يادداشت روز اوین نامه ی کیهان "جنگ هوشمند با غلاف خالي"

اوین نامه ی کیهان 2 شنبه 26 مرداد ماه سال 1394
يادداشت روز اوین نامه ی کیهان "جنگ هوشمند با غلاف خالي"
اگر کودتای ننگین 28 مرداد 32 منجر به سقوط حکومت ملی دکترمصدق شد ودر ادامه منجر به قدرت گیری شیخ درا نقلاب بهمن 57 شد .دار ودسته شیخ و پاسدار 37 سال است که علیه ی مردم ایران هرروز دست به کودتا زده اند.
62 سال از آخرين روزهاي مرداد 1332 - آگوست 1953- که آمريکا و انگليس عمليات آژاکس (AJAX OPERATION) را عليه نهضت ملي نفت ايران به اجرا گذاشتند مي گذرد. آن عمليات اسم رمزي داشت که از سوي راديو بي بي سي اعلام شد تا سلطنت پهلوي براي 25 سال ديگر در ايران اعاده شود. آن روز فضل الله زاهدي با اوباش خياباني نظير پري بلنده، شعبان جعفري (بي مخ) و رمضان يخي و... توانست به نيابت از غرب تير خلاص را به نهضت دچار اختلاف ملت بزند. 62 سال بعد، توازن قدرت کاملاً به هم خورده است تا آنجا که دشمنان جمهوري اسلامي مي گويند آمريکا قبل از آن که به روز شده ترين نسخه تهاجم -جنگ و قدرتمند هوشمند- را به اجرا بگذارد، با تهاجمي مشابه و پيشدستانه از سوي ايران روبرو شده است. اين يک مصاف تمام عيار است که به نسبت حتي 20 سال پيش به مراتب پيچيده تر شده است. سرسخت ترين دشمنان ايران در غرب اعتراف مي کنند که ايران سرنوشت اغلب جنگ هاي نيابتي با آمريکا را در منطقه به نفع خود رقم زده است. ماجراهاي حيرت انگيز عراق، لبنان، سوريه، يمن و بحرين و افغانستان با شدت و ضعف هايي کمر اقتدار آمريکا را به عنوان مدعي رهبري جهان شکست. بي ترديد هر جا ضربتي کاري به هيبت آمريکا در منطقه وارد شد، بي ارتباط با قدرت هوشمند ايران نبود.
    مذاکرات هسته اي تنها نوک کوه يخ در اين مواجهه هوشمند و پيچيده است. اگر نبرد هوشمند براي ايران يک انتخاب است، براي آمريکاي رو به افول در دوران اوباما، يک ضرورت و اضطرار بوده است. اينکه اوباما و کري به صراحت بگويند «اگر توافق نمي کرديم، تحريم ها در حال فروپاشي بود»، به اين معناست که آمريکا مي کوشد از موقعيت ضعف، براي خود يک فرصت بسازد و در حال خاک شدن، فن بدل بزند يا به تعبيري بخواهد نياز خود را به عنوان امتياز بفروشد. براي آمريکا و انگليس و طيف سياسي نشان شده غرب در ايران، مذاکرات و توافق و قبيل آن بهانه است همچنان که انتخابات 88 بهانه بود. نفرات ميداني اين جبهه که 6 سال پيش عمليات آشوب (آژاکس 2) را به اجرا گذاشتند، صراحتاً شعار مي دادند «انتخابات بهانه است- اصل نظام نشانه است». ابا نکردند از اينکه نام اسلام را در عبارت جمهوري اسلامي خط بزنند و به نيابت از شيطان بزرگ، عليه اصل ولايت فقيه عقده هاي ساليان سرشکستگي را بازکنند. براي اين جبهه همچنان که انتخابات بهانه بود، مذاکرات و برجام و... بهانه است چنان که يکي از نشريات کم مايه زنجيره اي ديروز نوشت «شکسته شدن تابوي مذاکره با آمريکا مهم تر از خود توافق است»! براي آمريکا- ولو در خيال و آرزو- اهميت استراتژيک دارد که به موازات تلاش براي بازپس گيري حوزه هاي نفوذ از دست داده در منطقه، جاي پايي ولو به اندازه يک ساندويچي مک دونالد يا دفتر حافظ منافع کذايي و... يا ويترين برخي نشريات در ايران باز کند و مذاکره و برجام و قبيل آن- فارغ از سرنوشت و سرانجام ماجرا- نردباني براي اين منظور باشد؛ با اين تلقي که شايد يک رخنه کوچک در سد بزرگ، مقدمه رخنه هاي بزرگ تر باشد و بتوان از تغيير تدريجي رفتار به تغيير ساختار رسيد. اين البته رويا و آرزوست اما به هر حال در ذهن حريف نقش بسته است.
