. نگفته است که نقش توطئه ی مشترک تبلیغاتی دروغین که صدام حسین سلاح
کشتارجمعی دارد تهران- لندن- واشنگتن با همکاری مزدور وجاسوس چندجانبه احمد چلبی
که بستر ساز تهاجم نظامی واشغال عراق شد تا این کشور شخم زده وتحویل سپاه قدس و
عوامل خامنه ای وپاسداران درون دولت نوری مالکی مزدورو دست نشانده داده شود وحیاط
خلوت بیت خامنه ای گردد تا درا دامه منجربه
جنگ داخلی وویرانی کامل عراق شود؟
از پنجره هواپیما که به پایین نگاه میکنم، سرزمینی را میبینم که خشکسالی مانند خوره به جانش افتاده است. کاملا روشن است سرزمین سبز بلاد رافدین همانند مردمانش تشنه است. نه خبری از نخلستانهای بزرگ است نه از بیشه زارهای معروف. از آن چه در کتابهای جغرافیایی دوران مدرسه درباره عراق خوانده بودم، اثری نیست. این سرزمین دیگر نه خرما دارد نه باغ نه هوای خوب و نه مردمی سرزنده و پویا. خاک عراق هم مثل مردمانش گرد خستگی و زخمهای مزمن تاریخ تلخ خود را یدک میکشد.
وقتی هواپیما در فرودگاه نجف اشرف به زمین مینشیند، شعفی مرا در بر میگیرد، قرار است پس از 7 سال آثار تغییر زندگی مردم را ببینم. کشوری که 12 سال است از یوغ استبداد خلاص شده حتما باید حداقل استفاده از فرصتهای سرنگونی دیکتاتوری را برده باشد. افسر گذرنامه با روی خوش از من استقبال میکند و میگوید: «به خاک عراق خوش آمدید.»
هوای گرم و سوزان شهر مرا به سرعت راهی خودرو میکند. خودرو راه میافتد و من امیدوارم شهری سرزنده و پویا را ببینم. اما با ورود به خیابانهای شهر رفته رفته امیدم را از دست میدهم. خانههای حلبی یا مخروبه با کپههای بزرگی از زباله اطراف شهر را محصور کردهاند. در چهرههای مردم که مینگرم میبینم به زور لبخندی به لب دارند، چهرهها خسته و درمانده است. آیا گرمای آفتاب آنها را تا این اندازه خسته کرده یا اوضاع نا به سامان شهر؟
از دکتر محمدرضا محمد حسن، مستشار سابق رئیس جمهوری عراق میپرسم، داستان از چه قرار است؟! چرا شهر این قدر آشفته و نا به سامان است؟! گویی دو روز است از جنگ خارج شده؟! چرا مردم حوصله یکدیگر را ندارند؟! چرا شهر مملو از زباله است؟! جوابم میدهد: «حداقل شش ماه است که چنین وضعیتی به وجود آمده است. عدنان الزرفی، استاندار با اعضای شورای استانداری سر ناسازگاری گذاشته و از لج آنها شهر را به حال خود رها کرده است. نه کسی زبالهها را جمع میکند نه کسی جارو به دست میگیرد شهر را جارو کند و از این بدتر، نه کسی به فکر آب و برق شهر است. از ابتدای تابستان تا به امروز دو ساعت به دو ساعت برق میرود و بعضی وقتها حتی تا شش ساعت برق نیست.»
یکی از مقامات مجلس اعلای اسلامی عراق میگوید: «زرفی با اعضای استانداری درگیر است. به او ایراد میگیرند چرا بیش از شش ماه است که شهر به حال خود رها شده و کسی زبالهها را جمع نمیکند؟! میگوید پول نیست، بودجه خالی است و ما نمیتوانیم پول کافی برای ارائه خدمات به مردم ارائه دهیم.»
می پرسم: «واقعا پول نیست؟»
می گوید: «بله بودجهها به دلیل پایین آمدن قیمت نفت به شدت کاهش پیدا کرده و این مساله حتی بر عملکرد استانداریها نیز تاثیر گذاشته است. اما این همه چیز نیست. استاندار به انحای مختلف پول از مردم میگیرد و شهر کلی پول در اختیار دارد اما حاضر به ارائه خدمات نیست. به دنبال بده بستان با ما است. میخواهد با او معامله کنیم؛ معامله سیاسی.»
