گزینه ها 26 مرداد-94
چالش کلامی بین وزیر دادگستری دولت
یازدهم یا همان وزیر کشور دولت نهم با احمدینژادیها وارد فاز جدیدی شد؛ چالشي که
سابقه آن به پیش از مطرحشدن «نقش مشایی در فساد سههزارمیلیاردی» از سوی
«پورمحمدی» بازمیگردد؛ زمان مدیریت پورمحمدی بر سازمان بازرسی کل کشور. حالا روز
گذشته حجتالاسلام «محسنی اژهای» در نشست خبری خود گفته «چیزی در این خصوص (نقش
مشایی) در این پرونده به اثبات نرسید».
ساعاتی پس از این سخنان سخنگوی قوه قضائیه، سایت «دولت بهار» از نزدیکان «احمدینژاد»، متنی را از قول «علیاکبر جوانفکر» منتشر کرد که در آن اتهاماتی را نثار وزیر سابق احمدینژاد و وزیر فعلی روحانی کرده بود. این متن که بیشتر به جوابیه شبیه است، در ١٠ بند تنظیم شده که در بندهای اولیه آن یار نزدیک احمدینژاد، به سخنان «پورمحمدی» در زمان ریاستش بر سازمان بازرسی اشاره میکند که گفته بود: «برابر بررسیهای انجامشده، آقای مشایی در پرونده مزبور هیچ نقشی ندارد».
او همچنین وزیر دادگستری را اینگونه متهم کرده است: «آیا او با آقای مشایی خصومت شخصی دارد؟ آیا درصدد انتقامگیری از دولت قبل و رئیسجمهور سابق به سبب اخراج او از کابینه دولت دهم است؟ آیا او قصد دارد با اتهامزنی به دولت قبل موقعیت خود را در دولت کنونی تحکیم بخشد؟» شاید منظور «جوانفکر» از اخراج از کابینه، برکناری «پورمحمدی» از وزارت کشور دولت نهم در سال ١٣٨٧ باشد که پس از آن هم به ریاست سازمان بازرسی کل کشور منصوب شد؛ برکناریای که حرفوحدیث درباره آن زیاد بود.
اما در بند هفت این متن، مشاور رسانهای رئیس دولت دهم اتهام سنگینتری به وزیر سابق خودشان در کابینه دولت نهم زده: «آقای پورمحمدی متهم است در دوره تصدی مسئولیت وزارت کشور در یک فقره، میلیاردها تومان برای خرید اتوبوس از چین به صورت غیرقانونی و بدون اخذ هرگونه ضمانت و با اصرار او به فردی فاقد صلاحیتهای لازم، پرداخت شده است که در نتیجه آن، نه اتوبوسی از چین وارد شد و نه پول به بیتالمال بازگشت. به دلیل ماهیت غیرقانونی و ابهامآلود این موضوع، دولت قبل اسناد و اطلاعات مربوط به آن را برای رسیدگی به دستگاه قضائی ارسال کرد. انتظار میرفت آقای پورمحمدی به سؤالهای مطرح در این زمینه پاسخی درخور بدهد، اما هر بار به نحوی، از آن شانه خالی کرده است.
این سؤال نیز همچنان باقی است که با وجود مطرحبودن شبهات مهمی درباره عملکرد آقای پورمحمدی در دوره تصدی وزارت کشور، چرا رئیسجمهور محترم این شائبهها را به هنگام سپردن چنین مسئولیت مهمی به او، مورد بیتوجهی قرار داده است؟!»
این نخستینبار است که شخص «پورمحمدی» علنا متهم به سوءاستفاده مالی میشود. پیش از این «محمود احمدینژاد» در واپسین سفرهای استانیاش در زمان ریاست بر دولت دهم، سخنان کنایهآمیزی مطرح کرده بود. او چهارم اردیبهشت ١٣٩٢ در جمع جوانان و نخبگان اصفهان گفته بود: «یکی از آقایان که خیلی به دولت بد و بیراه میگوید و هر روز به دولت تهمت میزند، یک دوره فرصت گیرش آمد و همان دوره استفاده کرد و ١٠ ، ١١ میلیارد بُرد. چهار، پنج سال است که دنبالش هستیم که آن را برگرداند، اما انگار نه انگار. ٢٥، ٢٦ میلیارد به رفیقش داده و او هم به دنبال کاسبی رفته است. زدوبند برای یک عده امروز عادی شده است».
پس از آن، یعنی ١٣ اردیبهشت ١٣٩٢ بود که «پورمحمدی» در کنفرانسی خبری در «بندرعباس» درباره فساد ٤٥٠میلیونیورویی کیش، سخن گفت: «ما اصرار نداشتیم این پرونده رسانهای شود، ولی چون آقایان اصرار دارند، ابتدای هفته آینده گزارش این فساد از سوی سازمان بازرسی کل کشور به مقداری که آقایان مشکلشان حل شده و اطلاعاتشان تکمیل شود، منتشر میشود. دو، سه روز ابتدایی هفته آینده گزارش این فساد، از سوی سازمان بازرسی کل کشور منتشر میشود. آقای معاون رئیسجمهور گفتند چنین پروندهای مطرح نبود. قطعا ایشان در این موضوع نقش داشتند که ما میخواهیم سندش را منتشر کنیم».
١٧ اردیبهشت ١٣٩٢، سازمان بازرسی اطلاعیهای صادر کرد و در آن نوشت: «در پي تكذيب ماجراي ٤٥٠ميليونيورويي از سوي حمید بقایی، معاون اجرائي رئيسجمهور و تقاضاي وي مبني بر انتشار اسناد و مدارك مربوطه، سازمان بازرسي كل كشور مستند به مقررات خود خلاصهاي از گزارش و اسناد و مدارك مربوط به پروژه احداث تالارهاي بينالمللي كيش را براي تنوير افكار عمومي منتشر ميكند».
این اطلاعیه باعث شد ساعتی بعد روابطعمومی معاونت اجرائی دولت دهم به اطلاعیه پورمحمدی واکنش نشان دهد و در پاسخی پرطعنه نوشت: «جناب آقای پورمحمدی، ضمن تشکر فراوان از تلاشهای بیشائبه حضرتعالی در زمینه کشف حقایق، خصوصا زحمات شما برای تهیه اطلاعیه مهم یادشده، با توجه به سوابق درخشان و تجربیات ارزشمند جنابعالی (بهویژه در وزارت اطلاعات)، غیر از این نیز انتظار نمیرفت که در اطلاعیه خود؛ مکاتبات عادی اداری را هموزن قراردادی بینالمللی به مبلغ ٤٥٠ میلیون یورو (حدود ١٨ هزار میلیارد ریال) فرض کنید». در پایان این جوابیه که روی بایگانی سایت دولت قرار دارد، اینگونه آمده که «آقای پورمحمدی به کشف شما میبالیم».
اما پس از این ماجراها، آتش نزاع بین «پورمحمدی» و احمدینژادیها زیر خاکستر رفت تا اینکه «پورمحمدی» چندی پیش در مصاحبه با ضمیمه روزنامه ایران از نقش مشایی در فساد سههزارمیلیاردی سخن گفت. همین کافی بود تا آتش زیر خاکستر دوباره شعلهور شود. دو روز پس از انتشار سخنان «پورمحمدی»، «عبدالرضا داوری»، از نزدیکان احمدینژاد خبر داد «مشایی» تأکید کرده میخواهد از وزیر کشور دولت نهم شکایت کند و روز شنبه ١٧ مرداد این شکایت را ثبت میکند؛ شکایتی که همچنان پس از گذشت ١٠ روز از وعده آن، همچنان ثبت نشده است، اما روز ١٧ مرداد، شکایتی که نشد هیچ، «پورمحمدی» در بازدید از «ایرنا» گفت: «از آنجا که (در آن زمان) رئیس سازمان بازرسی کل کشور بودم و این سازمان درگیر این پرونده بود، اطلاعات زیادی در این رابطه داشته و مجموعه مطالب منظم شده و به مراجع قضائی تحویل داده شده است». او همچنین در واکنش به خبر شکایت از خودش گفته بود: «البته اگر خیلی اصرار دارند، خوب است؛ چون بخشی از پرونده که به او (مشایی) مربوط میشود، زودتر رسیدگی خواهد شد».
در بند ٩ از متن «جوانفکر»، درباره «مشایی» و «پورمحمدی» آمده است: «جرم آقای مشایی آن است که به عنوان رئیس دفتر رئیسجمهور سابق، اسناد مربوط به تخلف مالی صورتگرفته در دوره تصدی آقای پورمحمدی بر وزارت کشور را برای رسیدگی به دستگاه قضائی ارسال کرده است. به سهم خویش از جناب آقای مشایی که در شرایط حساس کشور، همه فشارها را به جان خریده، ولی دم برنیاورده است، تشکر میکنم و صد البته، حق او را برای شکایت از وزیر محترم دادگستری محفوظ میدانم». او همچنین از نمایندگان خواسته درباره سخنان پورمحمدی سکوت نکنند.
ساعاتی پس از این سخنان سخنگوی قوه قضائیه، سایت «دولت بهار» از نزدیکان «احمدینژاد»، متنی را از قول «علیاکبر جوانفکر» منتشر کرد که در آن اتهاماتی را نثار وزیر سابق احمدینژاد و وزیر فعلی روحانی کرده بود. این متن که بیشتر به جوابیه شبیه است، در ١٠ بند تنظیم شده که در بندهای اولیه آن یار نزدیک احمدینژاد، به سخنان «پورمحمدی» در زمان ریاستش بر سازمان بازرسی اشاره میکند که گفته بود: «برابر بررسیهای انجامشده، آقای مشایی در پرونده مزبور هیچ نقشی ندارد».