    
هر چند قدرت و جنگ هوشمند را به آميزه قدرت نرم و سخت تعبير کرده اند اما درباره آمريکا مي توان گفت بيشتر شبيه سرقت با غلاف خالي است. توماس فريدمن 12 تير ماه امسال در نيويورک تايمز به همين واقعيت اذعان مي کند آنجا که مي نويسد «توافق پيش رو با ايران يک توافق بدِ - خوب] ![ است و به اوباما اين امکان را مي دهد تا به کنگره و اسرائيل بگويد اين بهترين توافقي است که با يک غلاف خالي از اسلحه مي توان به دست آورد؛ توافقي که تا بروز دگرگوني هايي در ايران زمان مي خرد و بهتر از جنگي است که هيچ کس نمي داند انتهاي آن چه خواهد بود». اعتراف به خالي بودن غلاف کاخ سفيد آن هم از زبان تحليلگر ارشد آمريکايي در حقيقت اعتراف به واقعيت جاري در کلام حکيمانه امام خامنه اي است که در بحبوحه خطاي فهم برخي مسئولان با صداي رسا و استدلال روشن فرمود وضعيت امروز ما وضعيت شعب ابيطالب نيست بلکه وضعيت پيروز بدر و خيبر است. درست به دليل همين واقعيت غيرقابل کتمان است که مي توان بحث مستوفايي کرد مبني بر اينکه آيا تيم ما (با عقبه دولتي) توانست دست حريف را بخواند و در تراز داشته ها و گزينه هاي اقتدار جمهوري اسلامي در مذاکرات حاضر شود يا خير؟ اگر واقعيت، خالي بودن غلاف آمريکاست، پاسخ اين سوال «نه» خواهد بود؛ ضمن اينکه اجر زحمات تيم مذاکره کننده در جاي خود محفوظ است.
    
آنچه مي تواند «خبر» نيويورک تايمز را کامل کند و تصوير شفاف تري از صحنه به ما بدهد، يادداشت 3 هفته بعد الجزيره به قلم حميد دباشي از اعضاي اپوزيسيون مقيم خارج کشور است. الجزيره مي نويسد «طبق تعريف توماس فريدمن، دکترين اوباما، فصل مشترک تصميمات او براي رها شدن از قيد سياست قديمي مبني بر منزوي کردن کشورهايي نظير ايران است. اوباما در مصاحبه با فريدمن گفت همکاري و مشارکت در عين توجه به ضرورت هاي استراتژيک، بيش از تحريم ها و انزواي بي پايان، قادر به برآوردن نيازهاي آمريکاست... آنچه از نگاه جمهوريخواهان و نومحافظه کاران، تلاش براي به دست آوردن دل ايران تلقي مي شود، در حقيقت نوع بسيار زيرکانه تري از امپرياليسم است که مثل يک شطرنج باز عمل مي کند. يک شطرنج باز از ضعف ها و قوت ها، واکنش هاي عصبي و اميال پنهان همه بازيگرانش آگاه است. اوباما به سعودي ها و ترکيه اجازه مي دهد کار خودشان را در يمن يا سوريه پيش ببرند... اگر توافق هسته اي با ايران از نقشه هاي کنگره يا مخالفان در ايران جان سالم در ببرد، تبديل به گل سرسبد دستاوردهاي اوباما به عنوان تجلي قدرت هوشمند خواهد شد... به تعبير جوزف ناي، اين ترکيب قدرت نرم و سخت است. دکترين اوباما در حوزه قدرت هوشمند، اهدافي فراتر از ايران و برنامه هسته اي اش دارد؛ از جمله جريان گاز ايران به اروپا و فشار بيشتر به روسيه... اما هميشه ميان نيات مولف يک دکترين، متن دکترين و شيوه خوانش و شکستن ساختار آن توسط ديگران اختلاف وجود دارد. براي دکترين اوباما هر نامي که انتخاب کنيد، او و جوزف ناي بايد کوله بار خود را ببندند و به قم بروند تا بفهمند قدرت هوشمند چيست... از همان مرزهاي پرمنفذي که قرار است بازرسان سازمان ملل (و در ميان آنها جاسوسان اسرائيل) به ايران بيايند و تاسيسات هسته اي را بازرسي و رصد کنند، از همان مرزها قاسم سليماني خيلي زودتر نفوذ کرده و اوباما و جوزف ناي را دور زده است».