اما یک طلبه حوزه نجف اشرف میگوید: «زرفی دروغ میگوید. زرفی نمونهای از صدها مقام عراقی است که کشور را به تاراج بردهاند. دزدی سراسر کشور را گرفته است. استانداری ماه پیش دستور داد از هر مغازه در اطراف حرم امیر المومنین(ع) 10 هزار دینار پول بگیرند تا با پول آنها زبالهها را جمع کنند و خدمات شهری ارائه دهند. اما هیچ خبری نشد. پولها را گرفتند و هیچ کار نکردند. رفته گری نزد ما آمد و گفت حقوق ما 130 هزار دینار (در حدود 120 دلار امریکا) بیشتر نیست و ما همه زندگی مان بر اساس همین حقوق میچرخد اما سه ماه است این حقوق را به ما ندادهاند.»
این فقط نجف نیست چنین وضعیتی دارد. حسن خلیل، مسافری که از کانادا برای زیارت عتبات به عراق آمده است میگوید: «کوفه هم به همین شکل است. اطراف مسجد کوفه و سهله همه چیز مرتب است اما همین که وارد یک کوچه میشوی میبینی که کوچهها آسفالت ندارند، همه جا را آب و گل فرا گرفته و زبالهها سینه دیوارها را پوشاندهاند.»
روزی که به نجف رسیدم، عدنان الزرفی با رای نمایندگان شورای استانداری از سمت خود برکنار شد. او یک روز قبل از رای گیری نجف را به مقصد امریکا ترک کرد. شایعاتی بر انتقال میلیونها دلار پول توسط او بر سر زبانها است.
به بغداد میروم. عراقیها بغداد را خیلی دوست دارند. برای آنها بغداد قلب میراث عربی است. پایتختی که از نظر آنها هم بسیار زیبا است و هم مرکز حوادث عراق است. حوادثی که همیشه نقطه تحول جهان عرب بودهاند. آزادراهی شش بانده که از بصره شروع میشود و از یک طرف به موصل و از طرف دیگر به مرز اردن میرسد، بغداد را به نجف وصل میکند. آسفالت خوب آن میراث شرکت دوو کره جنوبی است که یک بار در سال 1987 (66ش) آزاد راه را آسفالت کرد و در طول این مدت با وجود عبور و مرور تانکها و نفربارهای امریکایی خم به ابرو نیاورده است. اما دروازههای بغداد خبرم میکند که شهر آن طور که فکر میکنم نیست.
به منطقه الدوره در جنوب بغداد که میرسم میبینم که دو طرف اتوبان دیوارهای بتونی بالا رفتهاند. میگویند این دیوارها را سال 2006 (85ش) در اوج جنگ طایفهای عراق کشیدند تا مناطق سنی نشین را از شیعه نشین جدا کنند تا جلوی درگیری آنها را بگیرند.
این جا هم زبالهها دیوارهای شهر بغداد را پوشانده و هر جا زمین خالی یافت میشود زبالهها را به مقادیر بسیار زیاد میبینم. دقیقا همان وضعیتی که بر نجف و شهرهای دیگر حاکم است. از برق هم خبری نیست. در ازای دو ساعت برق چهار ساعت برق نیست. بعضی روزها تا شش روز خانهها برق ندارند.
از ابو احمد الجابر، مهندس و کارفرمای عراقی که یکی از بزرگترین کارخانههای خشکبار و مواد غذایی در عراق را مدیریت میکند، میپرسم، بغداد پایتخت و قلب عراق است، چرا کسی به آن توجه نمیکند؟ میگوید: «چه کسی باید توجه کند؟ شهردار، استاندار، وزیر، مقامات، سیاستمداران؟»
سپس ادامه میدهد: «هیچ کس به شهر توجه نمیکند. اصلا کسی به عراق توجه نمیکند. همه فکر خودشان و حزبشان و جمع کردن پول هستند. کسی به مردم کاری ندارد. مردم ناامید شدهاند. کسی به فکر آنها نیست. احزاب درگیر جنگ و دعواهای سیاسی خود یا اختلاس هستند.»