او همچنین وزیر دادگستری را اینگونه متهم کرده است: «آیا او با آقای مشایی خصومت شخصی دارد؟ آیا درصدد انتقامگیری از دولت قبل و رئیسجمهور سابق به سبب اخراج او از کابینه دولت دهم است؟ آیا او قصد دارد با اتهامزنی به دولت قبل موقعیت خود را در دولت کنونی تحکیم بخشد؟» شاید منظور «جوانفکر» از اخراج از کابینه، برکناری «پورمحمدی» از وزارت کشور دولت نهم در سال ١٣٨٧ باشد که پس از آن هم به ریاست سازمان بازرسی کل کشور منصوب شد؛ برکناریای که حرفوحدیث درباره آن زیاد بود.
اما در بند هفت این متن، مشاور رسانهای رئیس دولت دهم اتهام سنگینتری به وزیر سابق خودشان در کابینه دولت نهم زده: «آقای پورمحمدی متهم است در دوره تصدی مسئولیت وزارت کشور در یک فقره، میلیاردها تومان برای خرید اتوبوس از چین به صورت غیرقانونی و بدون اخذ هرگونه ضمانت و با اصرار او به فردی فاقد صلاحیتهای لازم، پرداخت شده است که در نتیجه آن، نه اتوبوسی از چین وارد شد و نه پول به بیتالمال بازگشت. به دلیل ماهیت غیرقانونی و ابهامآلود این موضوع، دولت قبل اسناد و اطلاعات مربوط به آن را برای رسیدگی به دستگاه قضائی ارسال کرد. انتظار میرفت آقای پورمحمدی به سؤالهای مطرح در این زمینه پاسخی درخور بدهد، اما هر بار به نحوی، از آن شانه خالی کرده است.
این سؤال نیز همچنان باقی است که با وجود مطرحبودن شبهات مهمی درباره عملکرد آقای پورمحمدی در دوره تصدی وزارت کشور، چرا رئیسجمهور محترم این شائبهها را به هنگام سپردن چنین مسئولیت مهمی به او، مورد بیتوجهی قرار داده است؟!»
این نخستینبار است که شخص «پورمحمدی» علنا متهم به سوءاستفاده مالی میشود. پیش از این «محمود احمدینژاد» در واپسین سفرهای استانیاش در زمان ریاست بر دولت دهم، سخنان کنایهآمیزی مطرح کرده بود. او چهارم اردیبهشت ١٣٩٢ در جمع جوانان و نخبگان اصفهان گفته بود: «یکی از آقایان که خیلی به دولت بد و بیراه میگوید و هر روز به دولت تهمت میزند، یک دوره فرصت گیرش آمد و همان دوره استفاده کرد و ١٠ ، ١١ میلیارد بُرد. چهار، پنج سال است که دنبالش هستیم که آن را برگرداند، اما انگار نه انگار. ٢٥، ٢٦ میلیارد به رفیقش داده و او هم به دنبال کاسبی رفته است. زدوبند برای یک عده امروز عادی شده است».
پس از آن، یعنی ١٣ اردیبهشت ١٣٩٢ بود که «پورمحمدی» در کنفرانسی خبری در «بندرعباس» درباره فساد ٤٥٠میلیونیورویی کیش، سخن گفت: «ما اصرار نداشتیم این پرونده رسانهای شود، ولی چون آقایان اصرار دارند، ابتدای هفته آینده گزارش این فساد از سوی سازمان بازرسی کل کشور به مقداری که آقایان مشکلشان حل شده و اطلاعاتشان تکمیل شود، منتشر میشود. دو، سه روز ابتدایی هفته آینده گزارش این فساد، از سوی سازمان بازرسی کل کشور منتشر میشود. آقای معاون رئیسجمهور گفتند چنین پروندهای مطرح نبود. قطعا ایشان در این موضوع نقش داشتند که ما میخواهیم سندش را منتشر کنیم».
١٧ اردیبهشت ١٣٩٢، سازمان بازرسی اطلاعیهای صادر کرد و در آن نوشت: «در پي تكذيب ماجراي ٤٥٠ميليونيورويي از سوي حمید بقایی، معاون اجرائي رئيسجمهور و تقاضاي وي مبني بر انتشار اسناد و مدارك مربوطه، سازمان بازرسي كل كشور مستند به مقررات خود خلاصهاي از گزارش و اسناد و مدارك مربوط به پروژه احداث تالارهاي بينالمللي كيش را براي تنوير افكار عمومي منتشر ميكند».
این اطلاعیه باعث شد ساعتی بعد روابطعمومی معاونت اجرائی دولت دهم به اطلاعیه پورمحمدی واکنش نشان دهد و در پاسخی پرطعنه نوشت: «جناب آقای پورمحمدی، ضمن تشکر فراوان از تلاشهای بیشائبه حضرتعالی در زمینه کشف حقایق، خصوصا زحمات شما برای تهیه اطلاعیه مهم یادشده، با توجه به سوابق درخشان و تجربیات ارزشمند جنابعالی (بهویژه در وزارت اطلاعات)، غیر از این نیز انتظار نمیرفت که در اطلاعیه خود؛ مکاتبات عادی اداری را هموزن قراردادی بینالمللی به مبلغ ٤٥٠ میلیون یورو (حدود ١٨ هزار میلیارد ریال) فرض کنید». در پایان این جوابیه که روی بایگانی سایت دولت قرار دارد، اینگونه آمده که «آقای پورمحمدی به کشف شما میبالیم».
اما پس از این ماجراها، آتش نزاع بین «پورمحمدی» و احمدینژادیها زیر خاکستر رفت تا اینکه «پورمحمدی» چندی پیش در مصاحبه با ضمیمه روزنامه ایران از نقش مشایی در فساد سههزارمیلیاردی سخن گفت. همین کافی بود تا آتش زیر خاکستر دوباره شعلهور شود. دو روز پس از انتشار سخنان «پورمحمدی»، «عبدالرضا داوری»، از نزدیکان احمدینژاد خبر داد «مشایی» تأکید کرده میخواهد از وزیر کشور دولت نهم شکایت کند و روز شنبه ١٧ مرداد این شکایت را ثبت میکند؛ شکایتی که همچنان پس از گذشت ١٠ روز از وعده آن، همچنان ثبت نشده است، اما روز ١٧ مرداد، شکایتی که نشد هیچ، «پورمحمدی» در بازدید از «ایرنا» گفت: «از آنجا که (در آن زمان) رئیس سازمان بازرسی کل کشور بودم و این سازمان درگیر این پرونده بود، اطلاعات زیادی در این رابطه داشته و مجموعه مطالب منظم شده و به مراجع قضائی تحویل داده شده است». او همچنین در واکنش به خبر شکایت از خودش گفته بود: «البته اگر خیلی اصرار دارند، خوب است؛ چون بخشی از پرونده که به او (مشایی) مربوط میشود، زودتر رسیدگی خواهد شد».
در بند ٩ از متن «جوانفکر»، درباره «مشایی» و «پورمحمدی» آمده است: «جرم آقای مشایی آن است که به عنوان رئیس دفتر رئیسجمهور سابق، اسناد مربوط به تخلف مالی صورتگرفته در دوره تصدی آقای پورمحمدی بر وزارت کشور را برای رسیدگی به دستگاه قضائی ارسال کرده است. به سهم خویش از جناب آقای مشایی که در شرایط حساس کشور، همه فشارها را به جان خریده، ولی دم برنیاورده است، تشکر میکنم و صد البته، حق او را برای شکایت از وزیر محترم دادگستری محفوظ میدانم». او همچنین از نمایندگان خواسته درباره سخنان پورمحمدی سکوت نکنند.
عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت: چند
روز پيش گفتوگويي مطبوعاتي داشتم كه دو تن از اعضاي آن گفتوگو از فعالان اصولگرا
بودند، در بخشي از صحبت خود گفتم كشوري كه قدرتمندتر ميشود به تناسب بايد سياستهاي
منطقهاي مسوولانهتري نيز بپذيرد و اجرا كند.
منظورم به طور مشخص ايران بود كه در فضاي كنوني كه با افزايش قدرت و حضور موثرتر آن همراه است، نميتواند سياستهاي منطقهاي خود را به همان صورت گذشته ادامه دهد. يكي از آقايان حاضر در اين گفتوگو تاحدي واكنش و حساسيت نشان داد و در پاسخ من گفت كه آيا سياست ايالات متحده در منطقه مسوولانه بوده است؟ گويي كه من گفتهام آن سياست مسوولانه بوده كه با اين پرسش استنكاري قصد پاسخ دادن به مرا داشت.
در اين يادداشت ميخواهم موضوع سياست مسوولانه را توضيح دهم. هرچند به طور سربسته در دو هفته گذشته و طي يادداشت ديگري در همين روزنامه توضيح داده بودم. يكي از مهمترين دلايل شكست سياست منطقهاي جرج دبليو بوش در خاورميانه، مسوولانه نبودن آن سياستها بود. سياستي كه خود را فعال مايشاء بداند، حتي اگر امريكا باشد، نهايت آن شكست و فرار از منطقه است. سياست بوش به غايت غيرمسوولانه بود و اين سياست غيرمسوولانه، زمينه لازم را فراهم نميكرد تا ساير بازيگران نيز از سياست مسوولانه تبعيت كنند.
براي فهم اين مساله ميتوانيم سياست منطقهاي بوش را در خصوص ايران تحليل كنيم. پس از ١١ سپتامبر بوش به سرعت تصميم گرفت تا به افغانستان حمله كند. طبيعي بود كه براي اين حمله نيازمند حدي از مساعدت كشورهاي منطقه بود. ايران در حد ممكن در برابر اين اقدام و سياست امريكا، مسوولانه رفتار كرد. در كنفرانس بن درباره افغانستان تا حد ممكن همراهي كرد و در تمامي مراحل بعد از آن؛ چنان رفتار كرد كه شايسته يك حكومت مسوول بود. ولي پاسخ بوش چه بود.
چيزي نگذشت كه وي موضوع محور شرارت را مطرح كرد و نام ايران را در كنار عراق و كره شمالي قرار و نهايت رفتار غيرمسوولانه را از خود نشان داد. هركسي كه در ايران بود، به طور طبيعي بايد در برابر اين رفتار دچار بياعتمادي كامل ميشد و از آن پس دليلي نداشت كه چون گذشته رفتار كند. چه در برخورد با طالبان و القاعده و نيروهاي آنها و چه در حمايت از خطوط مواصلاتي و لجستيكي و نيز اطلاعاتي طرفين درگير در افغانستان.