    
اگر به تحليل نيويورک تايمز در 12 تير برگرديد همان عبارتي را مشاهده مي کنيد که 20 مرداد در مصاحبه اوباما با وبسايت «مايک» مي بينيد. نيويورک تايمز مي نويسد «توافق تا بروز دگرگوني هايي در ايران زمان مي خرد» و اوباما اظهار مي دارد «متاسفانه راهي بهتر از فشار تحريم ها عليه مردم ايران و هر چه شديدتر کردن تحريم ها نداشتيم... ايران کشوري کهن با مردمي بسيار مستعد و باهوش است و من براي آنها آرزوي خير دارم] ![... با اين حال بايد در داخل ايران گذار و تغيير صورت گيرد، حتي اگر تدريجي باشد؛ گذار از شعار مرگ بر آمريکا و نابودي اسرائيل و حمايت از گروه حزب الله و کارهاي ديگري مانند اينها». آن وقت در اين مصاف پيچيده مي توان حکمت تصريح رهبر معظم انقلاب در جمع دانشجويان (20 تير 94) را فهميد که ضمن خواندن دست حريف و در ضربتي پيش دستانه، درباره وضعيت مبارزه با استکبار پس از مذاکرات فرمودند «مبارزه با استکبار و نظام سلطه براساس مباني قرآني، هيچ گاه تعطيل پذير نيست و امروز آمريکا مصداق اتمّ استکبار است» و نيز خطبه هاي عيد فطر (27 تير 94) مبني بر اينکه «سياست هاي آمريکا در منطقه با سياست هاي جمهوري اسلامي 180 درجه اختلاف دارد... تسليم ايران را مگر به خواب ببينند. 5 رئيس جمهور ديگر ]آمريکا[ از اول انقلاب تا امروز در اين آرزو که جمهوري اسلامي را تسليم کنند يا مُردند يا در تاريخ گم شدند؛ شماها هم مثل آنها».
    در بحبوحه فتنه سبز برخي تئوريسين هاي آن گفتند که در اين حرکت و قبيل آن در دنيا از فنون جوجيتسو - استفاده از نيرو و انرژي حريف عليه خود او- استفاده مي شود. به نظر مي رسد همين فرمول همچنان از نگاه سرويس هاي اطلاعاتي غرب کاربرد دارد. نيروي خودي به دو نحو مي تواند مورد بهره برداري دشمن قرار گيرد 1- جريان نفاق 2- جريان خودي فاقد نقشه تهاجم يا فاقد اراده و عزم مجاهدت و آلوده به تحيّر و انفعال. تحيّر و انفعال و نقشه نکشيدن براي دشمن، همان است که به طور مداوم از سوي امير مومنان(ع) مورد سرزنش قرار گرفته است. مولاي بصير و شجاعي که درباره پيشنهاد واگذاشتن فتنه گران فرمود فريب فريبکاران را نمي خورم و «به خدا سوگند چون کفتار نباشم که با آهنگ او را خواب کنند و بفريبند و به دام بيندازند» (خطبه 6)، بيدار باش زد که «اُغزو هم قبل ان يغزوکم ... يُغار عليکم و لاتغيرون... تُغزَون و لاتَغزون... با دشمن بجنگيد پيش از آن که با شما بجنگند... به شما حمله و غارت مي کنند و شما حمله نمي کنيد... با شما مي جنگند و شما با آنها نمي جنگيد» (خطبه 27) و «تکادون و لاتکيدون... لايُنام عنکم و انتم في غفلهًْ ساهون... براي شما نقشه مي کشند و شما نقشه نمي کشيد... از قلمرو شما کاسته مي شود و شما به خشم و خروش نمي آييد... چشم از شما برنمي د ارند و شما در غفلت غوطه وريد» (خطبه 34 نهج البلاغه). حضرت درباره منافقين (خطبه 194 در برخي ترجمه ها و 185 در ترجمه هاي ديگر) نيز ويژگي هايي را فهرست کردند که امروز قابل مصداق يابي است. «پيامبر(ص) در راه خوشنودي خداوند هر سختي را به جان خريد و هر اندوهي را جرعه جرعه نوشيد تا آنجا که نزديکان دگرگوني پذيرفتند... شما را به تقواي الهي توصيه مي کنم و از منافقان بر حذر مي دارم؛ گمراهند و گمراه کننده، لغزشکارند و به خطاکاري وادارنده. پي در پي رنگ پذيرند... از هر طرف در کمين شما مي نشينند. گفتار آنان دارو و رفتارشان درد بي درمان است... در هر راهي، کسي را به خاک هلاک افکنده اند و به هر دلي راهي دارند و بر هر اندوهي اشکي ريخته اند. تمجيد و ستايش به هم قرض مي دهند و از يکديگر انتظار پاداش دارند. اگر بخواهند اصرار کنند و اگر ملامت کنند، پرده دري نمايند... در برابر هر حقي باطلي، و در برابر هر راستي کجي و انحرافي و براي هر زنده قاتلي و براي هر دري کليدي دارند... مي گويند و به شبهه مي اندازند. و توصيف مي کنند و به توهم مي افکنند».    درباره اوصاف اين طيف و نقش آنها در نقشه پيچيده دشمن بايد در مجال ديگري نوشت.