اهانت و دروغ پردازي مشاورروحانی عليه ی اوین نامه ی كيهان در روز خبرنگار

اهانت و دروغ پردازي مشاور رئيس جمهور عليه كيهان در روز خبرنگار!18مرداد-94
باید حسام الدین آشنا مشاور روحانی چه کسی باشدکه سربازجو شریعت نداری شکنجه گراعتراف گیر وسناریو وپ رونده سازکیفرخواست صادرکن وی را متهم به اهانت و دروغگویی کرده است! درصورتیکه اگر وی اتهام راستگویی می زد جای شاکی شدن وجود می داشت.

حسام الدين آشنا، مشاور رسانه اي رئيس جمهور در آستانه روز خبرنگار گفت: کيهان از بس متهتک است، کسي جرات شکايت از او را ندارد!
    
جمعه شب و در بخشي از نخستين نشست «روزنامه نگاران، نيازهاي حرفه اي، مسائل اجتماعي» حسام الدين آشنا سخناني ايراد کرد که بيش از هرچيز از عصبانيت او نسبت به رسانه هاي متعهد و آزاد و بي خبري اش از جريان واقعي رسانه در کشور خبر مي داد. او که همواره مي کوشد خود را مطلع از امور و بخصوص عالم رسانه نشان دهد ابتداي سخنانش را به حمله به صدا و سيما اختصاص داد و گفت: توان شوراي نظارت بر مطبوعات بالااست و احکام و مصوبات آن بلافاصله درباره مطبوعات بخش خصوصي اعمال مي شود اما براي صدا و سيما که اصل 175 قانون اساسي به آن اختصاص دارد و شوراي نظارت بر آن فعاليت مي کند، اعمال نمي شود و متاسفانه اين شورا به موجود ضعيفي تبديل شده که عملاسازمان صدا و سيما رسميتي براي مصوبات آن قائل نيست و در حد پاسخگويي روابط عمومي است.
    
اين سخنان به روشني نشان مي دهد که همراهي بي حد و حصر صدا و سيما با دولت و پرده انداختن بر مشکلات جدي اقتصادي نظير سقوط وحشتناک بورس و نابودي سرمايه هاي مردم، هنوز هم براي دولتمردان کافي نيست و آنها آرزوي يک روابط عمومي در کسوت صدا و سيما را دارند نه يک رسانه فراقوه اي! و البته آرزو مي کنند که بتوانند با يک تذکر، زبان صدا و سيما را از اين هم که هست کندتر و بسته تر کنند!
    
وي سپس به سياق زبان هاي بي سند اين روزها، بدون هيچ سند و مدرکي به روزنامه ها و رسانه هايي که انتقاداتي به دولت داشته اند حمله کرد.
    
وي البته توضيح نداد که در شرايطي که دولت با ابلاغ دستورالعمل هاي مکرر، ياد و خاطره «محرمعلي خان سانسورچي» را زنده کرده و به نشريات، دستور مدح و ثنا مي دهد، چه کسي جز دولت به سرکوب رسانه ها مشغول است و در شرايطي که يک انتقاد کوچک با تذکر و توبيخ توام مي شود، سخنان طنزي از اين دست، چه معنايي مي تواند داشته باشد!؟ 
    
آشنا سپس بدون اشاره به اينکه تاکنون کدام روزنامه يا مجله مطرح و تاثيرگذار کشور را اداره کرده با تواضعي! مثال زدني به نگراني خود که با ضمير «ما» مطرح مي شد اشاره کرد و گفت: نگراني ما که در عرصه خبر و رسانه در کشور فعاليت علمي و حرفه اي مي کنيم در اين است که نظارت بر رسانه هاي ضعيف با قوت و نظارت بر رسانه هاي قوي با ضعف اعمال مي شود.
    
و بعد از اين تواضع تاريخي! اوج احترام و ادب خود نسبت به جمعي از پيشکسوتان عرصه مطبوعات در کيهان را نشان داد و گفت: چگونه است که روزنامه اطلاعات که متخلق به اخلاق است هيچگاه مورد شکايت واقع نمي شود و کيهان از بس متهتک است کسي جرات شکايت از او را ندارد.(!)
    
البته از ادب جناب آشنا، جز همسويي با دشمنان انقلاب در توهين به کيهان انتظاري نمي رود، اما براي کساني مثل او خيلي بد است که افزون بر محروم بودن از ادب، از علم و اطلاع هم محروم باشند و تازه با اين سطح از آگاهي، بار مشاورت ديگران را هم به دوش بکشد وگرنه کيست که نداند کيهان، به همان ميزان که از حمايت بي دريغ و وسيع مردم و دعاي خير آنها برخوردار است، با شکايات متعدد و زنجيره اي ضدانقلاب، تروريست ها، غارتگران بيت المال، فتنه گران، جاسوسان و خلاصه هر چه ناباب و ناجوانمرد است، دست و پنجه نرم مي کند که اتفاقا خيلي از دوستان و حاميان و پشتيبانان جناب آشنا در بين شکات ديده مي شوند! تنها و تنها به اين جرم که ما هم حاضر نشده ايم هم ميهنان با مرام را به «نان» بفروشيم و هميشه زبان آنها بوده ايم.
    