می گویم: «چاره چیست؟»
می گوید: «کسی نمیداند. همه از این میترسیم که روزی برسد مردم عراق با سیاستمداران قهر کنند. انتخابات را تحریم کنند یا به واسطه قهر آنها اتفاقی پیشبینی نشده بیفتد.»
بعد میگوید: «در انتخابات قبلی عراق بسیاری از مردم شرکت نکردند. میگفتند فایدهای ندارد هر کس میآید میخواهد بدزدد و برود یا به فکر حقوقهای کلان اداری و وزارتی و نمایندگی است. کسی به فکر ما مردم نیست. اگر مردم ناامید شوند ناقوس خطر به صدا در میآید. شاید آن روز تلخترین روز عراق باشد.»
می پرسم: «چرا؟»
می گوید: «ما 12 سال پیش اقلیت را از قدرت کنار زدیم و قدرت به اکثریت رسید. یعنی حق به حقدار رسید. اقلیت با حزب بعث ائتلاف کرده بود و کشور را به تاراج برد. هم خون ریخت، چون انسان برایش ارزش نداشت، هم کشور نابود شد، هم پولها به تاراج رفتند. آن چه برای حزب بعث ارزش داشت فقط قدرت بود. وقتی حکومت جدید روی کار آمد خزانه کشور خالی بود. بعثیها کشور را غارت کرده بودند.»
سپس میگوید: «اما دولتمردان جدید هم کاری نکردند. مردم از سوء مدیریت آنها شکایت دارند. فساد مالی و اداری تا بن دندان همه را فرا گرفته است. اگر با این عملکرد مردم از آنها ناامید شوند و حکومت ضعیف شود، اقلیتی که این سالها کینه به دل گرفته و اکنون به فکر انتقام است حمام خونی به راه خواهد انداخت که فاجعه موصل در برابر آن ناچیز خواهد بود.»
می پرسم: «مثلا چه میشود؟ ممکن است داعش به بغداد حمله کند؟»
می گوید: «کودتای بعثیها، به قدرت رسیدن سنیهای تندرو یا چیزی شبیه آن به هر وسیله ای، فاجعهای کمتر از حمله داعش به بغداد نیست. چون میخواهند انتقام بگیرند. انتقام از شیعیان به دلیل این که حکومت را در دست داشتهاند.»
سپس میگوید: «انتخابات آزاد نعمتی است که به درستی از آن استفاده نمیشود. به واسطه آن افراد نااهل بسیاری به قدرت میرسند اما بهترین گزینه موجود است. من همیشه به خانوادهام میگویم حتما در انتخابات شرکت کنید. این کمترین حق ما به عنوان شهروند عراقی است. اگر خودتان به این حقتان توجه نکنید آن را از شما میگیرند و به جایش مشت آهنین و شمشیر خونین میدهند.»
همسرش، وفا محمد میگوید: «من در انتخابات شرکت نکردم، برای چه شرکت کنم؟ کسی به ما توجه نمیکند، میخواهیم یک بار شرکت نکنیم ببینیم چه میشود؟ شاید آقایان به خودشان بیایند.»
می گویم: «فساد و کم کاری و مشکلات اداری و اقتصادی همه جا است. هیچ جا نیست که از این موضوعات رنج نبرد.»
او که تازه از ایران آمده است، حرفم را قطع میکند و میگوید: «بله، همه جا است اما اقلا در جاهای دیگر اگر دزدی هست کمی هم به مردم توجه میکنند. من در ایران شهرهای پاکیزهای دیدم که سالها است در کشورم ندیده ام. مردمی با فرهنگ که مشخص است حکومت برای ارتقای فرهنگی شان تلاش میکند. خیابانهای تهران چقدر زیبا است. امنیت در همه جا است. سراسر ایران را سفر کنی در هیچ جا احساس ناامنی نمیکنی. برق، آب، گاز و خلاصه حداقلهای رفاه اجتماعی در اختیار همه است. ما به ایران غبطه میخوریم. در حالی که در عراق کمترین امکانات نیست.»