مشكل ايالات متحده در منطقه نيز از همين مرحله آغاز شد. امريكاييها در عراق چه رفتاري از خود نشان دادند؟ پس از حمله به عراق كماكان ضديت با ايران را پيشه ساختند، در حالي كه هر عقل سليمي متوجه بود كه اداره آن كشور و همزمان با مخالفت بازماندگان بعثي به ويژه در بغداد بدون همراهي اكثريت شيعه نزديك به ايران غيرممكن است، چرا كه كردها و اهل سنت مسير و اولويتهاي ديگري را داشتند. كار امريكاييها به جايي رسيد كه نهتنها از نيروهاي باقيمانده بعث عراق و گروههاي سنتي و مذهبي افراطي لطمه ميخوردند، بلكه ساير نيروها نيز بهجاي آنكه يار امريكاييها باشند، دشمن آنان شدند و وضعيت ايالات متحده را در بحران قرار دادند. ولي از هنگامي كه اوباما در خطمشي امريكا در افغانستان و به ويژه عراق تغييرات اساسي ايجاد كرد، پاسخهاي بسيار مثبتي نيز دريافت كرد.
مشابه اين وضع را در سوريه ميبينيم. از هنگامي كه بازيگران منطقهاي مثل تركيه، عربستان و فراتر از آنها، امريكا، شعار رفتن بدون قيد و شرط اسد را سر دادند، پاسخ مناسبي دريافت نكردند و برخلاف برداشتهاي اوليه آنان، نتايج در ميدان عمل سوريه به گونه ديگري رقم خورد. ولي اكنون اگر آمادگي پيدا كنند كه سياست مسوولانهتري را در سوريه پيش گيرند و حقوق و منافع ساير كشورها را در آنجا به رسميت بشناسند، در اين صورت طبيعي است كه پاسخ مسوولانه نيز از طرف ايران دريافت خواهند كرد.
اين قاعده را ميتوان در بحرين، يمن، افغانستان و ساير مناطقي كه دچار بحران است به كار برد. بنابراين منظور از سياست مسوولانه اين است كه پيروزي و موفقيت در يك جبهه و افزايش قدرت يك كشور نبايد منجر به اين ذهنيت اشتباه شود كه در همه جاهاي ديگر هم به تنهايي ميتوان حرف و سخن آخر را زد و همه بايد با آن كشور كنار بيايند و هماهنگ شوند. اين همان اشتباه مهلكي است كه امريكا در دوره بوش مرتكب شد.
اشتباهي كه اسراييل نيز مرتكب آن شده است و معلوم نيست سرنوشت آن چه خواهد شد. اگر يك كشور در موضع ضعف تلقي شود و حقوق و منافع آن به رسميت شناخته نشود، اين حق را خواهد داشت كه بازي را به هم بزند، ولي اين رفتار در هنگامي كه حقوق و منافع آن به رسميت شناخته شود و رسما در موضع قدرت قرار گيرد، پذيرفتني نيست. اتفاقا توافق وين بهترين مُعرِّف و نمونهاي از رفتار مسوولانه است.
تا وقتي كه طرف مقابل حقوق بديهي ايران را به رسميت نشناخت، هيچ محدوديت و توافق و نظارتي از جانب ايران پذيرفته نميشد ولي هنگامي كه اين حقوق به رسميت شناخته شد و از موضوع مسوولانه با ايران مواجه شدند، در اين مرحله ايران نيز پاسخ مناسبي كه درخور باشد از خود نشان داد. بدترين وضعيت براي هر كشور وقتي است كه بخواهد سياستهاي مرحله پيش از اين رسميت شناختن را در مرحله بعد از آن نيز اجرا كند. امروز و در درجه اول بايد خطوط و خاكريزهاي به دست آمده در منطقه را از موضع مسوولانه تثبيت و به عنوان مرزهاي ديپلماتيك و منافع ملي معرفي كرد.
منظورم به طور مشخص ايران بود كه در فضاي كنوني كه با افزايش قدرت و حضور موثرتر آن همراه است، نميتواند سياستهاي منطقهاي خود را به همان صورت گذشته ادامه دهد. يكي از آقايان حاضر در اين گفتوگو تاحدي واكنش و حساسيت نشان داد و در پاسخ من گفت كه آيا سياست ايالات متحده در منطقه مسوولانه بوده است؟ گويي كه من گفتهام آن سياست مسوولانه بوده كه با اين پرسش استنكاري قصد پاسخ دادن به مرا داشت.
در اين يادداشت ميخواهم موضوع سياست مسوولانه را توضيح دهم. هرچند به طور سربسته در دو هفته گذشته و طي يادداشت ديگري در همين روزنامه توضيح داده بودم. يكي از مهمترين دلايل شكست سياست منطقهاي جرج دبليو بوش در خاورميانه، مسوولانه نبودن آن سياستها بود. سياستي كه خود را فعال مايشاء بداند، حتي اگر امريكا باشد، نهايت آن شكست و فرار از منطقه است. سياست بوش به غايت غيرمسوولانه بود و اين سياست غيرمسوولانه، زمينه لازم را فراهم نميكرد تا ساير بازيگران نيز از سياست مسوولانه تبعيت كنند.
براي فهم اين مساله ميتوانيم سياست منطقهاي بوش را در خصوص ايران تحليل كنيم. پس از ١١ سپتامبر بوش به سرعت تصميم گرفت تا به افغانستان حمله كند. طبيعي بود كه براي اين حمله نيازمند حدي از مساعدت كشورهاي منطقه بود. ايران در حد ممكن در برابر اين اقدام و سياست امريكا، مسوولانه رفتار كرد. در كنفرانس بن درباره افغانستان تا حد ممكن همراهي كرد و در تمامي مراحل بعد از آن؛ چنان رفتار كرد كه شايسته يك حكومت مسوول بود. ولي پاسخ بوش چه بود.
چيزي نگذشت كه وي موضوع محور شرارت را مطرح كرد و نام ايران را در كنار عراق و كره شمالي قرار و نهايت رفتار غيرمسوولانه را از خود نشان داد. هركسي كه در ايران بود، به طور طبيعي بايد در برابر اين رفتار دچار بياعتمادي كامل ميشد و از آن پس دليلي نداشت كه چون گذشته رفتار كند. چه در برخورد با طالبان و القاعده و نيروهاي آنها و چه در حمايت از خطوط مواصلاتي و لجستيكي و نيز اطلاعاتي طرفين درگير در افغانستان.
مشكل ايالات متحده در منطقه نيز از همين مرحله آغاز شد. امريكاييها در عراق چه رفتاري از خود نشان دادند؟ پس از حمله به عراق كماكان ضديت با ايران را پيشه ساختند، در حالي كه هر عقل سليمي متوجه بود كه اداره آن كشور و همزمان با مخالفت بازماندگان بعثي به ويژه در بغداد بدون همراهي اكثريت شيعه نزديك به ايران غيرممكن است، چرا كه كردها و اهل سنت مسير و اولويتهاي ديگري را داشتند. كار امريكاييها به جايي رسيد كه نهتنها از نيروهاي باقيمانده بعث عراق و گروههاي سنتي و مذهبي افراطي لطمه ميخوردند، بلكه ساير نيروها نيز بهجاي آنكه يار امريكاييها باشند، دشمن آنان شدند و وضعيت ايالات متحده را در بحران قرار دادند. ولي از هنگامي كه اوباما در خطمشي امريكا در افغانستان و به ويژه عراق تغييرات اساسي ايجاد كرد، پاسخهاي بسيار مثبتي نيز دريافت كرد.
مشابه اين وضع را در سوريه ميبينيم. از هنگامي كه بازيگران منطقهاي مثل تركيه، عربستان و فراتر از آنها، امريكا، شعار رفتن بدون قيد و شرط اسد را سر دادند، پاسخ مناسبي دريافت نكردند و برخلاف برداشتهاي اوليه آنان، نتايج در ميدان عمل سوريه به گونه ديگري رقم خورد. ولي اكنون اگر آمادگي پيدا كنند كه سياست مسوولانهتري را در سوريه پيش گيرند و حقوق و منافع ساير كشورها را در آنجا به رسميت بشناسند، در اين صورت طبيعي است كه پاسخ مسوولانه نيز از طرف ايران دريافت خواهند كرد.
اين قاعده را ميتوان در بحرين، يمن، افغانستان و ساير مناطقي كه دچار بحران است به كار برد. بنابراين منظور از سياست مسوولانه اين است كه پيروزي و موفقيت در يك جبهه و افزايش قدرت يك كشور نبايد منجر به اين ذهنيت اشتباه شود كه در همه جاهاي ديگر هم به تنهايي ميتوان حرف و سخن آخر را زد و همه بايد با آن كشور كنار بيايند و هماهنگ شوند. اين همان اشتباه مهلكي است كه امريكا در دوره بوش مرتكب شد.
اشتباهي كه اسراييل نيز مرتكب آن شده است و معلوم نيست سرنوشت آن چه خواهد شد. اگر يك كشور در موضع ضعف تلقي شود و حقوق و منافع آن به رسميت شناخته نشود، اين حق را خواهد داشت كه بازي را به هم بزند، ولي اين رفتار در هنگامي كه حقوق و منافع آن به رسميت شناخته شود و رسما در موضع قدرت قرار گيرد، پذيرفتني نيست. اتفاقا توافق وين بهترين مُعرِّف و نمونهاي از رفتار مسوولانه است.
