يادداشت روز اوین نامه ی کیهان "ايران بر سر متحد خود معامله نمي كند "

اوین نامه ی کیهان 4 شنبه 21 مرداد ماه سال 1394
    يادداشت روز اوین نامه ی کیهان "ايران بر سر متحد خود معامله نمي كند "
چرخش لحن و لهجه یادداشت روزنویس همکار غیرایرانی سربازجو شریعت نداری زیرا برخلاف گذشته که با شمشیرچوبی ازرو بسته و موضع  بالای به شدت ضدآمریکایی باکشورهای عربی به خصوص عربستان برخورد می کرد .چون متوجه شده که زمین سفت است و سمبه پرزور چون اوضاع عراق و سوریه وحوثی های یمنی وحزب الشیطان لبنان بحرانی شده است و روسیه هم فرصت طلبانه به سوی عربستان تمایل یافته است . بنابراین مجبور به گردش و چرخش قلمی شده است .
«حل و فصل پرونده هاي پيچيده و امنيتي منطقه» اين روزها در کانون توجه افکار عمومي منطقه قرار گرفته است. سفرهاي ديپلماتيک پي درپي مقامات منطقه اي و فرامنطقه اي به کشورهاي منطقه و بعضي از رخدادهايي که پيش از اين «غيرعملي» به نظر مي رسيد، به اين گزاره که شرايط جديدي در منطقه پديد آمده و سياست هاي تک روانه و آشتي ناپذير جاي خود را به «سياست توافق» داده، قوت بخشيده است. در اين ميان گفته مي شود ايران، عربستان، روسيه و آمريکا در کانون اصلي حل و فصل پرونده هاي امنيتي منطقه قرار دارند. در اين خصوص گفتني هايي وجود دارد:
    1-
«حل و فصل مسالمت آميز اختلافات» يک اصل منطقي است و در فرهنگ ما ايرانيان نيز جايگاه ويژه اي دارد، از قديم گفته ايم «گرهي که با دست باز مي شود نبايد با دندان باز شود» در فرهنگ اسلامي نيز حل و فصل خصومت در مواردي که به آزادي عمل بيشتر جامعه مومنين و کاهش هزينه هاي آنان منجر شود، توصيه شده است؛ «صلح حديبيه» يکي از نمونه هاي آن است. در اين ميان حل و فصل خصومت معمولاميان قدرت هايي مطرح مي شود که به طور نسبي به موازنه در قدرت درگيري رسيده اند که اسلام در اين خصوص پا را فراتر گذاشته و حل و فصل خصومت با گروه ضعيف تر و در شرايطي که با جنگ مي توان آن را از سر راه برداشت، نيز توصيه مي کند. دعوت قبايل يهودي بني قينقاع و بني المصطلق به صلح از سوي پيامبر اعظم(ص) از اين موضوع خبر مي دهند که البته اين پيمان صلح با بروز اولين نشانه خيانت از بين مي رود.
    2-
حل و فصل خصومت در جايي که بر اصول لطمه اي وارد نمي کند به هيچ وجه به معناي اعتماد به طرف مقابل نيست بر همين اساس در اسلام همزمان با تلاش براي حل و فصل مسالمت آميز خصومت، تقويت بنيه نظامي مورد تاکيد قرار گرفته است (واعدوا لهم ما استطعتم من قوه و من رباط الخيل/ سوره انفال آيه 60) و در جاي ديگر بر عدم اعتماد به دشمن و امضايي که پاي ورقه صلح مي زند، اشاره کرده است (آيه 50 سوره مائده). بر اين اساس موضع ايدئولوژيک جمهوري اسلامي در حل و فصل اختلافات مشخص است و در عين حال از پيچيدگي هايي نيز برخوردار مي باشد چرا که پرونده ها و طرف هاي مقابل متفاوت هستند و راه حل ها هم متفاوت مي باشند.
    3
- درباره حل و فصل پرونده هاي منطقه حرف و حديث هاي زيادي بيان مي شود. بعضي از رسانه هاي خبري به خصوص در حوزه عربي که بعضي از آنها به جبهه مقاومت هم نزديک هستند، از تغيير شرايط منطقه پس از پايان مذاکرات 6 کشور با ايران در وين خبر داده اند و بدين وسيله خواسته اند بگويند رويکردهاي جديد مذاکراتي در منطقه، يک تصميم جامع غربي- منطقه اي است که به طور خاص ايران و آمريکا در کانون اصلي آن واقع شده اند.
    
