يادداشت روز اوین نامه ی کیهان"گشايش اقتصادي توهم يا واقعيت؟"

اوین نامه ی کیهان یکشنبه 25 مرداد ماه سال 1394
يادداشت روز اوین نامه ی کیهان"گشايش اقتصادي توهم يا واقعيت؟"

تبليغات و سخنان فريبنده، برخي ها را به اين نتيجه رسانده که توافق هسته اي، صبح موعود همان روزيست که قرار است در همه چيز و بخصوص در اقتصاد، اوضاع به سامان و گشايش ايجاد شود اما امروزه آنها خود بهتر از هر کسي مي دانند که توهم بزرگ گشايش اقتصادي در اثر توافق هسته اي، کارکرد انتخاباتي داشت و اکنون در نيمه راه دولت، نه کارنامه مقبولي بدست آمده نه چشم انداز معقولي ديده مي شود، اما انتظارات مردم کماکان بر سر جايش هست! که نه انتظارات مردم، با آن همه شعار پرطمطراق، هر روز و هر روز بيشتر هم شده است. از اين رو ظاهرا برخي از انتشار دهندگان آن توهم به اين نتيجه رسيده اند که راهبرد به تدريج و خيلي نرم و آرام عوض شده و رويکرد تازه اي اتخاذ شود. در اين رويکرد تازه، از يک سو مقامات دولتي به ساده سازي و حتي بي اهميت نشان دادن تاثير توافق در اوضاع اقتصادي مي پردازند با اين هدف که همين اول راه به زعم خودشان، ترمز انتظارات جامعه را بکشند و سطح توقعات را کاهش دهند. نمونه ها و مصاديق فراواني بر اين مدعا قابل ارائه است. از کاهش ناگهاني و عجيب مطالبات يکصد و پنجاه ميليارد دلاري به 3 ميليارد دلار! تا وعده افزايش قيمت خودرو و يا سخنان رئيس بانک مرکزي درباره يکسان سازي نرخ ارز که به مفهوم ساده و واقعي افزايش نرخ دولتي دلار تا سرحد نرخ بازار و... همه و همه از اين زمره است.
    اما اين تغيير ريل ناگهاني، قطعا موجب بي اعتمادي مردمي مي شود که وعده گشايش پس از توافق را باور کرده بودند و در نتيجه بايد چاره اي انديشيد تا اين اتفاق نيفتد. اينجا فاز دوم رويکرد تازه آغاز مي شود و آن نقش آفريني رسانه هاي زنجيره اي و وابسته به بودجه هاي پيدا و پنهان است تا در نقش مشاطه اي چيره دست، چهره کريه توافق را بزک کنند و از آمريکا و هم پيمانانش، فرشته نجات بخش ترسيم کنند! آنها آمد و شد هر هيئت سياسي و غيرسياسي را با آب و تاب در بوق مي کنند، حتي يکي از همين روزنامه ها، با ذوق زدگي خبر آمدن «يک سرمايه گذار آمريکايي» را تيتر کرده بود! و کار به آنجا رسيد که روزنامه رسمي دولت به جعل و تحريف خبر لغو تحريم هاي نفتي ايران توسط آمريکا دست زد تا به هر شکل ممکن ثابت کند آمريکا آنقدرها هم که گفته مي شود بد نيست و مي توان به خير او دل بست!