عراق را در حالی ترک میکنم که امیدوارم دولتمردان عراقی دریابند که باید کاری کنند و اجازه ندهند کارد به استخوان برسد. مردم رنج دیده و عادت به جنگ عراق دیگر بیش از این توان صبر کردن ندارند.
اخیرا شنیدیم که مردم عراق در خیابانهای بغداد و نجف و بصره و کربلا و شهرهای دیگر تظاهرات کردند. تظاهراتی کاملا مسالمت آمیز که همه مقامات عراقی بر مسالمت آمیز بودن آن تاکید کردند. مردم فعلا با مدنیت تمام برخورد کردهاند. مرجعیت به حمایت از مردم برخواسته و مطالبات آنها را به حق دانسته است. دولت عراق انجام اصلاحات گسترده در جهت مبارزه با فساد و بریز و بپاشهای مقامات را آغاز کرده است. مردم به حمایت از دولت برخواستهاند. شاید این بار آخرین فرصت باشد. و الا خطر پشت خانههای مردم بیدفاع کمین کرده است.
*علی موسوی خلخالی
عضو هیات تحریریه دیپلماسی ایرانی
*زبالهها دیوارهای شهر بغداد را پوشانده و هر جا زمین خالی یافت میشود زبالهها را به مقادیر بسیار زیاد میبینم. دقیقا همان وضعیتی که بر نجف و شهرهای دیگر حاکم است. از برق هم خبری نیست. در ازای دو ساعت برق چهار ساعت برق نیست. بعضی روزها تا شش روز خانهها برق ندارند
*همه از این میترسیم که روزی برسد مردم عراق با سیاستمداران قهر کنند. انتخابات را تحریم کنند یا به واسطه قهر آنها اتفاقی پیشبینی نشده بیفتد
در انتخابات قبلی عراق بسیاری از مردم شرکت نکردند. میگفتند فایدهای ندارد هر کس میآید میخواهد بدزدد و برود یا به فکر حقوقهای کلان اداری و وزارتی و نمایندگی است. کسی به فکر ما مردم نیست اگر مردم ناامید شوند ناقوس خطر به صدا در میآید، شایدآن روز تلخترین روز عراق باشد
از پنجره هواپیما که به پایین نگاه میکنم، سرزمینی را میبینم که خشکسالی مانند خوره به جانش افتاده است. کاملا روشن است سرزمین سبز بلاد رافدین همانند مردمانش تشنه است. نه خبری از نخلستانهای بزرگ است نه از بیشه زارهای معروف. از آن چه در کتابهای جغرافیایی دوران مدرسه درباره عراق خوانده بودم، اثری نیست. این سرزمین دیگر نه خرما دارد نه باغ نه هوای خوب و نه مردمی سرزنده و پویا. خاک عراق هم مثل مردمانش گرد خستگی و زخمهای مزمن تاریخ تلخ خود را یدک میکشد.
وقتی هواپیما در فرودگاه نجف اشرف به زمین مینشیند، شعفی مرا در بر میگیرد، قرار است پس از 7 سال آثار تغییر زندگی مردم را ببینم. کشوری که 12 سال است از یوغ استبداد خلاص شده حتما باید حداقل استفاده از فرصتهای سرنگونی دیکتاتوری را برده باشد. افسر گذرنامه با روی خوش از من استقبال میکند و میگوید: «به خاک عراق خوش آمدید.»