تا وقتي كه طرف مقابل حقوق بديهي ايران را به رسميت نشناخت، هيچ محدوديت و توافق و نظارتي از جانب ايران پذيرفته نميشد ولي هنگامي كه اين حقوق به رسميت شناخته شد و از موضوع مسوولانه با ايران مواجه شدند، در اين مرحله ايران نيز پاسخ مناسبي كه درخور باشد از خود نشان داد. بدترين وضعيت براي هر كشور وقتي است كه بخواهد سياستهاي مرحله پيش از اين رسميت شناختن را در مرحله بعد از آن نيز اجرا كند. امروز و در درجه اول بايد خطوط و خاكريزهاي به دست آمده در منطقه را از موضع مسوولانه تثبيت و به عنوان مرزهاي ديپلماتيك و منافع ملي معرفي كرد.
سفارت عربستان در تهران بيش از يكسال
است كه «سفير» ندارد و حضور اين كشور در ايران در سطح كاردار متوقف مانده است،
اگرچه سفير ايران در عربستان به فعاليت خود ادامه ميدهد.
آخرين سفير عربستان در ايران «عبدالرحمان بنغرمان شهري» بود كه از بهار ٩٣ بدون انجام مراسم خداحافظي، تهران را ترك كرد. مراحل اداري موافقت با سفير بعدي، اواسط پاييز انجام شد اما او بعد از انجام اين مراحل اداري در تهران، براي گرفتن آخرين دستورالعملها به رياض برگشت تا بعد از بازگشت، مأموريت خود را در تهران آغاز كند، اما تاكنون خبري از حضور او در تهران منتشر نشده. سفارت رياض در تهران نيز كه تمايلي به تعامل با رسانهها ندارد، فقط به اين پاسخ بسنده كرد كه «سفارت اكنون سفير ندارد و به جاي سفير، كاردار مشغول به كار است».
اما يك مقام آگاه به خبرنگار «شرق» ميگويد «سفير جديد كه از اواسط پاييز ٩٣ موافقت براي آغاز فعاليت در داخل كشور را دريافت كرده، بازنشسته شده است. از همينرو بايد سفير جديدي از سوي رياض در تهران منصوب شود». از توضيحات اين منبع خبري ميتوان استنباط كرد كه سفير عربستان به اجبار بازنشسته شده است. بازنشستهشدن اين سفير بهدنبال مرگ پادشاه و تغييرات گسترده سياسي در عربستان رخ داد. ماجراي سفير عربستان در تهران در دو سال اخير، به ماجراي پيچيدهاي تبديل شده است.
آخرين سفير
دوم ارديبهشت ٩٣ بود كه «عبدالرحمان بن غرمان شهري» كه حدود دوماه پيشتر به سمت سفارت عربستان در ايران منصوب شده بود، در دفتر آيتالله اكبر هاشمي رفسنجاني، رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام با او ديدار كرد.
هاشمي رفسنجاني در آن ديدار از لزوم هماهنگي ايران و عربستان براي حل مسائل منطقه و جهان اسلام سخن گفت،همچنين از طرح تشكيل كميسيون علمايي از علماي شيعه و سني. ملك عبدالله، پادشاه درگذشته عربستان رابطهای صميمي با هاشمي رفسنجاني داشت و به گفته خود او اين رابطه به سطح دوستي خانوادگي هم رسيده بود. هاشمي رفسنجاني اوايل دولت نهم هم در سفري به عربستان با ملك عبدالله ديدار كرده بود كه در بين مخالفان داخلياش بازتاب خوبي نداشت. با اينحال آخرين سفير عربستان در تهران در ديدار با هاشمي، سلام ویژه پادشاه و ولیعهد عربستان را به او ابلاغ كرده و از جایگاه ویژه هاشمي نزد مسئولان و مردم عربستان سخن گفته بود. سفير بار دیگر دعوت امیر از هاشمي برای سفر به عربستان را تجدید كرد.
اگرچه عمر خود او در اين منصب قد نداد كه روابط نهچندان خوب تهران و رياض را بهبود بخشد. سفير عربستان بعد از آن ديدار با هاشمي، با اميرعبداللهيان، معاونعربي وزير خارجه ديدار كرده و از محتوای گفتوگو با هاشمي به نیکی یاد کرد اما خود او اندكي بعد از آن ديدار به رياض فراخوانده شد و جايش را به فرد ديگري داد. علت آن فراخواندن موجي بود كه بعد از انتشار عكسهاي ديدار عبدالرحمان بن غرمان شهري در ديدار با هاشمي در رسانههاي عربي منتشر شد. سفير در حال بوسيدن پيشاني هاشمي ديده ميشد، آنچه گفته ميشد حاكي از احترام بيشازاندازه سفير براي يك مقام كشور ميزبان بود. آنچه عربستانيها فقط براي مقامات كشور خود ميپسندند.
رفتار نامتعارف
حسين اميرعبداللهيان، معاون عربي وزيرخارجه در گفتوگويي كه ديماه گذشته با روزنامه «شرق» داشت، درباره فراخواندن سفير گفت «رفتارشان، رفتار متعارفی نبود»، «آنچه مقامات عربستان درباره ترک تهران توسط ایشان بهطور رسمی به ما گفتند، این بود که ایشان برای مأموریت دیگری تعیین شدند و از این تاریخ مأموریتشان در تهران خاتمه پیدا میکند...، برخی از سفرای کشورهای عربی در تهران، همچنین برخی از مقامات کشورهای عربی در منطقه از چندهفته قبل مطالبی به ما منعکس کرده بودند که سفیر عربستان در تهران بهدلیل عدمرعایت پروتکلهای کشور خودش و سؤالاتی که برای مقامات کشورش ایجاد شده به ریاض فراخوانده شده.
ظاهرا سفیر عربستان که دیدار خوب و مثبتی با آقای هاشمیرفسنجانی داشتند، در پایان این دیدار، پیشانی آقای هاشمیرفسنجانی را بوسیدند. آن سفرا یا مقامات کشورهای عربی برای ما توضیح دادند که این اقدام سفیر، در حوزه پروتکلیشان و حفظ شئونات کشورشان سؤالاتی در ریاض ایجاد کرده، به این دلیل این فرد را برگرداندهاند». اين مقام وزارتخارجه درباره اين پيشفرض كه سفير به مأموريت ديگري منصوب شده نيز توضيح داد: «طبیعیتر این بود که حتی اگر قرار بود این سفیر به مأموریت دیگری اعزام شود، فرصت پیدا میکرد که با مقامات کشورمان بهطور رسمی و در چارچوب پروتکلهای موجود خداحافظی و بهطور طبیعی کشور را ترک کند».
سفيري كه نيامد
سفير بعدي حدود يكماه بعد از فراخواندن سفير پيشين به تهران معرفي شده، از آنجا كه تهران از رفتار عجيب رياض در فراخواندن سفير پيشين رضايت نداشت، مراتب اداري سفير بعدي را چندان سريع انجام نداد. اواسط پاييز ٩٣ اقدامات اداري تأييد سفير جديد در تهران انجام شد. سفيري كه اكنون یک منبع خبري ميگويد «بازنشسته شده و به تهران نخواهد آمد».
ماجراي رابطه تهران- رياض اما فقط در نبودن بيش از يكساله سفير خلاصه نميشود، رابطه دو كشور سالهاست كه از «كجدار و مريز» گذشته و ميتوان گفت اساسا رابطهاي در ميان نيست. اين وضعيت در دوران محمود احمدينژاد در ايران بدتر شد و تلاشهاي بيشوكم دولت اصلاحات و دولت سازندگي بر باد رفت. عملا سطح رابطه در دولتهاي نهم و دهم روندي نزولي در پيش گرفت.
پادشاه در مرخصي
اگرچه بسياري معتقد بودند با آغازبهكار دولت يازدهم در ايران، رابطه با عربستان را ميتوان از سرگرفت اما اين پادشاهي رغبت چنداني به اين موضوع نشان نداد. حتي در يكي از سفرهاي منطقهاي وزير خارجه ايران كه در گرماگرم مذاكرات هستهاي و آغازبهكار دولت انجام داد، به بهانه «مرخصي پادشاه» از پذيرفتن او سرباز زدند. همانگونه كه برنامه سفر او به رياض كه براي عيد قربان سال گذشته برنامهريزي شده بود به دنبال اظهارات منفي سعودالفيصل وزير خارجه وقت عربستان عليه ايران، لغو شد.
عربستان و ايران تا آنزمان در مورد موضوع سوريه و مسائل منطقه با يكديگر اختلاف نظر جدي داشتند، همچنين بر سر مسئله فروش نفت رقابت جدي دارند و در شش ماه گذشته با حمله عربستان به يمن، اختلاف مواضع جدي دارند. ايران تأكيد دارد كه نيروهاي رياض بايد از دخالت در يمن دست بردارند و حملات نظامي خود را متوقف كنند. اما رياض فعلا نشانهاي از تمايل به حل بحران در يمن نشان نداده است. اينها در حالي است كه عربستان درباره مذاكرات هستهاي ايران و توافق وين، فعلا در صف مخالفان اين توافق قرار ميگيرد. بااينحال سفرهاي اخير منطقهاي وزير خارجه ايران به مقصد كشورهايي انجام شده كه در اطراف عربستان پراكندهاند. كويت، قطر و عراق در دور اول سفر منطقهاي و لبنان و سوريه در دور دوم سفر منطقهاي بعد از توافق وين، ميزبان وزير خارجه ايران بودند. سفرهايي كه نشاندهنده تأثيرگذاري ايران در منطقه است؛ آنچه خوشايند عربستان نخواهد بود.
حج نزديك است
عربستان يكسال و اندي است كه در ايران سفير ندارد، حج عمره بهدليل تعرض به دو نوجوان ايراني در فرودگاه جده، از اوايل سال متوقف شده و هنوز ايران منتظر اجراي احكام مجرمان آن حادثه است. موسم حج واجب نزديك است و از اول شهريور تا ٢٦ مهر چندصد كاروان از زائران ايراني راهي مكه و مدينه ميشوند. در صورت بروز مشكل در اين حجم از سفر قطعا حضور سفير ميتواند راهگشاتر از كاردار باشد. علاوهبر اينكه با توجه به مشكلات گسترده منطقه، تهران و رياض نيازمند ارتباط با هم هستند. يك كارشناس منطقه كه به مسائل عربستان اشراف دارد، درباره وضعيت رابطه تهران- رياض ميگويد: «عدم حضور سفير لزوما بهمعناي تنزل رابطه نيست و به عبارتي سفير در مرخصي است».
