يادداشت روز اوین نامه ی کیهان " پُشت و روي مذاكرات"

اوین نامه ی کیهان 2 شنبه 1 تیرماه سال 1394
يادداشت روز اوین نامه ی کیهان " پُشت و روي مذاكرات"
چندروز بیشتر به مهلت  مذاکره ی هسته ای 10 باقی نمانده است. بنابراین  همکاران وهم لهجه های یادداشت روزنویسان اوین نامه ی کیهان سربازجوشریعت نداری می بایست تا آنجا که درتوان و امکان خود دارند روحانی ودولت ائتلافی یازدهم و مدعیان اصلاح طلب حامیان دولت روحانی را زیر شدید سئوال ازموضع بازجویی ببرند . برای همین هم لهجه سربازجو شریعت نداری درابتدای یادداشت خود براساس مچ گیری و ضدآمریکایی خطاب به روحانی گفته است:
برخي گفتارها يا رفتارها چنان است که ناظران را حساس مي کند مخصوصاً اگر ريشه و عقبه هم داشته باشد. مانند همين اتفاق که جماعتي از مدعيان حمايت براي روحاني رئيس جمهور مجسمه و تنديس ساختند اما از ميان همين جماعت مدعي يکي در قواره وزير راه دولت اصلاحات آمد و گفت «شکست روحاني و اعتدال، شکست اصلاح طلبان نيست». اين چه نوع شراکتي است که سود آن براي طرف معامله هست بي آن که در زيان معامله شريک باشد؛ چيزي شبيه برخي معاملات ربوي نزول خواران؟! يا مثلاً حساسيت برانگيز است که شعار مرگ بر آمريکا و هيهات مناالذله و نه سازش نه تسليم انبوه مردم در مراسم تشييع 270 شهيد، موجب دلواپسي بعضي ها مي شود و اتفاقاً سوابق آنها را که مرور کني مي بيني، 2 سال پيش جهد بليغ کردند تا با دلواپسي، بيلبوردهاي مربوط به بي صداقتي آمريکا را جمع کنند و ضمناً با خاطره بافي چنين القا کردند که خمینی  مخالف مرگ بر آمريکا بود و مراسم روز ملي مبارزه با استکبار هم نبايد برگزار شود.
    
درادامه  یادداشت روز نویس کانال به مذاکره هسته ای و رفسنجانی زده و  افزوده :  
مثلاً جاي حساسيت دارد که فلان مشاور بگويد عمليات مذاکرات را محرمانه نگه داريد حال آن که دبه در آوردن آمريکايي ها در مذاکرات - به شهادت آقايان صالحي، ولايتي و حتي روحاني- رو به تشديد است و در عين حال طرفين بنا دارند تا زمان سر رسيد (10 روز ديگر) به توافق برسند. آيا چنين توافقي، بدون عقب نشيني از اصول کلي در زمينه لغو همه جانبه و بلافاصله تحريم ها، صيانت از برنامه غني سازي صنعتي و حق توسعه و پيشرفت آن، و ممنوعيت بازرسي از مراکز نظامي و بازجويي از دانشمندان و مديران کشور امکانپذير است؟ و آيا جريان تجديدنظر طيف آلوده به فتنه- با عقبه خارجي- به دولت به چشم عامل انتحاري براي گشودن معبرخويش نمي نگرد؟!.....
برخي گفتارها يا رفتارها چنان است که ناظران را حساس مي کند مخصوصاً اگر ريشه و عقبه هم داشته باشد. مانند همين اتفاق که جماعتي از مدعيان حمايت براي آقاي روحاني رئيس جمهور مجسمه و تنديس ساختند اما از ميان همين جماعت مدعي يکي در قواره وزير راه دولت اصلاحات آمد و گفت «شکست روحاني و اعتدال، شکست اصلاح طلبان نيست». اين چه نوع شراکتي است که سود آن براي طرف معامله هست بي آن که در زيان معامله شريک باشد؛ چيزي شبيه برخي معاملات ربوي نزول خواران؟! يا مثلاً حساسيت برانگيز است که شعار مرگ بر آمريکا و هيهات مناالذله و نه سازش نه تسليم انبوه مردم در مراسم تشييع 270 شهيد، موجب دلواپسي بعضي ها مي شود و اتفاقاً سوابق آنها را که مرور کني مي بيني، 2 سال پيش جهد بليغ کردند تا با دلواپسي، بيلبوردهاي مربوط به بي صداقتي آمريکا را جمع کنند و ضمناً با خاطره بافي چنين القا کردند که امام(ره) مخالف مرگ بر آمريکا بود و مراسم روز ملي مبارزه با استکبار هم نبايد برگزار شود.
    يا مثلاً جاي حساسيت دارد که فلان مشاور بگويد عمليات مذاکرات را محرمانه نگه داريد حال آن که دبه در آوردن آمريکايي ها در مذاکرات - به شهادت آقايان صالحي، ولايتي و حتي روحاني- رو به تشديد است و در عين حال طرفين بنا دارند تا زمان سر رسيد (10 روز ديگر) به توافق برسند. آيا چنين توافقي، بدون عقب نشيني از اصول کلي در زمينه لغو همه جانبه و بلافاصله تحريم ها، صيانت از برنامه غني سازي صنعتي و حق توسعه و پيشرفت آن، و ممنوعيت بازرسي از مراکز نظامي و بازجويي از دانشمندان و مديران کشور امکانپذير است؟ و آيا جريان تجديدنظر طيف آلوده به فتنه- با عقبه خارجي- به دولت به چشم عامل انتحاري براي گشودن معبرخويش نمي نگرد؟!