هوای گرم و سوزان شهر مرا به سرعت راهی خودرو میکند. خودرو راه میافتد و من امیدوارم شهری سرزنده و پویا را ببینم. اما با ورود به خیابانهای شهر رفته رفته امیدم را از دست میدهم. خانههای حلبی یا مخروبه با کپههای بزرگی از زباله اطراف شهر را محصور کردهاند. در چهرههای مردم که مینگرم میبینم به زور لبخندی به لب دارند، چهرهها خسته و درمانده است. آیا گرمای آفتاب آنها را تا این اندازه خسته کرده یا اوضاع نا به سامان شهر؟
از دکتر محمدرضا محمد حسن، مستشار سابق رئیس جمهوری عراق میپرسم، داستان از چه قرار است؟! چرا شهر این قدر آشفته و نا به سامان است؟! گویی دو روز است از جنگ خارج شده؟! چرا مردم حوصله یکدیگر را ندارند؟! چرا شهر مملو از زباله است؟! جوابم میدهد: «حداقل شش ماه است که چنین وضعیتی به وجود آمده است. عدنان الزرفی، استاندار با اعضای شورای استانداری سر ناسازگاری گذاشته و از لج آنها شهر را به حال خود رها کرده است. نه کسی زبالهها را جمع میکند نه کسی جارو به دست میگیرد شهر را جارو کند و از این بدتر، نه کسی به فکر آب و برق شهر است. از ابتدای تابستان تا به امروز دو ساعت به دو ساعت برق میرود و بعضی وقتها حتی تا شش ساعت برق نیست.»
یکی از مقامات مجلس اعلای اسلامی عراق میگوید: «زرفی با اعضای استانداری درگیر است. به او ایراد میگیرند چرا بیش از شش ماه است که شهر به حال خود رها شده و کسی زبالهها را جمع نمیکند؟! میگوید پول نیست، بودجه خالی است و ما نمیتوانیم پول کافی برای ارائه خدمات به مردم ارائه دهیم.»
می پرسم: «واقعا پول نیست؟»
می گوید: «بله بودجهها به دلیل پایین آمدن قیمت نفت به شدت کاهش پیدا کرده و این مساله حتی بر عملکرد استانداریها نیز تاثیر گذاشته است. اما این همه چیز نیست. استاندار به انحای مختلف پول از مردم میگیرد و شهر کلی پول در اختیار دارد اما حاضر به ارائه خدمات نیست. به دنبال بده بستان با ما است. میخواهد با او معامله کنیم؛ معامله سیاسی.»
اما یک طلبه حوزه نجف اشرف میگوید: «زرفی دروغ میگوید. زرفی نمونهای از صدها مقام عراقی است که کشور را به تاراج بردهاند. دزدی سراسر کشور را گرفته است. استانداری ماه پیش دستور داد از هر مغازه در اطراف حرم امیر المومنین(ع) 10 هزار دینار پول بگیرند تا با پول آنها زبالهها را جمع کنند و خدمات شهری ارائه دهند. اما هیچ خبری نشد. پولها را گرفتند و هیچ کار نکردند. رفته گری نزد ما آمد و گفت حقوق ما 130 هزار دینار (در حدود 120 دلار امریکا) بیشتر نیست و ما همه زندگی مان بر اساس همین حقوق میچرخد اما سه ماه است این حقوق را به ما ندادهاند.»
این فقط نجف نیست چنین وضعیتی دارد. حسن خلیل، مسافری که از کانادا برای زیارت عتبات به عراق آمده است میگوید: «کوفه هم به همین شکل است. اطراف مسجد کوفه و سهله همه چیز مرتب است اما همین که وارد یک کوچه میشوی میبینی که کوچهها آسفالت ندارند، همه جا را آب و گل فرا گرفته و زبالهها سینه دیوارها را پوشاندهاند.»
روزی که به نجف رسیدم، عدنان الزرفی با رای نمایندگان شورای استانداری از سمت خود برکنار شد. او یک روز قبل از رای گیری نجف را به مقصد امریکا ترک کرد. شایعاتی بر انتقال میلیونها دلار پول توسط او بر سر زبانها است.
به بغداد میروم. عراقیها بغداد را خیلی دوست دارند. برای آنها بغداد قلب میراث عربی است. پایتختی که از نظر آنها هم بسیار زیبا است و هم مرکز حوادث عراق است. حوادثی که همیشه نقطه تحول جهان عرب بودهاند. آزادراهی شش بانده که از بصره شروع میشود و از یک طرف به موصل و از طرف دیگر به مرز اردن میرسد، بغداد را به نجف وصل میکند. آسفالت خوب آن میراث شرکت دوو کره جنوبی است که یک بار در سال 1987 (66ش) آزاد راه را آسفالت کرد و در طول این مدت با وجود عبور و مرور تانکها و نفربارهای امریکایی خم به ابرو نیاورده است. اما دروازههای بغداد خبرم میکند که شهر آن طور که فکر میکنم نیست.