    اما همه اين هياهوها و اين غوغاسالاري ها، مادامي که تاثيري در زندگي مردم- حتي در افقي ميان مدت- نداشته باشد، پشيزي نمي ارزد و صرفا کارکرد تبليغاتي و انتخاباتي دارد. و اکنون بايد پرسيد آيا در عالم واقع، غربي ها در صف و نوبت حضور و سرمايه گذاري در ايرانند!؟ آيا بايد اين دروغ را باور کنيم!؟ جواب را مي توان از دو منبع دريافت کرد؟
    از يک سو و با توجه به اينکه پائين بودن ريسک سرمايه گذاري و اطمينان از حفظ سرمايه و سود معقول، شرط اوليه براي هر سرمايه گذاري معقول و منطقي است، جواب را مي توان در روزنامه اقتصادي فايننشال تايمز و از قول مقام ارشد يک بانک آمريکايي کشف کرد: براي بسياري از شرکت ها، توافق هسته اي با ايران، نه فرصت طلايي که ميدان مين است! و ما طرحي براي تجارت با ايران نداريم. فايننشال تايمز ادامه مي دهد: تحريم هاي اقتصادي و مالي آمريکا و اروپا تنها زماني برداشته خواهد شد که ايران به تعهداتش عمل کند و انتظار اين است که اين مدت 6 تا 9 ماه به درازا بکشد. حتي در توافق قيد الزام بازگشت سريع تحريم ها در صورت تخلف ايران از عمل به تعهداتش پيش بيني شده است.اين روزنامه از قول يک کارشناس حقوقي مي افزايد: ايراني ها بيش از همه مشتاق آنند که صاحب درآمد فروش نفت خود باشند و پول نفتي که مي فروشند را بي هيچ منعي دريافت کنند. اما سوئيفت اعلام کرده که ممنوعيتش درباره ايران دست کم تا زماني که تحريم هاي اتحاديه اروپا عليه ايران پابرجاست به قوت خود باقي خواهد ماند. 
    اين خبر از چه چيزي حکايت مي کند؟! بدون کمترين ترديدي مي توان فهميد که گزارش فايننشال تايمز، به روشني از اين واقعيت حکايت دارد که با توجه به ساختار برجام و بازگشت پذيري تحريم ها، کمتر سرمايه گذار و بانک خارجي حاضر است ريسک بالاي حضور در ايران را به جان بخرد و وارد اين معرکه شود. گرچه ممکن است عده اي به متن برجام استناد کنند که در صورت بازگشت تحريم ها، مجازات هاي تازه عطف به ماسبق نشده و سرمايه گذاري هاي ايام قبل از تحريم جديد را دربرنمي گيرد. که بايد گفت اين مطلب به معني عدم مصادره و ضبط دارايي شرکت ها و بانک هاي طرف معامله با ماست اما اين موسسات به اميد کسب سود وارد بازار ايران شده اند و با اعمال تحريم ها در برزخي ظاهرا پايان ناپذير گرفتار مي شوند. از يک سو سرمايه خود را در ايران پهن کرده اند و بموجب تحريم هاي تازه سودي نمي برند از ديگر سو، سرمايه تبديل به کارخانه و اعتبار مالي و... را نمي توانند يک شبه جمع کنند و به کشورشان برگردند! در چنين شرايطي، آيا هيچ کس حاضر به سرمايه گذاري خواهد شد!؟
    ممکن است گفته شود اين نگاه کاملابدبينانه است و تاکنون ده ها و صدها شرکت براي انعقاد قرارداد و بهره مندي از فرصت سرمايه گذاري، به ايران آمده اند. بهترين پاسخ را مي توانيم از زبان يک مقام ارشد اتاق بازرگاني بشنويم که صراحتا رفت و آمد هيئت هاي اروپايي را «ژست سياسي» عنوان کرده است! عضو هيئت رئيسه اتاق بازرگاني ادامه مي دهد: پيش از اين و قبل از توافق 5+1 هم هيئت هاي اقتصادي زيادي به ايران مي آمدند يا از ايران و توسط اتاق بازرگاني اعزام مي شدند. اما رفت و آمدهاي سياسي ديگر از توافق، باعث استنباط ديگري شد و دليل آن هم اينست که سال ها روسا و مقامات عاليرتبه خارجي به ندرت به ايران مي آمدند... اين رفت و آمدها بايد بگونه اي باشد که به مخالفان توافق براي بازيابي سطح معمول و بالاي ارتباطات ديپلماتيک و رفت و آمدهاي سياسي بين دو کشور پيام دهد! ... هنوز هيئتي در آن قالب متعارف تجاري براي مبادله به ايران نيامده است اين چند هيئتي که در رفت و آمد بوده اند، هيئت هايي سياسي بودند که در واقع در اين رفت و آمدها، يک ژست سياسي هم در درونش تعبيه شده بود. بنابراين هنوز با شرکتي گفت وگو نشده تا اينگونه مطرح شود که به اين دست صنايع اهميت بدهيم يا ندهيم
    اکنون به روشني 2 روي واقعيت داخلي و خارجي ماجراي تحريم ها و گشايش اقتصادي روشن است و لفاظي ها و خوش رقصي هاي رسانه اي، جز آنکه همانند قرص خواب آور براي جامعه عمل کند، تاثير ديگري ندارد.
    اکنون بايد پرسيد اين کارهاي نمايشي چه هدفي را دنبال مي کند و تخدير جامعه با تمسک به دروغ هاي فاحش اقتصادي چه دليلي دارد؟! شايد در پاسخ بايد از دغدغه انتخاباتي برخي بازي سازان اين عرصه ياد کرد که اين روزها و به قيمت معامله استقلال کشور، دغدغه اصلي ذهن آنها شده و حاضرند بخاطر آن، هر کاري را به سر ايران و دانش ايراني بياورند. اين همان رويکردي است که جان کري هم به صراحت از آن ياد کرد و نسبت به بازگشت دوباره «افراطيون»! -بخوانيد انقلابيون- به قدرت در ايران هشدار داد! آنها قطعاً حاضرند در اين راه امتيازات ظاهري و گشايش هاي مقطعي هم ايجاد کنند و حتي هياهو و جنجال براي سرمايه گذاري را هم بيشتر کنند و به عوامل داخلي شان هم فرمان شلوغ کاري بيشتر بدهند تا خواب خوش عده اي را سنگين تر کنند و آنگاه... و آنگاه در لحظه اي که همه انتظار اجرايي شدن وعده ها را دارند، شروط و قيود مهمي را مطرح کنند که پذيرش آنها به معني عدول از اصول و مباني انقلاب اسلامي است و نظام را در دو راهي اقتصاد- استقلال قرار دهند! طبيعتاً اگر حاضر به معامله استقلالمان با اقتصاد شويم، به «استعمار» تن داده ايم و اگر بخواهيم استقلال را حفظ کنيم، عوامل داخلي که به گوش خوش باوران لالايي رفاه مي خواندند، خواب آنها را آشفته مي کنند که نزديک بود در رفاه غرق شويد، اما تندروها نگذاشتند!

    به فرض محال رخدادهاي فوق در عالم واقع محقق نشود، پاي حرف ديگري در ميان است و آن اينکه همانگونه که پس از 12 سال، رئيس جمهور اعتراف کرد که منشا همه تحريم ها خريد تعدادي سانتريفيوژ دست دوم و آلوده به جاي نو! بوده و در اين قضيه در اصل سر ايران کلاه رفته، چه تضميني وجود دارد که 12 سال ديگر باز هم گفته شود، آن روز سر ما کلاه رفت و ... که خود ماجرايي ديگر و مفصل و مجزاست. نويسنده: حسين شمسيان