يادداشت روز اوین نامه ی کیهان "قاتل زنجيره اي توافقات! "

اوین نامه ی کیهان 5 شنبه 28 خردادماه سال 1394
    
يادداشت روز  اوین نامه ی کیهان "قاتل زنجيره اي توافقات! "
دو هفته ديگر تا پايان ضرب الاجل تعيين شده براي مذاکرات هسته اي باقي مانده است و به گفته منابع نزديک به مذاکرات متن توافق مملو از پرانتزهايي است که پر کردن آنها در اين فرصت اندک بعيد به نظر مي رسد. وقتي پاي دبه هاي جديد آمريکايي ها به ميان مي آيد اين ترديد فزوني يافته و به سمت يقين ميل مي کند. اما بياييد فرض کنيم توافق جامع هسته اي منعقد مي شود. چند روزي روزنامه هاي زنجيره اي پر مي‏شوند از تيترهاي پرطمطراق که فتح الفتوح و شق القمر و... شد! اما نبايد فراموش کرد اين توافق در خوشبينانه ترين حالت چيزي بيش از يک دهه به طول خواهد انجاميد و با توجه به اخبار منتشر شده، بسيار بعيد است که پس از طي اين دوره برخورد با فعاليت هاي هسته اي ايران عادي شده و براساس ان.پي.تي باشد. 
    اين روزها يکي از مباحث مطرح در مذاکرات، تلاش آمريکايي ها براي تعيين سازوکار بازگشت و اعمال تحريم ها عليه ايران، در صورت نقض احتمالي توافق از سوي ايران است. مقامات ارشد آمريکايي بارها به صراحت اعلام کرده اند که به جمهوري اسلامي ايران به چشم دشمن خود مي نگرند - که از قضا نگرشي صحيح است- و نمي توانند توافق را براساس اعتماد بنا کنند و بايد بدترين حالت ها را در نظر بگيرند. آيا نگاه مذاکره کنندگان ما به چارچوب، ماهيت و دورنماي توافق نيز از چنين نگرشي زيربنايي برخوردار است؟ چه تضميني وجود دارد که آمريکايي ها به توافق صورت گرفته پايبند مي مانند و عهدشکني نمي کنند؟ و اگر کردند نحوه برخورد با آن بايد چگونه باشد؟ شايد ذوق زدگان بگويند تضمين اين توافق قطعنامه شوراي امنيت خواهد بود. چنين تضميني بيشتر يک تعارف حقوقي است تا عاملي مقوّم و اجرايي. در ميان حقوقدانان مسائل و روابط بين المللي مثلي رايج است که قوانين بين المللي تار عنکبوت هايي هستند که براي پشه ها ساخته شده اند. خرمگس‏ها تار عنکبوت را پاره مي کنند و به راه خودشان مي روند!
    هيچ چيز بهتر از تاريخ و تجربه هاي آن نمي تواند در ايجاد فهم و درک درست از ابعاد اين ماجرا راهگشا باشد. مذاکرات هسته اي ايران و 1+5 که عملاً تبديل به مذاکرات ايران و آمريکا شده است، در چارچوب ادعايي تلاش براي منع اشاعه تسليحات هسته اي انجام مي پذيرد. چنين مذاکرات و توافقاتي در جهان اندک و عمري حداکثر چند دهه اي دارند. اين تجارب آنقدر قابل تطبيق و الگوگيري اند که حتي اغلب دست اندرکاران و عوامل يک طرف ماجرا، يعني آمريکايي ها ثابتند که براي مثال مي توان به وندي شرمن اشاره کرد. او که امروز پاي ميز مذاکره با کشورمان است، تجربه توافقي مشابه را با کره شمالي دارد. آمريکايي ها با کدام کشورها چنين مذاکراتي داشته اند؟ نتيجه اين مذاکرات چه شده و سرنوشت توافق هاي امضا شده به کجا رسيده است؟ در اين مجال به 3 مورد از اين معدود مذاکرات که از قضا منجر به توافق نيز شدند مي پردازيم. توافق هايي که ماهيت غيرقابل اعتماد آمريکايي، سرنوشت نهايي آنها را رقم زد.
    1- آمريکا و شوروي در اوج دوران جنگ سرد توافقي تسليحاتي موسوم به( ABM (Anti-ballistic missile با هدف ممانعت از گسترش سلاح هاي کشتار جمعي امضا کردند. «پيمان ضدموشک هاي بالستيک» در سال 1972 ميان ريچارد نيکسون و لئونيد برژنف امضا شد. براساس اين پيمان قرار شد هر کدام از اين کشورها تنها دو سايت ضدموشک بالستيک داشته باشند و در هر سايت هم حداکثر 100 موشک استقرار يابد. اين تعداد دو سال بعد به يک سايت کاهش يافت. شوروي سايت ضدموشک بالستيک خود را اطراف مسکو و آمريکا در داکوتاي شمالي(موسوم به سيف گارد کمپلکس؛ محل نگهداري تسليحات اتمي و کشتار جمعي) مستقر کرد. با فروپاشي بلوک شرق، آمريکايي ها منافع خود را در ادامه عمل به اين پيمان ارزيابي کرده و با چهار جمهوري روسيه، بلاروس، قزاقستان و اوکراين اين معاهده را با ترتيباتي تجديد کردند. معاهده 16 بندي ABM را مي توان خوش شانس ترين معاهده از اين نوع ناميد. اگرچه قرار بود اين معاهده پاياني نداشته باشد اما 30 سال عمر کرد. سه ماه پس از حملات 11 سپتامبر جرج بوش - برادر بزرگ تر جب بوش که چند روز پيش براي انتخابات رياست جمهوري سال آينده اعلام نامزدي کرد- مدعي شد کشورش با تهديداتي مواجه است که معاهده سال 1972 مانعي براي مقابله موثر با آنهاست. حدس مي زنيد اين تهديدات موهوم چه بودند؟ حملات موشکي کشورهايي مانند ايران! 