به منطقه الدوره در جنوب بغداد که میرسم میبینم که دو طرف اتوبان دیوارهای بتونی بالا رفتهاند. میگویند این دیوارها را سال 2006 (85ش) در اوج جنگ طایفهای عراق کشیدند تا مناطق سنی نشین را از شیعه نشین جدا کنند تا جلوی درگیری آنها را بگیرند.
این جا هم زبالهها دیوارهای شهر بغداد را پوشانده و هر جا زمین خالی یافت میشود زبالهها را به مقادیر بسیار زیاد میبینم. دقیقا همان وضعیتی که بر نجف و شهرهای دیگر حاکم است. از برق هم خبری نیست. در ازای دو ساعت برق چهار ساعت برق نیست. بعضی روزها تا شش روز خانهها برق ندارند.
از ابو احمد الجابر، مهندس و کارفرمای عراقی که یکی از بزرگترین کارخانههای خشکبار و مواد غذایی در عراق را مدیریت میکند، میپرسم، بغداد پایتخت و قلب عراق است، چرا کسی به آن توجه نمیکند؟ میگوید: «چه کسی باید توجه کند؟ شهردار، استاندار، وزیر، مقامات، سیاستمداران؟»
سپس ادامه میدهد: «هیچ کس به شهر توجه نمیکند. اصلا کسی به عراق توجه نمیکند. همه فکر خودشان و حزبشان و جمع کردن پول هستند. کسی به مردم کاری ندارد. مردم ناامید شدهاند. کسی به فکر آنها نیست. احزاب درگیر جنگ و دعواهای سیاسی خود یا اختلاس هستند.»
می گویم: «چاره چیست؟»
می گوید: «کسی نمیداند. همه از این میترسیم که روزی برسد مردم عراق با سیاستمداران قهر کنند. انتخابات را تحریم کنند یا به واسطه قهر آنها اتفاقی پیشبینی نشده بیفتد.»
بعد میگوید: «در انتخابات قبلی عراق بسیاری از مردم شرکت نکردند. میگفتند فایدهای ندارد هر کس میآید میخواهد بدزدد و برود یا به فکر حقوقهای کلان اداری و وزارتی و نمایندگی است. کسی به فکر ما مردم نیست. اگر مردم ناامید شوند ناقوس خطر به صدا در میآید. شاید آن روز تلخترین روز عراق باشد.»
می پرسم: «چرا؟»
می گوید: «ما 12 سال پیش اقلیت را از قدرت کنار زدیم و قدرت به اکثریت رسید. یعنی حق به حقدار رسید. اقلیت با حزب بعث ائتلاف کرده بود و کشور را به تاراج برد. هم خون ریخت، چون انسان برایش ارزش نداشت، هم کشور نابود شد، هم پولها به تاراج رفتند. آن چه برای حزب بعث ارزش داشت فقط قدرت بود. وقتی حکومت جدید روی کار آمد خزانه کشور خالی بود. بعثیها کشور را غارت کرده بودند.»
سپس میگوید: «اما دولتمردان جدید هم کاری نکردند. مردم از سوء مدیریت آنها شکایت دارند. فساد مالی و اداری تا بن دندان همه را فرا گرفته است. اگر با این عملکرد مردم از آنها ناامید شوند و حکومت ضعیف شود، اقلیتی که این سالها کینه به دل گرفته و اکنون به فکر انتقام است حمام خونی به راه خواهد انداخت که فاجعه موصل در برابر آن ناچیز خواهد بود.»
می پرسم: «مثلا چه میشود؟ ممکن است داعش به بغداد حمله کند؟»
می گوید: «کودتای بعثیها، به قدرت رسیدن سنیهای تندرو یا چیزی شبیه آن به هر وسیله ای، فاجعهای کمتر از حمله داعش به بغداد نیست. چون میخواهند انتقام بگیرند. انتقام از شیعیان به دلیل این که حکومت را در دست داشتهاند.»