    1- کم نيست موقعيت هايي که عاقل بد محاسبه مي کند و عقل قرباني مي شود؛ به تعبير اميرمومنان عليه السلام: «رُبّ عالم قد قتله جهله و علمه معه لاينفعه»، «کم من عقل اسير» تحت هوي امير»، «اکثر مصارع العقول تحت بروق المطامع». بسا عالم که جهل او را از پا در آورد و علم وي سودي نبخشيد. بسا عقل که تحت امارت هوا به اسارت درآمد. بيشترين قتلگاه هاي عقل زير بارقه طمع هاست. اين چنين، انسان بر حسب ظاهر، زيرک و واقع بين است اما تهديدها و خطرها را نمي بيند يا دوست را حريف و دشمن را قابل رفاقت مي پندارد. مي شود حکايت برخي گسست و پيوست هاي عجيب و غريب برخي رجال سياسي چه در صدر اسلام و چه در تاريخ 35 ساله انقلاب. مي شود ماجراي برخي ائتلاف هاي عجيب و غريب از آغاز دهه 1370 به بعد، چون پاي برخي تعلقات نابه جا و نا حق به ميان مي آيد. بي علت نبود که اولياي معصوم(ع) دعا مي کردند «اللهم ارني الاشياء کما هي... خداوندا اشياء و پديده ها را آن چنان که هستند- نه آن چنان که مي نمايند- به من نشان بده سپس حق را به من حق نشان ده و روزي ام کن پيروي از آن را، و باطل را به من باطل بنمايان و دوري از آن را روزي من کن».

    به راستي آنها که هاشمي را عاليجناب سرخپوش قتل هاي زنجيره اي خواندند يا دولت روحاني را رحم اجاره براي خود معرفي کردند، واقعاً دوستدار هاشمي و روحاني يا قبيل آنها- ناطق نوري و سيد حسن خميني و...- هستند؟!
    2- استتار و اختفاي مذاکرات کدام سمتي است؟ 10 روز مانده به سر رسيد تعيين شده براي توافق، استتار و اختفا نسبت به کدام طرف انجام مي شود؟ اينکه آقاي مشاوري گفت «شما را به مظلوميت شهداي کربلاي 4 قسم مي دهم نگذاريد عمليات تير 94 لو برود؛ غواصان ما به خط زده اند و ما نياز به استتار و اختفا داريم» ظاهر حرف درستي است اما استتار کدام طرفي؟! بگذاريد مثالي بزنيم. هواکش براي تهيه هواست اما اگر وارونه نصب شود به جاي تهويه محيط داخل به بيرون، هواي بيرون را به داخل مي کشد. يا مثلاً شيشه هاي رفلکس را تعبيه مي کنند تا با نصب آن، محيط داخل ساختمان پوشيده بماند اما اگر آدم خوش ذوقي پيدا شود که همين شيشه را پشت و رو و برعکس کار بگذارد، چه؟! آيا غير از اين است که آنگاه تمام خانه از بيرون پيدا خواهد بود اما بيرون خانه استتار خواهد شد؟! يا مثلاً با سر به زير برف بردن و پوشاندن چشم مي توان گفت استتار صورت گرفته است؟!