    آمريکا پايان اين پيمان را اعلام کرد و از آن خارج شد. اگرچه روسيه که در آن زمان در خواب و خيال روابط گرم تر با غرب بود واکنش درخوري به اين اقدام کاخ سفيد نشان نداد اما تحليلگران غربي مرگ اين پيمان را ضربه اي جدي به ان.پي.تي دانستند که جهان را به سوي وضعيتي بدون محدوديت هاي موثر براي گسترش سلاح هاي هسته اي سوق مي داد. اثرات اين اقدام آمريکايي ها سال ها بعد در گسترش ناتو به شرق و تهديد فضاي امنيتي روسيه خود را نشان داد و جنگ اوکراين که همچنان قرباني مي گيرد يکي از نتايج دومينوي آمريکا در خروج از ABM است.

    2- دومين مورد از چنين رفتاري باز هم در معاهده اي ميان آمريکا و شوروي رخ داد. پيمان سالت 2. البته اين پيمان به اندازه پيمان فوق عمر نکرد. سالت2 ( Strategic Arms Limitation II) در سال 1979 ميان جيمي کارتر و برژنف امضا شد. براساس اين پيمان قرار شد دو کشور موشک هاي راهبردي خود را به 1320 عدد کاهش دهند. شوروي 200 موشک راهبردي خود را نابود و آمريکا هم آزمايش موشک هاي کروز با برد بيش از 600 کيلومتر را متوقف کند. اين توافق با کارشکني هاي کاخ سفيد و سنا هرگز اجرايي نشد و پس از چندين سال کشمکش، پايان آن رسماً از سوي آمريکايي ها اعلام شد.

    3- مورد سوم از شليک به تعهدات تسليحاتي به معاهده ميان آمريکا و کره شمالي مربوط است. دو کشور در سال 1994 توافقي موسوم به agreed framework در ژنو امضا کردند. اين توافق براي کنترل فعاليت هاي هسته اي کره شمالي بود. بر اين اساس پيونگ يانگ متعهد شد رآکتور آب سنگين خود را تعطيل، سوخت هسته اي خود را به کشور ثالث ارسال و اجازه بازرسي هاي ويژه به آژانس بين المللي انرژي اتمي بدهد. تعهدات واشنگتن به کره شمالي از اين قرار بود؛ کاهش موانع تجارت و سرمايه گذاري، رفع برخي تحريم ها در بخش مخابراتي و خدمات مالي، ساخت دو رآکتور آب سبک 1000 مگاواتي و تحويل سالانه نيم ميليون تن نفت خام تا وقتي که رآکتورهاي آب سبک ساخته شوند و عادي سازي روابط ميان دو کشور.

    آمريکايي ها که قرار بود با مشارکت ژاپن و کره جنوبي رآکتورهاي آب سبک را بسازند، هرگز اقدامي در اين زمينه نکردند و تحويل محموله هاي نفتي هم به بهانه هاي مختلف با تاخير بسيار انجام شده و نهايتاً قطع شد. سال 2002 آمريکا رسماً اعلام کرد پيمان هسته اي با کره شمالي را به رسميت نمي شناسد و فشارها به اين کشور را تشديد کرد که البته نتيجه اين رفتار، فرار هسته اي کره شمالي و مسلح شدن آن به سلاح هسته اي بود. 

    مذاکرات و توافق هسته اي ميان آمريکا و ليبي نيز مورد ديگري است که نتيجه آن امروز عيان تر از آن است که نيازي به بيان داشته باشد. 

    بله! واقعيت اين است. ما امروز با چنين کشوري بر سر ميز مذاکره نشسته ايم. کشوري که پيمان هاي امضا شده از سوي خود را به راحتي زير پا مي گذارد و به ميزان و تا جايي به تعهدات خود پايبند است که منافعش را تضمين کند. مرور موارد مشابه فوق طرح اين سوال را ضروري تر کرده و پاسخي عميق تر مي طلبد؛ تضمين پايبندي آمريکا به تعهدات خود و پاسخ ما به عهدشکني متداول آنها چيست؟
نويسنده: محمد صرفي