او ميگويد «اگر سفير رياض به كشورش فراخوانده شده بود حتما ايران هم سفيرش را از رياض فراميخواند». او كه نخواست نامش ذكر شود، در مورد وضعيت فعلي ميگويد: «ساختار سیاسی در عربستان عوض شده، در مورد حضور نداشتن سفير ميتوان چند احتمال را مطرح كرد؛ ممكن است سفیر سلطان قبلی، مطلوب ملک جدید نباشد، يا رياض تصمیم گرفته باشد به جمعبندی جدید در سیاست خارجی خود نرسد، سفیر را در معرض طرف مقابل قرار ندهد، یا اصولا نمیخواهند فعلا در تهران سفیر داشته باشند». در بين اين احتمالات، ميتوان اين را جديتر دانست كه رياض تمايل ندارد فعلا سفير در تهران داشته باشد
آخرين سفير عربستان در ايران «عبدالرحمان بنغرمان شهري» بود كه از بهار ٩٣ بدون انجام مراسم خداحافظي، تهران را ترك كرد. مراحل اداري موافقت با سفير بعدي، اواسط پاييز انجام شد اما او بعد از انجام اين مراحل اداري در تهران، براي گرفتن آخرين دستورالعملها به رياض برگشت تا بعد از بازگشت، مأموريت خود را در تهران آغاز كند، اما تاكنون خبري از حضور او در تهران منتشر نشده. سفارت رياض در تهران نيز كه تمايلي به تعامل با رسانهها ندارد، فقط به اين پاسخ بسنده كرد كه «سفارت اكنون سفير ندارد و به جاي سفير، كاردار مشغول به كار است».
اما يك مقام آگاه به خبرنگار «شرق» ميگويد «سفير جديد كه از اواسط پاييز ٩٣ موافقت براي آغاز فعاليت در داخل كشور را دريافت كرده، بازنشسته شده است. از همينرو بايد سفير جديدي از سوي رياض در تهران منصوب شود». از توضيحات اين منبع خبري ميتوان استنباط كرد كه سفير عربستان به اجبار بازنشسته شده است. بازنشستهشدن اين سفير بهدنبال مرگ پادشاه و تغييرات گسترده سياسي در عربستان رخ داد. ماجراي سفير عربستان در تهران در دو سال اخير، به ماجراي پيچيدهاي تبديل شده است.
آخرين سفير
دوم ارديبهشت ٩٣ بود كه «عبدالرحمان بن غرمان شهري» كه حدود دوماه پيشتر به سمت سفارت عربستان در ايران منصوب شده بود، در دفتر آيتالله اكبر هاشمي رفسنجاني، رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام با او ديدار كرد.
هاشمي رفسنجاني در آن ديدار از لزوم هماهنگي ايران و عربستان براي حل مسائل منطقه و جهان اسلام سخن گفت،همچنين از طرح تشكيل كميسيون علمايي از علماي شيعه و سني. ملك عبدالله، پادشاه درگذشته عربستان رابطهای صميمي با هاشمي رفسنجاني داشت و به گفته خود او اين رابطه به سطح دوستي خانوادگي هم رسيده بود. هاشمي رفسنجاني اوايل دولت نهم هم در سفري به عربستان با ملك عبدالله ديدار كرده بود كه در بين مخالفان داخلياش بازتاب خوبي نداشت. با اينحال آخرين سفير عربستان در تهران در ديدار با هاشمي، سلام ویژه پادشاه و ولیعهد عربستان را به او ابلاغ كرده و از جایگاه ویژه هاشمي نزد مسئولان و مردم عربستان سخن گفته بود. سفير بار دیگر دعوت امیر از هاشمي برای سفر به عربستان را تجدید كرد.
اگرچه عمر خود او در اين منصب قد نداد كه روابط نهچندان خوب تهران و رياض را بهبود بخشد. سفير عربستان بعد از آن ديدار با هاشمي، با اميرعبداللهيان، معاونعربي وزير خارجه ديدار كرده و از محتوای گفتوگو با هاشمي به نیکی یاد کرد اما خود او اندكي بعد از آن ديدار به رياض فراخوانده شد و جايش را به فرد ديگري داد. علت آن فراخواندن موجي بود كه بعد از انتشار عكسهاي ديدار عبدالرحمان بن غرمان شهري در ديدار با هاشمي در رسانههاي عربي منتشر شد. سفير در حال بوسيدن پيشاني هاشمي ديده ميشد، آنچه گفته ميشد حاكي از احترام بيشازاندازه سفير براي يك مقام كشور ميزبان بود. آنچه عربستانيها فقط براي مقامات كشور خود ميپسندند.
رفتار نامتعارف
حسين اميرعبداللهيان، معاون عربي وزيرخارجه در گفتوگويي كه ديماه گذشته با روزنامه «شرق» داشت، درباره فراخواندن سفير گفت «رفتارشان، رفتار متعارفی نبود»، «آنچه مقامات عربستان درباره ترک تهران توسط ایشان بهطور رسمی به ما گفتند، این بود که ایشان برای مأموریت دیگری تعیین شدند و از این تاریخ مأموریتشان در تهران خاتمه پیدا میکند...، برخی از سفرای کشورهای عربی در تهران، همچنین برخی از مقامات کشورهای عربی در منطقه از چندهفته قبل مطالبی به ما منعکس کرده بودند که سفیر عربستان در تهران بهدلیل عدمرعایت پروتکلهای کشور خودش و سؤالاتی که برای مقامات کشورش ایجاد شده به ریاض فراخوانده شده.
ظاهرا سفیر عربستان که دیدار خوب و مثبتی با آقای هاشمیرفسنجانی داشتند، در پایان این دیدار، پیشانی آقای هاشمیرفسنجانی را بوسیدند. آن سفرا یا مقامات کشورهای عربی برای ما توضیح دادند که این اقدام سفیر، در حوزه پروتکلیشان و حفظ شئونات کشورشان سؤالاتی در ریاض ایجاد کرده، به این دلیل این فرد را برگرداندهاند». اين مقام وزارتخارجه درباره اين پيشفرض كه سفير به مأموريت ديگري منصوب شده نيز توضيح داد: «طبیعیتر این بود که حتی اگر قرار بود این سفیر به مأموریت دیگری اعزام شود، فرصت پیدا میکرد که با مقامات کشورمان بهطور رسمی و در چارچوب پروتکلهای موجود خداحافظی و بهطور طبیعی کشور را ترک کند».
سفيري كه نيامد
سفير بعدي حدود يكماه بعد از فراخواندن سفير پيشين به تهران معرفي شده، از آنجا كه تهران از رفتار عجيب رياض در فراخواندن سفير پيشين رضايت نداشت، مراتب اداري سفير بعدي را چندان سريع انجام نداد. اواسط پاييز ٩٣ اقدامات اداري تأييد سفير جديد در تهران انجام شد. سفيري كه اكنون یک منبع خبري ميگويد «بازنشسته شده و به تهران نخواهد آمد».
ماجراي رابطه تهران- رياض اما فقط در نبودن بيش از يكساله سفير خلاصه نميشود، رابطه دو كشور سالهاست كه از «كجدار و مريز» گذشته و ميتوان گفت اساسا رابطهاي در ميان نيست. اين وضعيت در دوران محمود احمدينژاد در ايران بدتر شد و تلاشهاي بيشوكم دولت اصلاحات و دولت سازندگي بر باد رفت. عملا سطح رابطه در دولتهاي نهم و دهم روندي نزولي در پيش گرفت.
پادشاه در مرخصي
اگرچه بسياري معتقد بودند با آغازبهكار دولت يازدهم در ايران، رابطه با عربستان را ميتوان از سرگرفت اما اين پادشاهي رغبت چنداني به اين موضوع نشان نداد. حتي در يكي از سفرهاي منطقهاي وزير خارجه ايران كه در گرماگرم مذاكرات هستهاي و آغازبهكار دولت انجام داد، به بهانه «مرخصي پادشاه» از پذيرفتن او سرباز زدند. همانگونه كه برنامه سفر او به رياض كه براي عيد قربان سال گذشته برنامهريزي شده بود به دنبال اظهارات منفي سعودالفيصل وزير خارجه وقت عربستان عليه ايران، لغو شد.
عربستان و ايران تا آنزمان در مورد موضوع سوريه و مسائل منطقه با يكديگر اختلاف نظر جدي داشتند، همچنين بر سر مسئله فروش نفت رقابت جدي دارند و در شش ماه گذشته با حمله عربستان به يمن، اختلاف مواضع جدي دارند. ايران تأكيد دارد كه نيروهاي رياض بايد از دخالت در يمن دست بردارند و حملات نظامي خود را متوقف كنند. اما رياض فعلا نشانهاي از تمايل به حل بحران در يمن نشان نداده است. اينها در حالي است كه عربستان درباره مذاكرات هستهاي ايران و توافق وين، فعلا در صف مخالفان اين توافق قرار ميگيرد. بااينحال سفرهاي اخير منطقهاي وزير خارجه ايران به مقصد كشورهايي انجام شده كه در اطراف عربستان پراكندهاند. كويت، قطر و عراق در دور اول سفر منطقهاي و لبنان و سوريه در دور دوم سفر منطقهاي بعد از توافق وين، ميزبان وزير خارجه ايران بودند. سفرهايي كه نشاندهنده تأثيرگذاري ايران در منطقه است؛ آنچه خوشايند عربستان نخواهد بود.