    در مذاکرات هسته اي چه کسي محرم و چه کسي نامحرم است؟ هيئت هاي آمريکايي و انگليسي و فرانسوي که خود در متن مذاکرات هستند و گزارش دقيق آن را به طور اتوماتيک به تل آويو مي برند؟ افسانه دوگانگي آمريکا و اسرائيل نيز که از اساس دروغ بود تا آن جا که به تعبير آقاي سريع القلم 95 درصد نقش آمريکا در مذاکرات، مربوط به تشکيلات يهودي (صهيونيستي) است. پس ما مفاد مذاکرات را از چه کسي پنهان مي کنيم که هنوز دستورالعمل رهبر معظم انقلاب مبني بر گفت وگوي تيم مذاکره کننده با منتقدان به عنوان رکن همدلي اجرايي نشده، مگر معظم له نفرمودند «ما چيز محرمانه نداريم» و «همدلي زورکي نمي شود»؟! اگر مطالبات نابه جاي طرف بد عهد آمريکايي در زمينه نظارت و بازرسي و تعليق هاي مربوط به غني سازي و تحقيق و توسعه رو به تزايد است و از آن طرف تعليق محدود و 13 درصدي تحريم ها به چندين اما و اگر و بهانه موکول شده، بنابراين چنين توافقي جز اقدامي دهن پرکن و زيانبار چه معناي ديگري مي تواند داشته باشد؟

    3- رهبر معظم انقلاب ضمن پشتيباني از تيم مذاکره کننده چندين بار فرموده اند من نگرانم و نسبت به خدعه گري و فريبکاري طرف آمريکايي دغدغه جدي دارم. دو جمله قابل تامل در ميان بيانات رهبر معظم انقلاب نسبت به توافق ژنو و لوزان وجود دارد. رئيس جمهور محترم در ماجراي توافق ژنو (3 آذر92 ) با شوق و هيجان از «توقف روند تحريم هاي ظالمانه»، «حراست از دستاوردهاي هسته اي» و «آغاز فروپاشي تحريم ها» خبر داده و به محضر رهبر معظم انقلاب تبريک گفته بود. معظم له در پاسخ نوشتند «دستيابي به آنچه مرقوم داشته ايد در خور تقدير و تشکر است... ايستادگي در برابر زياده خواهي ها همواره بايد شاخص خط مستقيم حرکت مسئولان اين بخش باشد». به عبارت ديگر متن توافق هنوز در دسترس نبود و رهبري با قيد آنچه مرقوم داشته ايد، پاسخ نامه رئيس جمهور را دادند. و البته بعداً تذکراتي را متذکر شدند.