در اين روند گفته شده است که روسيه به دليل به رسميت شناخته شدن نقش آن در حل و فصل پرونده هاي منطقه؛ راضي است و از اين رو حاضر شده امتيازاتي را در پرونده سوريه به غرب بدهد و عربستان اگر چه از روند حل و فصل پرونده ها با محوريت ايران و آمريکا ناراضي است اما به جهت اينکه براي برون رفت آبرومندانه از بحران يمن به کمک ايران احتياج دارد، حاضر شده که در پرونده سوريه به نفع اسد امتياز بدهد. اما اين گزاره ها به طور دقيق از آنچه در مراودات ديپلماتيک مشاهده مي شود، خبر نمي دهند و در واقع صحيح نيستند.
    
اين گزاره ها روي يک پايه اساسي سوار شده اند و اشکال اساسي در اين گزاره ها دقيقا از اينجا ناشي مي شود. پايه اساسي گزاره هاي مورد اشاره اين است «ايران و آمريکا همزمان با توافق در پرونده هسته اي، بر حل بحران هاي منطقه از طريق توافق به نتيجه رسيده اند و به عبارت بهتر آمريکا درصدد پايان دادن به تنش هاي منطقه اي از طريق توافق با ايران است
    
اگر به ادبيات اين روزهاي آمريکايي ها توجه کنيم درمي يابيم که آمريکا در مواجهه با مسايل منطقه از «تجهيز نظامي متحدان خود در برابر قدرت نظامي ايران» حرف مي زند و با صراحت مي گويد ما يک جبهه منطقه اي با محوريت اسرائيل، عربستان و ترکيه و حضور جمعي از کشورهاي عربي- اسلامي غرب آسيا و شمال آفريقا عليه ايران راه مي اندازيم. بنابراين به فرض آنکه اين گزاره درست باشد که اوباما تحت شرايط و با اهداف خاصي توافق با ايران در برنامه هسته اي را پذيرفته است، اين به معناي «پذيرش ايران» نيست کما اينکه همانطور که رهبر معظم انقلاب اسلامي تصريح فرموده اند، توافق با آمريکا در برنامه هسته اي به معناي «پذيرش آمريکا» به عنوان يک طرف قابل اعتماد نيست. به نظر اين قلم و با استناد به رفتار و اظهارات آمريکايي ها، به دليل اينکه امکان حفظ ائتلاف جهاني هسته اي وجود نداشته است، آمريکا با آخرين استفاده ممکن از اين ائتلاف که «برجام» و «قطعنامه 2231» بوده، يک ائتلاف ممکن منطقه اي با محوريت رژيم صهيونيستي و رژيم سعودي جايگزين آن کرده است و از اين رو تحرک ائتلاف حول محور عربستان در پرونده يمن و از جمله همکاري بيشتر نظامي با آن از سوي ارتش آمريکا بيشتر شده و به نتايجي هم رسيده است.
    4-
اما از آن طرف خبرهاي مرتبط با سفر و مذاکرات علي مملوک که يک مقام عالي رتبه امنيتي سوريه است به رياض واقعيت دارد کما اينکه خبر برگزاري گفت وگوهاي سه جانبه عربستان، روسيه و سوريه در رياض و مذاکرات آتي سه جانبه آنان در مسکو واقعيت دارند. سفر آتي جفري فلتمن آمريکايي، معاون بان کي مون که متخصص مسائل سوريه است به دمشق هم در راه است و در مجموع گفت وگو پيرامون سوريه در سطوح منطقه اي و فرامنطقه اي يک واقعيت است.
    