حج نزديك است
عربستان يكسال و اندي است كه در ايران سفير ندارد، حج عمره بهدليل تعرض به دو نوجوان ايراني در فرودگاه جده، از اوايل سال متوقف شده و هنوز ايران منتظر اجراي احكام مجرمان آن حادثه است. موسم حج واجب نزديك است و از اول شهريور تا ٢٦ مهر چندصد كاروان از زائران ايراني راهي مكه و مدينه ميشوند. در صورت بروز مشكل در اين حجم از سفر قطعا حضور سفير ميتواند راهگشاتر از كاردار باشد. علاوهبر اينكه با توجه به مشكلات گسترده منطقه، تهران و رياض نيازمند ارتباط با هم هستند. يك كارشناس منطقه كه به مسائل عربستان اشراف دارد، درباره وضعيت رابطه تهران- رياض ميگويد: «عدم حضور سفير لزوما بهمعناي تنزل رابطه نيست و به عبارتي سفير در مرخصي است».
او ميگويد «اگر سفير رياض به كشورش فراخوانده شده بود حتما ايران هم سفيرش را از رياض فراميخواند». او كه نخواست نامش ذكر شود، در مورد وضعيت فعلي ميگويد: «ساختار سیاسی در عربستان عوض شده، در مورد حضور نداشتن سفير ميتوان چند احتمال را مطرح كرد؛ ممكن است سفیر سلطان قبلی، مطلوب ملک جدید نباشد، يا رياض تصمیم گرفته باشد به جمعبندی جدید در سیاست خارجی خود نرسد، سفیر را در معرض طرف مقابل قرار ندهد، یا اصولا نمیخواهند فعلا در تهران سفیر داشته باشند». در بين اين احتمالات، ميتوان اين را جديتر دانست كه رياض تمايل ندارد فعلا سفير در تهران داشته باشد
فرارو- "جریان اصلاحات وسیعتر
از آن است که اختلافنظر با یک فرد یا حزب، انسجام آن را از بین ببرد." یک
فعال سیاسی اصلاحطلب بابیان این مطلب گفت: هر گروهی که سازی مخالف با کل جریان
اصلاحات بزند خودش متضرر میشود.
چند ماهی است که گروههای سیاسی در کشور فعالیتهای انتخاباتی خود را آغاز کردهاند. هرکدام از دو جریان اصلی نیز گرفتار مشکلات و موانعی که سر راهشان قرار دارد هستند. اصولگرایان هنوز به دنبال راهی برای وحدت میگردند و اصلاحطلبان نیز با تکیهبر انسجام درونی و حضور حداکثری به امید عبور از فیلتر نهادهای نظارتی همچون شورای نگهبان هستند.
این جریان درزمینهٔ وحدت و انسجام درونی نسبت به رقیب خود از وضعیت بهتری برخوردار است اما این روزها به نظر میرسد که نشانهایی از اختلاف و تفرقه در میان آنها نیز شکلگرفته است. برخی از فعالان و کارشناسان سیاسی اصلاحطلب این وضعیت را ناشی از تلاش رسانههای رقیب میدانند و بههیچوجه حاضر به پذیرش نشانههای موجود نیستند.
حسن یونسی سخنگوی حزب ندای ایرانیان بابیان اینکه «در حزب ندا محوریت افراد یا فلان شورا برای ما ملاک نیست و اندیشه و مرامی که داریم هویت ما را تعیین میکند.» گفته است که «ما درخواست عضویت در شورای هماهنگی اصلاحطلبان را ارائه کردهایم، اما اصلاً به این معنا نیست که برای فعالیت حزبی مؤثر و کارآمد حتماً باید عضو این شوراها بود، بلکه معتقدیم همراهی احزاب و جریانها به پیشبرد و موفقیت این گفتمان کمک میکند. عضویت حزب ندای ایرانیان در شورای هماهنگی جبهه اصلاحات گیر پروانه است.»
او درعینحال تأکید کرده است که «حزب ندای ایرانیان قرار است حضور پررنگی در انتخابات مجلس داشته باشد. اگر شورای مشورتی با همه این معیارها و ملاکهای ما هماهنگ باشد، با آنها همراهی خواهیم کرد؛ اما اگر هماهنگ نباشد ما خودمان را ملزم نمیدانیم با آنها هماهنگ باشیم».
ندا همان حزبی است که از ابتدای روی کار آمدنش در میان اصلاحطلبان جایگاه قابلتوجهی پیدا نکرد و همه همایشها و نشستهایش نیز بدون حضور چهرههای شاخص اصلاحطلب برگزارشده است. این اظهارات از سوی سخنگوی این حزب در حالی عنوان میشود که صادق خرازی مؤسس آن نیز در دو هفته اخیر با اظهارات خود حاشیهساز شده است.
خرازی با نشریه مثلث گفتوگو کرده و گفته بود که «کسانی را یادم هست که در دورانی که سفیر بودم با خارجیها مذاکره میکردند و به دشمن گرا میدادند، من آنها را بهعنوان اصلاحطلب قبول ندارم، لیستشان را هم دارم و اگر قرار باشد، روزی به مردم ارائه خواهم داد.»
این حرف موردتوجه رسانهها قرار گرفت و او در گفتوگوی دیگری با روزنامه اعتماد ضمن گلایه از پرداختن روزنامههای اصلاحطلب به این مسئله گفت: «ازجمله مصاحبهام با مثلث نه نسبتی به اصلاحطلبان برمیآید و نه اتهامی درباره آنان مطرحشده است.»
همه اینها در حالی است که جریان اصلاحطلب همه تلاش خود را میکند تا انسجام موردنیاز را از دست ندهد. این تلاش از لابهلای صحبت با فعالان سیاسی این جریان مشخص است. بهعنوانمثال علی تاجر نیا در گفتوگو با فرارو این مسائل را بهعنوان نشانهایجاد اختلاف بههیچوجه نپذیرفت و گفت: جریان اصلاحطلب آنقدر گسترده است که اختلافنظر با یک فرد یا یک حزب نمیتواند به وفاقی که حول محور رییس دولت اصلاحات شکلگرفته است، خللی وارد کند.
او که پیشتر در گفتوگویی با روزنامه اعتماد بحثهای موجود در خصوص ایجاد تفرقه میان اصلاحطلبان را ناشی از تلاش رسانههای اصولگرا دانسته بود، تأکید کرد: موضع «ندا» را نمیتوان نشانهای از بروز اختلاف میان اصلاحطلبان دانست.
این کارشناس مسائل سیاسی با اشاره به اینکه در فضای انتخاباتی حرفهایی زده میشود، گفت: حرکت کلی اصلاحطلبان به سمت وفاق است و هر فرد یا مجموعهای که بخواهد ساز دیگری بزند نیز خودش متضرر خواهد شد.
وی در پاسخ به این سؤال که اگر طیفهای مختلف درون این جریان یکییکی چنین رویهای در پیش گیرند، چه خواهد شد با قاطعیت گفت که چنین نخواهد شد.
تاجر نیا با تأکید بر اینکه بحث صحبتهایی که آقای خرازی مطرح کردهاند جدا است و آن را نباید بهحساب دیگر گروههای سیاسی اصلاحطلب گذاشت، این سؤال را طرح کرد که چرا گروههایی قدیمیتری که بیش از بیست سال از تأسیس آنها میگذرد، چنین حرفهایی نمیزنند؟!
به هر ترتیب اختلافنظر اصلاحطلبان با حزب ندا مسئله جدی باشد یا نباشد نمیتوان از تلاش رسانههای اصولگرا برای دامن زدن به این اختلاف غافل شد. برای نمونه خبر 20.30 این اختلافنظرها را «به جان هم افتادن اصلاحطلبان» تعبیر کرد.
حال باید منتظر ماند و دید که جریان اصلاحات احتمال ایجاد شکاف میان ندا و گروههای دیگر را چطور مدیریت میکند و از پس این چالش چگونه بر خواهد آمد؟!
چند ماهی است که گروههای سیاسی در کشور فعالیتهای انتخاباتی خود را آغاز کردهاند. هرکدام از دو جریان اصلی نیز گرفتار مشکلات و موانعی که سر راهشان قرار دارد هستند. اصولگرایان هنوز به دنبال راهی برای وحدت میگردند و اصلاحطلبان نیز با تکیهبر انسجام درونی و حضور حداکثری به امید عبور از فیلتر نهادهای نظارتی همچون شورای نگهبان هستند.
این جریان درزمینهٔ وحدت و انسجام درونی نسبت به رقیب خود از وضعیت بهتری برخوردار است اما این روزها به نظر میرسد که نشانهایی از اختلاف و تفرقه در میان آنها نیز شکلگرفته است. برخی از فعالان و کارشناسان سیاسی اصلاحطلب این وضعیت را ناشی از تلاش رسانههای رقیب میدانند و بههیچوجه حاضر به پذیرش نشانههای موجود نیستند.
حسن یونسی سخنگوی حزب ندای ایرانیان بابیان اینکه «در حزب ندا محوریت افراد یا فلان شورا برای ما ملاک نیست و اندیشه و مرامی که داریم هویت ما را تعیین میکند.» گفته است که «ما درخواست عضویت در شورای هماهنگی اصلاحطلبان را ارائه کردهایم، اما اصلاً به این معنا نیست که برای فعالیت حزبی مؤثر و کارآمد حتماً باید عضو این شوراها بود، بلکه معتقدیم همراهی احزاب و جریانها به پیشبرد و موفقیت این گفتمان کمک میکند. عضویت حزب ندای ایرانیان در شورای هماهنگی جبهه اصلاحات گیر پروانه است.»
او درعینحال تأکید کرده است که «حزب ندای ایرانیان قرار است حضور پررنگی در انتخابات مجلس داشته باشد. اگر شورای مشورتی با همه این معیارها و ملاکهای ما هماهنگ باشد، با آنها همراهی خواهیم کرد؛ اما اگر هماهنگ نباشد ما خودمان را ملزم نمیدانیم با آنها هماهنگ باشیم».
ندا همان حزبی است که از ابتدای روی کار آمدنش در میان اصلاحطلبان جایگاه قابلتوجهی پیدا نکرد و همه همایشها و نشستهایش نیز بدون حضور چهرههای شاخص اصلاحطلب برگزارشده است. این اظهارات از سوی سخنگوی این حزب در حالی عنوان میشود که صادق خرازی مؤسس آن نیز در دو هفته اخیر با اظهارات خود حاشیهساز شده است.