    نوبت بعدي، در ماجراي شبه توافق موسوم به بيانيه لوزان (13 فروردين 94) و انتشار همزمان فکت شيت آمريکايي بود که رهبر انقلاب 20 فروردين فرمودند ما هنوز هيچ چيز در اختيار نداريم؛ «مسئولين هسته اي، مباشرين کار، به ما دارند مي گويند هنوز کاري انجام نگرفته، هيچ چيز الزام آوري بين دو طرف نگذشته است. چه موضع گيري اي؟ اگر از من بپرسند شما موافقيد يا مخالف، مي گويم نه موافقم، نه مخالف؛ چون هنوز اتفاقي نيفتاده است؛ هنوز کاري نشده. همه مشکل بر سر آن جزئياتي است که بناست بنشينند و يکايک آنها را بحث کنند... ممکن است طرف مقابل که يک طرف لجوج، بدعهد، بد معامله، اهل دبه در آوردن، اهل از پشت خنجر زدن و اين جور سياه کاري هاست، سر جزئيات بخواهد کشور ما را، ملت ما را، مذاکره کنندگان ما را در يک دايره اي محصور کند؛ ما هنوز هيچ چيز در اختيار نداريم». هر چند که برخي مذاکره کنندگان گفتند ماجراي لوزان يک بيانيه است اما بعدها آمريکايي ها مدعي شدند طرف ايراني مذاکره بايد به مفاد توافق درباره مسائلي نظير بازرسي هاي پروتکلي و فراتر از آن و... پايبند باشد! در همين بحبوحه بود که رهبر معظم انقلاب تصريح کردند مصاحبه با دانشمندان و بازجويي از مراکز نظامي ممنوع است و تحريم ها بايد يکجا و بلافاصله لغو شود. بدين ترتيب آيا ماجراي لوزان، دور زدن ممنوعيت توافق دو مرحله اي (کليات و جزئيات) نبود؟
    4- فشار براي توافق بد و به هر قيمت، پوست خربزه اي است که پيش پاي دولت مي نهند. نفس مطالبه مصاحبه (بازجويي از) دبير شوراي عالي امنيت ملي و 22 نفر ديگر که بعداً به 15 نفر کاهش يافت، رنگ و بوي توافق بد را با خود دارد. برداشته نشدن شاکله تحريم ها و احاله آن به انواعي از بازرسي و جمع آوري اطلاعات و محدودسازي گسترده هسته اي و بدتر از همه «حقوقي سازي» اين رويکرد - به دست خود ايران- که ايران، متهم و آمريکا و غرب، مدعي العموم و قاضي اين معامله! (بخوانيد دعوا) هستند، بازي چند سر باخت است که هم سرمايه فناوري هسته اي را از حيز انتفاع ساقط مي کند، هم امنيت و دفاع ملي ما را با تهديد جدي روبرو مي سازد، هم مقدمه اي براي بهانه جويي و تهديدها و تحريم هاي تازه مي شود و هم ما را به مسير جنگ عراق و ليبي سوق مي دهد. متاسفانه برخي حاميان يا مدعيان حمايت از تيم هسته اي در اردوگاه موسوم به اعتدال، با سياه نمايي و وارونه گويي و مستاصل وانمود کردن ملت و دولت ايران، عملاً مذاکره کنندگان را «مجبور به توافق بد و به هر قيمت» وانمود مي کنند و در تکميل اين روند خطرناک، از لزوم محرمانه ماندن عمليات تير 94 سخن مي گويند تا به زعم آنان کار از کار بگذرد و نظام و مردم در مقابل عمل انجام شده قرار بگيرند. اين خط، ادامه پنهانکاري خائنانه در دعوت از مک فارلين به ايران (سال 1365) و چالش با اعتبار و حيثيت جمهوري اسلامي است و در اين ميان نهايتاً طراحان ماجرا به دولت محترم به چشم نردبان يا عامل انتحاري براي عبور از موانع تسليم ايران در مقابل آمريکا مي نگرند. فراموش نکنيم سخنان مايکل لدين مشاور اسبق امنيت ملي آمريکا را که بعد از فتنه 88 ضمن اشاره به ماجراي سفر مک فارلين تصريح کرد جنبش سبز مربوط به يک سال گذشته نيست بلکه ما 20 سال براي اين موضوع طراحي کرديم و از اواسط دهه 1980 ميلادي ] 64-65 شمسي[ با افرادي در دفتر نخست وزيري ايران که خواستار رابطه با آمريکا بودند، وارد گفت وگو شديم.

    5- آقاي روحاني با گفتن تعابيري نظير «آمريکا کدخداست»، «خزانه خالي است»، «مشکل آب خوردن و محيط زيست با لغو تحريم ها حل مي شود» و... اشتباهات بزرگي در آستانه مذاکرات مرتکب شد و به قدرت مانور خود و دولت- که دولت جمهوري اسلامي است- آسيب زد. او همچنين آن چنان که بايد نسبت به فتنه به عنوان خط قرمز نظام اهتمام نکرده است، اما با اين حال همان سياستمداري است که در فتنه تير 1378 صراحتاً فتنه گران و آشوبگران را مزدور آمريکا و اسرائيل خواند و تحقير کرد. بنابراين عقل و کياست اقتضا مي کند حيثيت رئيس جمهور و دولتمردان در دو حوزه سياست داخلي و خارجي، قرباني جريان وطن فروش نشود؛ جرياني که ديروز صراحتاً از ختم انقلاب و عقده هاي رواني بسيجيان جان برکف در جبهه ها مي گفت و فرهنگ شهادت را به سخره مي گرفت و امروز نسبت به تشييع آنها و پيام آوري شان ابراز نگراني مي کند يا صراحتاً مي گويد دولت رحم اجاره اي ماست، به هر قيمت بايد با آمريکاي ابرقدرت توافق کرد و از اصول انقلاب کوتاه آمد. اين جماعت نگران آنند که آمدن بي موقع -به موقع!- غواصان خط شکن، روح غيرت و عزت را در ملت و دولت زنده کند و شکستن خط مقاومت ايران همچنان آرزوي دست نيافتني آمريکا باقي بماند. آنها اگر مي توانستند مانند روزگار تشييع امام حسن(ع) پيکر شهدا را تيرباران مي کردند. اين جماعت همين چند سال پيش به بسيجي که هيچ، به عاشوراي حسين(ع) رحم نکردند.: محمد ايماني