سپس میگوید: «انتخابات آزاد نعمتی است که به درستی از آن استفاده نمیشود. به واسطه آن افراد نااهل بسیاری به قدرت میرسند اما بهترین گزینه موجود است. من همیشه به خانوادهام میگویم حتما در انتخابات شرکت کنید. این کمترین حق ما به عنوان شهروند عراقی است. اگر خودتان به این حقتان توجه نکنید آن را از شما میگیرند و به جایش مشت آهنین و شمشیر خونین میدهند.»
همسرش، وفا محمد میگوید: «من در انتخابات شرکت نکردم، برای چه شرکت کنم؟ کسی به ما توجه نمیکند، میخواهیم یک بار شرکت نکنیم ببینیم چه میشود؟ شاید آقایان به خودشان بیایند.»
می گویم: «فساد و کم کاری و مشکلات اداری و اقتصادی همه جا است. هیچ جا نیست که از این موضوعات رنج نبرد.»
او که تازه از ایران آمده است، حرفم را قطع میکند و میگوید: «بله، همه جا است اما اقلا در جاهای دیگر اگر دزدی هست کمی هم به مردم توجه میکنند. من در ایران شهرهای پاکیزهای دیدم که سالها است در کشورم ندیده ام. مردمی با فرهنگ که مشخص است حکومت برای ارتقای فرهنگی شان تلاش میکند. خیابانهای تهران چقدر زیبا است. امنیت در همه جا است. سراسر ایران را سفر کنی در هیچ جا احساس ناامنی نمیکنی. برق، آب، گاز و خلاصه حداقلهای رفاه اجتماعی در اختیار همه است. ما به ایران غبطه میخوریم. در حالی که در عراق کمترین امکانات نیست.»
عراق را در حالی ترک میکنم که امیدوارم دولتمردان عراقی دریابند که باید کاری کنند و اجازه ندهند کارد به استخوان برسد. مردم رنج دیده و عادت به جنگ عراق دیگر بیش از این توان صبر کردن ندارند.
اخیرا شنیدیم که مردم عراق در خیابانهای بغداد و نجف و بصره و کربلا و شهرهای دیگر تظاهرات کردند. تظاهراتی کاملا مسالمت آمیز که همه مقامات عراقی بر مسالمت آمیز بودن آن تاکید کردند. مردم فعلا با مدنیت تمام برخورد کردهاند. مرجعیت به حمایت از مردم برخواسته و مطالبات آنها را به حق دانسته است. دولت عراق انجام اصلاحات گسترده در جهت مبارزه با فساد و بریز و بپاشهای مقامات را آغاز کرده است. مردم به حمایت از دولت برخواستهاند. شاید این بار آخرین فرصت باشد. و الا خطر پشت خانههای مردم بیدفاع کمین کرده است.
*علی موسوی خلخالی
عضو هیات تحریریه دیپلماسی ایرانی
*زبالهها دیوارهای شهر بغداد را پوشانده و هر جا زمین خالی یافت میشود زبالهها را به مقادیر بسیار زیاد میبینم. دقیقا همان وضعیتی که بر نجف و شهرهای دیگر حاکم است. از برق هم خبری نیست. در ازای دو ساعت برق چهار ساعت برق نیست. بعضی روزها تا شش روز خانهها برق ندارند
*همه از این میترسیم که روزی برسد مردم عراق با سیاستمداران قهر کنند. انتخابات را تحریم کنند یا به واسطه قهر آنها اتفاقی پیشبینی نشده بیفتد
در انتخابات قبلی عراق بسیاری از مردم شرکت نکردند. میگفتند فایدهای ندارد هر کس میآید میخواهد بدزدد و برود یا به فکر حقوقهای کلان اداری و وزارتی و نمایندگی است. کسی به فکر ما مردم نیست اگر مردم ناامید شوند ناقوس خطر به صدا در میآید، شایدآن روز تلخترین روز عراق باشد