خرازی با نشریه مثلث گفتوگو کرده و گفته بود که «کسانی را یادم هست که در دورانی که سفیر بودم با خارجیها مذاکره میکردند و به دشمن گرا میدادند، من آنها را بهعنوان اصلاحطلب قبول ندارم، لیستشان را هم دارم و اگر قرار باشد، روزی به مردم ارائه خواهم داد.»
این حرف موردتوجه رسانهها قرار گرفت و او در گفتوگوی دیگری با روزنامه اعتماد ضمن گلایه از پرداختن روزنامههای اصلاحطلب به این مسئله گفت: «ازجمله مصاحبهام با مثلث نه نسبتی به اصلاحطلبان برمیآید و نه اتهامی درباره آنان مطرحشده است.»
همه اینها در حالی است که جریان اصلاحطلب همه تلاش خود را میکند تا انسجام موردنیاز را از دست ندهد. این تلاش از لابهلای صحبت با فعالان سیاسی این جریان مشخص است. بهعنوانمثال علی تاجر نیا در گفتوگو با فرارو این مسائل را بهعنوان نشانهایجاد اختلاف بههیچوجه نپذیرفت و گفت: جریان اصلاحطلب آنقدر گسترده است که اختلافنظر با یک فرد یا یک حزب نمیتواند به وفاقی که حول محور رییس دولت اصلاحات شکلگرفته است، خللی وارد کند.
او که پیشتر در گفتوگویی با روزنامه اعتماد بحثهای موجود در خصوص ایجاد تفرقه میان اصلاحطلبان را ناشی از تلاش رسانههای اصولگرا دانسته بود، تأکید کرد: موضع «ندا» را نمیتوان نشانهای از بروز اختلاف میان اصلاحطلبان دانست.
این کارشناس مسائل سیاسی با اشاره به اینکه در فضای انتخاباتی حرفهایی زده میشود، گفت: حرکت کلی اصلاحطلبان به سمت وفاق است و هر فرد یا مجموعهای که بخواهد ساز دیگری بزند نیز خودش متضرر خواهد شد.
وی در پاسخ به این سؤال که اگر طیفهای مختلف درون این جریان یکییکی چنین رویهای در پیش گیرند، چه خواهد شد با قاطعیت گفت که چنین نخواهد شد.
تاجر نیا با تأکید بر اینکه بحث صحبتهایی که آقای خرازی مطرح کردهاند جدا است و آن را نباید بهحساب دیگر گروههای سیاسی اصلاحطلب گذاشت، این سؤال را طرح کرد که چرا گروههایی قدیمیتری که بیش از بیست سال از تأسیس آنها میگذرد، چنین حرفهایی نمیزنند؟!
به هر ترتیب اختلافنظر اصلاحطلبان با حزب ندا مسئله جدی باشد یا نباشد نمیتوان از تلاش رسانههای اصولگرا برای دامن زدن به این اختلاف غافل شد. برای نمونه خبر 20.30 این اختلافنظرها را «به جان هم افتادن اصلاحطلبان» تعبیر کرد.
حال باید منتظر ماند و دید که جریان اصلاحات احتمال ایجاد شکاف میان ندا و گروههای دیگر را چطور مدیریت میکند و از پس این چالش چگونه بر خواهد آمد؟!
آهنگساز و
نوازنده کنسرت «تهمورس و ما» در یک نشست خبری با اشاره به جزئیات این کنسرت
موسیقایی از شرایط چند ماه اخیر موسیقی ایران انتقاد کرد.
به گزارش خبرنگار مهر، تهمورس پورناظری در نشست خبری کنسرت - پرفورمنس «تهمورس و ما» که دوشنبه ۲۶ مردادماه در تالار وحدت برگزار شد، توضیح داد: برنامه پیش رو نشات گرفته از یک فعالیت کاملاً شخصی و درونی است که در ابتدای ماجرا هیچ قصدی برای برگزاری کنسرت آن وجود نداشت اما طی سفرهایی که با دوستان هنرمندم در تور کنسرت های «چرا رفتی» داشتیم، فارغ از مسائل کاری، رابطه های دوستانه ای بین ما به وجود آمد که قرار شد طی این فضای دوستانه هرچند وقت یک بار بدون هیچ قصدی برای تولید آلبوم یا برگزاری کنسرت، در کنار هم به فعالیت های موسیقایی مشغول شویم.
وی افزود: از اواخر فروردین ماه امسال که به ایران برگشتم دیدم فضا به گونه ای است که در جامعه موسیقی روزنه ها و کورسوهای امیدی در حال دیده شدن است. بنابراین با خودم این قرار را گذاشتم تا بخش عمده ای از وقتم را وقف کارهای زیرساختی موسیقی کنم، اما بعد دیدم که از خود موسیقی دور افتادم در نتیجه تصمیم گرفتم در پی کاری که با دوستانم در تور کنسرت های «چرا رفتی» انجام دادم برای برگزاری یک کنسرت - پرفورمنس برنامه ریزی کنم. می توانم بگویم این کار نوعی بازیگوشی برای من است که فرم اجرای آن به لحاظ موسیقایی تا حدی ادامه کارهای قبلیام است اما عمده کار تجربیاتی است که می خواستم در قالب آن احساساتم را طور دیگری بیان کنم.
آهنگساز آلبوم پرطرفدار «نه فرشتهام نه شیطان» با بیان اینکه ترکیب سازبندی کنسرت پیش رو ترکیب عادی ای نیست، توضیح داد: ترکیبی که ما برای این کنسرت ایجاد کردیم به لحاظ رنگ آمیزی برای من دارای جذابیت های فراوانی است و موسیقی که در این اجرای زنده به مخاطب ارائه می شود، بیشتر فضای خیال انگیز و تصویری دارد و پیرو شعر نیست. به همین جهت نام «کنسرت پرفورمنس» را برای این اجرا در نظر گرفتیم و هیچ واژه دیگر را نمی توانستیم پیدا کنیم که بتواند مقصود ما از برگزاری این برنامه موسیقایی را به مخاطب ارائه کند.
پورناظری گفت: تمامی کارها با همکاری رضا موسوی و توماج دانش بهزادی در ۴ پرده کارگردانی شده است. ما در بخش اول حضوری از نوازنده ها را می بینیم که در زندگی روزمره آنها را دیده ایم. بخش دوم کنسرت نیز روی اشعاری از مولانا و سیاوش کسرایی چیده شده که دارای پیام ویژه ای است، ضمن اینکه در این بخش از کنسرت ما ضمن استفاده از فرم های کاملاً تکراری اجراهای قبلی ام، فرم های جدیدی را اضافه کرده ایم که می تواند برای مخاطبان جالب توجه باشد.
این آهنگساز و نوازنده در بخش دوم این نشست خبری با انتقاد از شرایط این ماه های موسیقی ایران، توضیح داد: امروز بهانه برگزاری کنسرت باعث شد تا در کنار شما موضوعاتی را مطرح کنم که می تواند بیشتر از اینها مورد بررسی قرار گیرد. من در این بخش می خواهم این سوال را مطرح کنم که چرا جامعه موسیقی ما از استاد و شاگرد گرفته تا خبرنگار و عکاس، همیشه روبروی هم نشسته اند؟ چطور باید آموزش بدهیم که ما روبروی هم نیستیم بلکه در کنار هم قرار گرفته ایم به طوری که گویی در یک قایق نشسته ایم؟
وی ادامه داد: در این مدت بارها و بارها از لغت هایی چون هنرمند و مطرب استفاده می کنند که من می خواهم سوال دیگری را مطرح کنم، اینکه چطور می توان فرق بین مطرب و هنرمند را تفکیک کرد؟ و مورد دیگر اینکه جدیداً از واژه «موسیقی جدی» صحبت می کنند که این سوال مطرح می شود که آیا ما موسیقی شوخی هم داریم؟ آیا می توانیم به یک همفکری برسیم که به چه شکل موزیسین ها و مسئولان را در کنار هم قرار دهیم.
پور ناظری ادامه داد: در سرزمین ما یک چیز وجود ندارد و چون آن یک چیز که همان پاسخگویی است، وجود ندارد بنابراین بسیاری از مشکلات موسیقی نیز در همین پاسخ ندادن ها باقی می ماند، من امروز می خواهم در کنار شما به این همفکری برسم که چطور می توان پاسخگو بود. من هرآنچه شما اهالی مطبوعات در روزنامه ها و سایت های خود می نویسید می خوانم، اما در این مدت مطلبی در مورد اینکه میلیاردها تومان از صدها ساعت موسیقی در تلویزیون به صورت مجانی کار می شود، نوشته نشد. متاسفانه بسیاری همین موسیقی هایی که در سازمان صدا و سیما بدون اجازه حذف و اضافه می شود، هیچ واکنشی از سوی رسانه ها را به خود ندیده است. آیا هیچ وقت پرسیده اید که چرا سازمان صدا و سیما این کار را انجام می دهد؟
وی ادامه داد: آیا می دانید در دانشگاه ها و آموزشگاه های موسیقی چه خبر است؟ آیا می دانید شاگرد این اجازه را ندارد که نام استاد دیگری را به غیر از استاد خود ببرد؟ آیا می دانید همین دانشجویان و شاگردان به خاطر چنین مسائلی به یکباره از دانشگاه اخراج می شوند؟ آیا کسی تا به حال پرسیده در هر جایی که موسیقی را بدون اجازه کار می کنید چه اقدامی را باید انجام داد؟
این آهنگساز با انتقاد از انتشار برخی از قطعات آلبوم «قطره های باران» در مجموعه تلویزیونی «تنهایی لیلا» به کارگردانی محمدحسین لطیفی که از شبکه سه سیما روی آنتن میرود، توضیح داد: آخر مگر می شود به لحاظ قانونی چنین اتفاقی بیفتد که اثر شما بدون اجازه در یک مجموعه تلویزیونی پخش شود؟ باور کنید در جنگل هم چنین اتفاقی نمی افتد و پرندگان و حیوانات هم می دانند که نباید به لانه های یکدیگر ورود پیدا کنند. اما اینجا در یک موقعیت کاملاً شیک می آیند و موسیقی تو را در یک سریال می گنجانند. من اگر حرف نمی زنم فقط به خاطر این است که دوست ندارم تنش ایجاد کنم.