جمهوري اسلامي هم براي اين موضوع يک طرح منسجم ارائه کرده و آنچه در گفت وگوهاي دو جانبه و سه جانبه و چند جانبه مي گذرد نيز غيرمرتبط با طرح ايران نيست. اما اين طرح با يک محوريت اساسي جريان دارد و آن هم «نفي تروريزم» است. واقعيت اين است که تروريزم يک مشکل مشترک منطقه اي است و از اين رو کشورهاي منطقه به دو دسته تقسيم مي شوند؛ کشورهايي که به شدت با تروريزم و پيامدهاي آن درگير هستند که عمدتا کشورهاي عضو جبهه مقاومت را شامل شده و کشورهايي که فعلادرگير نيستند ولي در معرض تروريزم هستند که همه کشورهاي منطقه و به خصوص کشورهاي فاقد توانايي هاي مناسب نظامي نظير عربستان را شامل مي شود. تجربه چهار سال اخير به خوبي بيانگر آن است که نه طرح سياسي بدون يک پيوست قوي نظامي مي تواند مردم سوريه و... را نجات دهد و نه طرح نظامي بدون يک پيوست قوي سياسي قادر به حل ماجرا به نفع ملت هاي سوريه و ... است. بر همين اساس مي توان از اين «ظرفيت هاي نگران» در منطقه استفاده کرد. بر اين اساس ايران يک طرح سياسي را به معرض انتخاب در منطقه قرار داده است. روسيه سال هاست که در مناطق مسلمان نشين خود با بحران امنيتي که ريشه در سياست هاي ضدروسي عربستان و آمريکا دارد، مواجه است از سوي ديگر عربستان هم طي يکي- دو سال اخير با بحران امنيتي ناشي از نفوذ گروه هاي تروريستي به مناطق نفتي خود مواجه شده است. و اين همزماني با مداخلات امنيتي عربستان در عراق، سوريه، لبنان و يمن مي باشد. طي حدود سه ماه گذشته، شاهد کاهش قدرت عملياتي گروه هاي شبه القاعده- داعش و... در سوريه و عراق بوده ايم اين موضوع تا حد زيادي امکان موفقيت گروه هاي تروريستي وابسته را کاهش داده است و اين دو موضوع، خود امکان گشودن يک باب مذاکراتي را در منطقه پديد آورده است. برابر اسناد بايد گفت سعودي ها بيش از ما از لزوم توافق در پرونده تروريزم حرف زده اند به عنوان مثال سفر علي مملوک عضو ارشد امنيتي سوريه به رياض پس از آن صورت گرفت که يک عضو دولت عربستان به طور غيررسمي به دمشق سفر کرد. با اين وصف ورود ايران به روندي که ولو به صورت ضعيف، احتمال گشايش سياسي عليه گروه هاي تروريستي را بدهد کاملاطبيعي است.
    5-
بعضي ها گمان کرده اند که ايران از پرونده اي به نفع پرونده ديگر عقب نشسته است به عنوان مثال در سطح منطقه گفته شده است که ايران ايجاد موازنه نظامي بين انصارالله و عربستان را پذيرفته و تحولات نظامي اخير در عدن، لحج و تعز ناشي از آن است و متقابلاً عربستان عادي سازي روابط رياض و دمشق را پذيرفته است. اگر چه براي اين برداشت صدها مقاله و تحليل در سطح رسانه هاي عربي و غيرعربي منطقه منتشر شده و از جمله روزنامه الاخبار لبنان که به جبهه مقاومت نزديک است نيز ديروز مقاله اي را با همين مضمون به چاپ رسانده ولي اين برداشت به طور کلي عاري از واقعيت است. البته اين واقعيت دارد که همزمان با کسب آمادگي بيشتر و وارد کردن حدود دو هزار نيروي جديد به جنگ عليه مردم مظلوم يمن از سوي عربستان، رياض فردي را به طور محرمانه به دمشق اعزام کرده است و درست همزمان با سفر مملوک به رياض، عمليات سنگين بمباران عدن که به تصرف آن - پس از دو هفته جنگ- منجر شد، آغاز گرديد. اما اين تحولات تا آنجا که به حمله سعودي به يمن و نتايج آن باز مي گردد، ارتباطي به موافقت ايران براي باز شدن باب گفت وگو ميان دولت اسد و دولت سعودي ندارد و به طور اصولي، ايران به اندازه سرسوزني حاضر به معامله با دولت متجاوز سعودي برسر خون مردم مستقلي که در اين دنيا تنها به ايران اعتماد دارند، نيست.
    6-
روند مذاکراتي در منطقه برخلاف آنچه برخي رسانه ها نوشته و آن را «شکل گيري قواعد جديدي در منطقه» خوانده اند، مي تواند تحولات محدودي را در حوزه هاي درگيري پديد آورد، اما نمي تواند ماهيت نظام هاي منطقه را دگرگون کند و حس خصومت ميان کشوري وابسته به آمريکا با کشوري که آمريکا را کماکان شيطان بزرگ مي داند و بر بي اعتمادي به آن تاکيد مي کند را از ميان نمي برد. نبايد در اين مسئله ترديد کرد که ايران و عربستان در دو سوي جبهه اي قرار دارند که هر يکي غلبه بر ديگري را در نقطه مرکزي دستور کار خود قرار داده اند. البته عربستان با آنکه در دو عنصر «دلار» و «برخورداري از حمايت غرب» دست بالاتر دارد اما در عين حال تاکنون نتوانسته يک جبهه منطقه اي را به نفع خود به وجود آورد چرا که عربستان خود در زنجيره اي قرار دارد که کشورهاي عرب و مسلمان عضو آن نيز خود را متعهد به حضور در آن مي دانند و اين در حالي است که ايران در منطقه، جبهه اي دارد که اعضاي آن به جبهه ديگري وابسته نيستند. نويسنده: سعدالله زارعي