ماجراي بازديد فائزه هاشمي از مزار(!) شاه در مصر

    ماجراي بازديد فائزه هاشمي از مزار(!) شاه در مصر  1 شهریور – 94
به نظر می رسد پس اززندانی شدن مهدی رفسنجانی نوبت گشوده شدن پرونده فائزه رسیده است .برای همین سربازجو شریعت نداری ازموضع بازجویی  و قبرستان کهنه شکافتن ماجرای بازدید فائزه رفسنجانی از مصردرخیلی سال ها پیش را  مطرح و باز کرده است .
    فائزه هاشمي مي گويد درحوادث تيرماه 78 به شکل خانوادگي در کوي دانشگاه حضور داشت. او همچنين مي گويد براي آموزش زبان انگليسي به انگليس رفته و حضورش بر سر قبر شاه نيز در حاشيه سفر ورزشي اش به مصر بوده است.
    
وي در مصاحبه با يک روزنامه زنجيره اي درباره آشوب تيرماه 78 و ماجراي کوي دانشگاه مي گويد: يادم است که ما هر شب خانوادگي به کوي مي رفتيم. يکي از درگيري هاي گروه هاي فشار با من هم، همان جا بود. يادم است هر بار که به کوي دانشگاه مي رفتيم، جمعيتي از موافق و مخالف، جمع مي شدند و بحث در مي گرفت. يادم است گروه هاي فشار آن قدر عصباني بودند که وقتي در ماشين نشستيم، آنها دور ماشين را گرفته بودند و مي خواستند ماشين را بلند کنند. ماشين را تکان مي دادند و حالت حمله داشتند. شرايطي بود که بچه هاي من از ترس زير صندلي پنهان شده بودند. همه ترسيده بودند. يادم است يک بار که من رفتم، شلوار جين به پا داشتم.
    
عضو مرکزيت کارگزاران درباره سوال خبرنگار مبني بر «بازديد از مزار ]![ شاه» - که پس از توقيف روزنامه زن به خاطر چاپ پيام فرح پهلوي صورت گرفت- مي گويد: من يک سفر ورزشي به مصر داشتم. يک سمينار درباره زنان بود و من هم يکي از سخنرانان آن بودم. به هر جاي دنيا که سفر کنيد، بالاخره به آثار تاريخي هم سري مي زنيد؛ مثلامزار مائو در ميدان تيان آن من چين يا مزار لنين در ميدان سرخ مسکو. همه را رفته ام يا معابد در نپال و هند و... آن وقت شاه و تاريخ خودمان را نبينيم؟ اين به معني ارزش گذاري نيست. همان گونه که تائيد مائو يا لنين هم نيست و بودايي هم نيستيم که به ديدن معابد مي رويم. اما اين موضوع براي آن زمان خيلي حرکت تندي بوده است. تاريخ زمان ندارد. جريان اين بود که بازديد ما از مسجد رفاعي چند روز قبل از يکي از مراسم هايي که مربوط به شاه مي شد؛ حالايا تولد يا فوت او بود. يکي از افراد سلطنت طلب هم آمده بود تا آنجا را براي مراسم آماده کند.
    
فائزه هاشمي با بيان اينکه ترجيح مي دهد درباره انتخاب نشدنش در انتخابات مجلس ششم صحبت کند و «به نحوي به خاطر راي ندادن به من رنجيدم و تصميم گرفتم فعاليت سياسي را کنار بگذارم»، به نامزدي موسوي و حمايت از وي اشاره مي کند و مي گويد: احساس وظيفه و تکليف بود. فکر کردم که ديگر جاي قهر کردن و دل شکستگي نيست
    
او سپس در پاسخ اين سوال که «در مورد سفرتان به انگليس توضيح دهيد. شما آنجا مسکن ثابتي داريد؟ خيلي در اين مورد حرف و حديث هست» مي گويد: نه؛ من در انگليس جايي ندارم. جريان اين بود؛ هنگامي که من در انتخابات مجلس ششم راي نياوردم و از بسياري فعاليت ها کناره گرفتم. فرصت خوبي بود تا به خودم برسم. مسئوليتي نداشتم و فعاليت هايم کم شده بود. يکي از نيازهايي که هميشه احساس مي کردم، يادگيري خوب زبان انگليسي بود. به دليل فعاليت هايم در فدراسيون اسلامي ورزش زنان که يک تشکيلات بين المللي بود خيلي نياز داشتم. در ايران هم خيلي معلم خصوصي و کلاس زبان داشتم. ولي مفيد نبود. فکر کردم فرصت خوبي است که به انگليس بروم تا زبانم تقويت شود. علاوه بر اين خواستم تا خارج از کشور در يک مقطع تحصيلي درس بخوانم و تجربه جديدي کسب کنم. به اين دلايل رفتم. هيچ جايي هم نداشتم. چهار سال و نيم بيرمنگام بودم. شش ماه کلاس زبان رفتم و بعد هم يک سال، فوق ليسانس حقوق بشر خواندم. خانه هم اجاره اي بود.
    
فائزه هاشمي ادامه مي دهد: با پسرم رفتم. دختر و همسرم هم مي آمدند و مي رفتند. ما هم در رفت و آمد به ايران بوديم. بعد از آن وارد مقطع دکترا در رشته حقوق بشر شدم. اما نمي خواستم به لندن بروم. در لندن، ايراني زياد بود. رسانه ها فعال بودند و شناخته مي شدم و نمي شد راحت زندگي کرد. بعد از اينکه پسرم دانشگاه قبول شد، لندن را انتخاب کرد. من بايد بيرمنگام تنها مي ماندم و لندن را هم دوست نداشتم. در ضمن، چيزي را که از انگليس مي خواستم، کسب کرده بودم. زبانم راه افتاده بود. فوق ليسانس را گرفتم و چون قابليت انتقال رشته به ايران را هم داشتم، به ايران بازگشتم و دکترا گرفتم.
    
وي درباره حضور مهدي هاشمي در انگليس نيز گفت: مهدي ماموريت داشت براي سرزدن به دانشگاه هاي آزاد خارج از کشور، يعني با اين هدف از ايران خارج شد. وقايع بعد از سال 88 بود. شرايط حاد شد و حملات زيادي به او صورت مي گرفت. بزرگان مشورت دادند که برنگردد. مهدي وقتي ديد که قرار است برخلاف ميل خودش بماند، از فرصت استفاده کرد و براي گرفتن دکترا وارد دانشگاه آکسفورد شد.