وی افزود: آهنگسازی سریال «تنهایی لیلا» قرار بود در ابتدا به سهراب پورناظری سپرده شود، اما به دلیل اینکه ما فضای آن سریال را دوست نداشتیم به عوامل این سریال پاسخ منفی دادیم، اما به یکباره مشاهده کردیم که بخشی از موسیقی آلبوم ما در این سریال پخش می شود که من سربسته به این موضوع واکنش نشان دادم اما گویا به نظر می آید که باید در این مورد واکنش هایی را نشان دهم که البته این اتفاق افتاده و در این زمینه خیلی کارها را انجام دادیم تا به زودی تکلیف مشخص شود.
وی در بخش پایانی صحبت های خود در پاسخ به سوال یکی از خبرنگاران مبنی بر اینکه آیا پیشنهادی به شما برای مدیریت دفتر موسیقی وزارت ارشاد شده است یا خیر، فقط به ذکر یک جمله گفت: همانطور که پسر آقای ظریف به عروسی پسر آقای جان کری رفت، بنده هم به عنوان مدیریت دفتر موسیقی فعالیت خواهم کرد.
کنسرت - پرفورمنس «تهمورس و ما» اول و دوم شهریور ماه با نوازندگی تهمورس پورناظری، تینا جامه گرمی، حسین رضایی نیا، آتنا اشتیاقی، نگار نوراد و آرین کشیشی در تالار وحدت برگزار می شود.
به گزارش خبرنگار مهر، تهمورس پورناظری در نشست خبری کنسرت - پرفورمنس «تهمورس و ما» که دوشنبه ۲۶ مردادماه در تالار وحدت برگزار شد، توضیح داد: برنامه پیش رو نشات گرفته از یک فعالیت کاملاً شخصی و درونی است که در ابتدای ماجرا هیچ قصدی برای برگزاری کنسرت آن وجود نداشت اما طی سفرهایی که با دوستان هنرمندم در تور کنسرت های «چرا رفتی» داشتیم، فارغ از مسائل کاری، رابطه های دوستانه ای بین ما به وجود آمد که قرار شد طی این فضای دوستانه هرچند وقت یک بار بدون هیچ قصدی برای تولید آلبوم یا برگزاری کنسرت، در کنار هم به فعالیت های موسیقایی مشغول شویم.
وی افزود: از اواخر فروردین ماه امسال که به ایران برگشتم دیدم فضا به گونه ای است که در جامعه موسیقی روزنه ها و کورسوهای امیدی در حال دیده شدن است. بنابراین با خودم این قرار را گذاشتم تا بخش عمده ای از وقتم را وقف کارهای زیرساختی موسیقی کنم، اما بعد دیدم که از خود موسیقی دور افتادم در نتیجه تصمیم گرفتم در پی کاری که با دوستانم در تور کنسرت های «چرا رفتی» انجام دادم برای برگزاری یک کنسرت - پرفورمنس برنامه ریزی کنم. می توانم بگویم این کار نوعی بازیگوشی برای من است که فرم اجرای آن به لحاظ موسیقایی تا حدی ادامه کارهای قبلیام است اما عمده کار تجربیاتی است که می خواستم در قالب آن احساساتم را طور دیگری بیان کنم.
آهنگساز آلبوم پرطرفدار «نه فرشتهام نه شیطان» با بیان اینکه ترکیب سازبندی کنسرت پیش رو ترکیب عادی ای نیست، توضیح داد: ترکیبی که ما برای این کنسرت ایجاد کردیم به لحاظ رنگ آمیزی برای من دارای جذابیت های فراوانی است و موسیقی که در این اجرای زنده به مخاطب ارائه می شود، بیشتر فضای خیال انگیز و تصویری دارد و پیرو شعر نیست. به همین جهت نام «کنسرت پرفورمنس» را برای این اجرا در نظر گرفتیم و هیچ واژه دیگر را نمی توانستیم پیدا کنیم که بتواند مقصود ما از برگزاری این برنامه موسیقایی را به مخاطب ارائه کند.
پورناظری گفت: تمامی کارها با همکاری رضا موسوی و توماج دانش بهزادی در ۴ پرده کارگردانی شده است. ما در بخش اول حضوری از نوازنده ها را می بینیم که در زندگی روزمره آنها را دیده ایم. بخش دوم کنسرت نیز روی اشعاری از مولانا و سیاوش کسرایی چیده شده که دارای پیام ویژه ای است، ضمن اینکه در این بخش از کنسرت ما ضمن استفاده از فرم های کاملاً تکراری اجراهای قبلی ام، فرم های جدیدی را اضافه کرده ایم که می تواند برای مخاطبان جالب توجه باشد.
این آهنگساز و نوازنده در بخش دوم این نشست خبری با انتقاد از شرایط این ماه های موسیقی ایران، توضیح داد: امروز بهانه برگزاری کنسرت باعث شد تا در کنار شما موضوعاتی را مطرح کنم که می تواند بیشتر از اینها مورد بررسی قرار گیرد. من در این بخش می خواهم این سوال را مطرح کنم که چرا جامعه موسیقی ما از استاد و شاگرد گرفته تا خبرنگار و عکاس، همیشه روبروی هم نشسته اند؟ چطور باید آموزش بدهیم که ما روبروی هم نیستیم بلکه در کنار هم قرار گرفته ایم به طوری که گویی در یک قایق نشسته ایم؟
وی ادامه داد: در این مدت بارها و بارها از لغت هایی چون هنرمند و مطرب استفاده می کنند که من می خواهم سوال دیگری را مطرح کنم، اینکه چطور می توان فرق بین مطرب و هنرمند را تفکیک کرد؟ و مورد دیگر اینکه جدیداً از واژه «موسیقی جدی» صحبت می کنند که این سوال مطرح می شود که آیا ما موسیقی شوخی هم داریم؟ آیا می توانیم به یک همفکری برسیم که به چه شکل موزیسین ها و مسئولان را در کنار هم قرار دهیم.
پور ناظری ادامه داد: در سرزمین ما یک چیز وجود ندارد و چون آن یک چیز که همان پاسخگویی است، وجود ندارد بنابراین بسیاری از مشکلات موسیقی نیز در همین پاسخ ندادن ها باقی می ماند، من امروز می خواهم در کنار شما به این همفکری برسم که چطور می توان پاسخگو بود. من هرآنچه شما اهالی مطبوعات در روزنامه ها و سایت های خود می نویسید می خوانم، اما در این مدت مطلبی در مورد اینکه میلیاردها تومان از صدها ساعت موسیقی در تلویزیون به صورت مجانی کار می شود، نوشته نشد. متاسفانه بسیاری همین موسیقی هایی که در سازمان صدا و سیما بدون اجازه حذف و اضافه می شود، هیچ واکنشی از سوی رسانه ها را به خود ندیده است. آیا هیچ وقت پرسیده اید که چرا سازمان صدا و سیما این کار را انجام می دهد؟
وی ادامه داد: آیا می دانید در دانشگاه ها و آموزشگاه های موسیقی چه خبر است؟ آیا می دانید شاگرد این اجازه را ندارد که نام استاد دیگری را به غیر از استاد خود ببرد؟ آیا می دانید همین دانشجویان و شاگردان به خاطر چنین مسائلی به یکباره از دانشگاه اخراج می شوند؟ آیا کسی تا به حال پرسیده در هر جایی که موسیقی را بدون اجازه کار می کنید چه اقدامی را باید انجام داد؟
این آهنگساز با انتقاد از انتشار برخی از قطعات آلبوم «قطره های باران» در مجموعه تلویزیونی «تنهایی لیلا» به کارگردانی محمدحسین لطیفی که از شبکه سه سیما روی آنتن میرود، توضیح داد: آخر مگر می شود به لحاظ قانونی چنین اتفاقی بیفتد که اثر شما بدون اجازه در یک مجموعه تلویزیونی پخش شود؟ باور کنید در جنگل هم چنین اتفاقی نمی افتد و پرندگان و حیوانات هم می دانند که نباید به لانه های یکدیگر ورود پیدا کنند. اما اینجا در یک موقعیت کاملاً شیک می آیند و موسیقی تو را در یک سریال می گنجانند. من اگر حرف نمی زنم فقط به خاطر این است که دوست ندارم تنش ایجاد کنم.
وی افزود: آهنگسازی سریال «تنهایی لیلا» قرار بود در ابتدا به سهراب پورناظری سپرده شود، اما به دلیل اینکه ما فضای آن سریال را دوست نداشتیم به عوامل این سریال پاسخ منفی دادیم، اما به یکباره مشاهده کردیم که بخشی از موسیقی آلبوم ما در این سریال پخش می شود که من سربسته به این موضوع واکنش نشان دادم اما گویا به نظر می آید که باید در این مورد واکنش هایی را نشان دهم که البته این اتفاق افتاده و در این زمینه خیلی کارها را انجام دادیم تا به زودی تکلیف مشخص شود.
وی در بخش پایانی صحبت های خود در پاسخ به سوال یکی از خبرنگاران مبنی بر اینکه آیا پیشنهادی به شما برای مدیریت دفتر موسیقی وزارت ارشاد شده است یا خیر، فقط به ذکر یک جمله گفت: همانطور که پسر آقای ظریف به عروسی پسر آقای جان کری رفت، بنده هم به عنوان مدیریت دفتر موسیقی فعالیت خواهم کرد.
کنسرت - پرفورمنس «تهمورس و ما» اول و دوم شهریور ماه با نوازندگی تهمورس پورناظری، تینا جامه گرمی، حسین رضایی نیا، آتنا اشتیاقی، نگار نوراد و آرین کشیشی در تالار وحدت برگزار می شود.