آشنا از دوران کنوني به عنوان دوران يسر و راحتي ياد کرد و از اينکه عده اي اين روزها حرف مي زنند و زشتي هاي دولت را به رخ مي کشند، ابراز ناراحتي کرد و تا آنجا پيش رفت که فرياد زد: «اي شرم باد بر کساني که سکوت را در دوره عسرت و فرياد را در دوره يسر اين ملت برگزيدند»! و با تمسخر منتقدان به «زبان دان» و «کارشناس هسته اي» پرداخت. اما به اين پرسش سطحي و ابتدايي پاسخ نداد که چرا يکبار و فقط يکبار هم که شده، به جاي تمسخر و رجزخواني و حرف هاي احساسي، پاسخ منطقي و مستدل به سوالات کاملافني و حقوقي منتقدان داده نمي شود تا براي هميشه تکليف همه چيز معلوم شود!؟ پاسخي نداريد يا مردم را قابل نمي دانيد!؟ 
    
آشنا سپس بر کرسي يک انديشمند جامعه شناس! جلوس کرد و به پيچيدن نسخه هاي کلان براي عرصه نظارت بر رسانه ها پرداخت و گفت: «جامعه و قدرت تلاش مي کنند تا بر رسانه ها نظارت داشته باشند و ما از سوزاندن روزنامه نگاران تا زنداني کردن آنها را سراغ داريم» که ظاهرا ياد و خاطره کيهان سوزي دوستانش در دوره اصلاحات در ذهن او زنده شده بود يا شايد هم به ياد دوستان ديگري افتاد که در پوشش خبرنگار جاسوسي مي کردند و حالاسالهاست که در آن سوي آب ها مجري و مجيز گوي رسانه هاي ضدانقلابند و هر روز، هم نوا با کساني چون آشنا، نظام را به «سوزاندن روزنامه نگار» متهم مي کنند!
    
وي سپس به اعمال نفوذ اقتصادي بر روزنامه ها- که اين دولت خوب به آن آشنا و آگاه است- اشاره کرد و گفت: قدرت هاي اقتصادي گاهي خبرنگار، دبير، سردبير، مدير مسئول و يا صاحب امتياز روزنامه را مي خرند و گاهي نيز از طريق خريدن يا نخريدن، رسانه ها را مديريت مي کنند. مانند جلوگيري از توليد نشريه و آگاهي ندادن به يک نشريه.
    
و البته اشاره نکرد که ممکن است برخي قدرت هاي اقتصادي و سياسي افراد مهمتري از يک روزنامه نگار ساده را بخرند و مثلااز زبان يک مقام مسئول يا يک مشاور، هر چه دلشان مي خواهد بگويند!
    
سپس آشنا در اظهار نظري جالب مدعي شد: «گاهي انتقاد کردن از دولت ها راحت تر از انتقاد از فرهنگ جامعه است»! و فراموش کرد که رسانه هاي حامي دولت مهمترين مقدسات مردم را همچون ولايت اميرالمومنين(ع) و واقعه تاريخي غدير يا تشييع جنازه پرشکوه شهداي غواص و گمنام را مورد طعنه و تمسخر و استهزا قرار مي دهند و هيچ مرد غيوري در دولت خم به ابرويش نمي آورد و مردم متعهد و متدين، خون دل مي خوردند!
    
وي بالاخره در بخش پاياني سخنانش، حرف درستي زد و آخرين روش براي مقابله با نظارت رسانه بر قدرت و جامعه را ايجاد رسانه هاي بديل براي رسانه هاي واقعي جامعه دانست و گفت: «اين روش در بسياري از کشورها دنبال شده و در کشور ما نيز بي سابقه نيست.» که ظاهراً اشاره او به تکاپوي جدي دولت براي به صف کردن ده ها و صدها روزنامه و سايت زنجيره اي و گوش به فرمان براي جنجال آفريني در کشور است که بايد همين يک حرف درست! در يک سخنراني را هم به فال نيک گرفت و غنيمت دانست!
    
گفتني است دشمني آشنا و امثال او با کيهان قابل درک است و فقط نگاهي به انبوه شاکيان روزنامه کيهان که بسياري از آنها را ضدانقلابيون فراري، اصحاب فتنه، مفسدان اقتصادي و... تشکيل مي دهند، به وضوح گوياي چرايي اين حملات و اهانت هاست.