يادداشت روز اوین نامه ی کیهان "اهداف پروژه تحريف"

اوین نامه ی کیهان شنبه 16 خرداد ماه سال 1394
يادداشت روز  اوین نامه ی کیهان "اهداف پروژه تحريف"
معرکه گیری های همسو و همگامی که محور سخنرانی خامنه ای می شود که مربوط به سالمرگ خمینی شیاد است که علیه ی رفسنجانی بود. اکنون تبدیل به ترجیح بندتکراری رسانه های خبری ومطبوعاتی و تریبون منابر ائمه جماعات و سایر بلندگوهای نهاد دیگرحکومتی شده است که زیر کنترل خامنه ای وپاسداران است . به و ضوح ثابت می کند که سرنخ برنامه ریزی نه فقط بیت خامنه ای که ماورای آن می باشد .ازجمله نقش کلیدی پاسداران انکار شدنی نیست . زیرا که ربط به مذاکره ی هسته ای دارد که از سوی دولت روحانی دنبال می شود و مورد حمایت رفسنجانی می باشد . 
همچنین شامل انتخابات مجلس ارتجاع دوره ی دهم در اسفندماه می شود .بنابراین چون روحانی با حمایت رفسنجانی در سخنرانی های سفراستانی اش مواضع تند که جنبه ی افشاگری و پاسخگویی به مواضع خامنه ای وحامیانش به ویژه اعضای بازارمکاره حامی مصباح یزدی دارد که مخالف مذاکره ی هسته ای  هستند . لذاموجب شده است تا سمت وسوی انتقادات به روحانی افزایش یابد . اما چون رفسنجانی ازروحانی ومذاکره ی هسته ای و دولت ائتلافی یازدهم حمایت می کند . همچنین چون شاکی ازپرونده سازی وصدور احکام محکومیت برای اعضای خانواده اش است که از سوی دستگاه فاسد قضاییه انجام گرفته که زیر نفوذ خامنه ای و پاسداران است.موضع گیری هایی علیه ی ولایت فقیه ودفاع از شورایی بودنش می کند.
برای همین پس از سخنرانی سفارشی خامنه ای علیه ی رفسنجانی درمراسم بیست و ششمین سالمرگ خمینی شیاد بلافاصله گزینه های گفته ی وی رله و تکرارکردنش دردستور کارخطبه های ائمه جماعات شد . لذا آخوند احمد علم الهدا امام جمعه مشهد و همشهری خامنه ای درخطبه نمازجمعه خود تحریف کنندگان گفته های خمینی شیاد را متهم به عبوراز خط خمینی وخسته شده ازادامه راه وی نمود . اکنون مشابه همین سیاست از سوی همکار وهم قلم سربازجو شریعت نداری در یادداشت روز اوین نامه ی کیهان پیگیری شده است. دراین رابطه  قلم بردست یادداشت روزنویس درد فاع از سیاست صدور تروریسم وبحران وارتجاع به برون مرز واعتراف به مداخله گرید رامورداخلی کشورهای منطقه  از موضع بازجویی سئوال کرده است : چرا و با چه هدفي امام تحريف مي شود:الف: دشمنان خارجي امام نگران تکثير امام، تکثير راه و انديشه امام در جهانند. تکرار انقلاب اسلامي ايران در کشور هاي منطقه، کابوس هر شب آنهاست و از تصور چنين رخدادي بند بند وجودشان مي لرزد. آنها اگر بتوانند امامي معرفي کنند که اهل جهاد و مبارزه نبود، امامي که با همه صلح کل بود و فقط لبخند مي زد، مي توانند يک شب سر راحت به بالين بگذارند! مي توانند مدعي باشند که خط اصولي امروز امام حاضر با آرمان به ميراث مانده از امام راحل متفاوت است! آنها مي توانند با اين حربه، مزدوران خود را در برابر خط روشن امام بکار بگيرند و در دل مسلمانان و محرومان بذر ترديد بکارند که: امامي که از آن دم مي زنيد و به آن تاسي مي کنيد، آنگونه که مي گوييد هم مبارز نبود، مجاهد نبود! سياستمداري بود مثل ساير سياستمداران عالم! همين بذر ترديد و دودلي براي سرد کردن يک جريان مبارز و مقاوم کافي است چرا که همانگونه که در ابتداي اين نوشتار گفته شد، اسوه، پيشوا و الگوي مبارزه، نقشي محوري و تعيين کننده در برپايي يک تمدن جديد دارد و دشمن مي کوشد با مخدوش کردن چهره اين الگوي بي نظير ،نقطه اتکا محرومان را از آنها بگيرد.
یادداشت روز نویس در ادامه بازجویی و  متهم کردن رفسنجانی افزوده است:
اما وجه داخلي اين تحريف مخرب تر و خطرناک تر است. منحرفين داخلي و تحريف کنندگان سيماي نوراني و ملکوتي امام، بالاترين جفا را به يک ملت و به آرمانهاي او مي کنند. آنها مي کوشند در غفلت تاسف بار متوليان فرهنگي و در خلايک شناسنامه اصيل از انديشه آن مراد سفر کرده در موضوعات مختلف، نسل جديد را از بزرگترين دست آويز نجات بخش عصر خويش محروم کنند! و اين خيانتي عظيم و نا بخشودني است. به فرموده رهبر عزيز انقلاب «تحريف شخصيّت امام، تحريف راه امام و منحرف کردن مسير صراط مستقيم ملّت ايران است. اگر راه امام را گم کنيم يا فراموش کنيم يا خداي نکرده عمداً به کنار بگذاريم، ملّت ايران سيلي خواهد خورد.» اما آنها چرا چنين مي کنند!؟ گروهي از مبارزه خسته شده اند، اصلاپشيمان شده اند! به تازگي فکر مي کنند به بلوغ «عقل » رسيده اند اما «عقل بريده از خدا»! پس با اين بلوغ فکري بايد قواعد قدرت را شناخت و به آن تن داد! بايد در جامعه جهاني شهروندي منظم و با کلاس بود و دست از شعار هاي تند و افراطي گري برداشت! پس منطقي است که بپذيرند از اول اشتباه کرده اند و نبايد انقلاب مي کردند! بايد به جاي توکل بر خدا و ايمان به غيب و امداد هاي غيبي - که حتي يک روز از آنها محروم نبوده ايم - به قدرت هاي بزرگ و برتر نظامي و سياسي و اقتصادي تکيه کنيم! اما با امام چه کنند!؟ آنها همه نام و آوازه خود را مديون اويند و اگر مستقيم بر او خروج کنند به زباله دان تاريخ سقوط خواهند کرد! پس چاره چيست!؟ بايد او را آنگونه که خود هستند ترسيم کنند! مخالف جنگ، مخالف مبارزه با آمريکا و مخالف مرگ بر آمريکا! بايد آن فرازهاي قاطع و طوفاني از انديشه او را که جهان را به تحدي و مبارزه مي طلبيد سانسور کرد! نه به جوانان آموخت و نه در رسانه ها منعکس کرد! تعبير رهبر عزيز انقلاب در باره اين طيف خواندني است: « امام يک شخصيّت محترمي است در تاريخ اين کشور که روزگاري بود، فعّال بود، مفيد بود، بعد هم از ميان جمعيّت رفت و روزگار او تمام شد؛ احترامش مي کنيم، نامش را با تجليل مي آوريم، صرفاً همين؛ بعضي مي خواهند امام را اين جور بشناسند و بشناسانند»! مردي مهربان که نماز مي خواند، منظم بود و مقيد به احکام و....! همين وضع را گروه ديگر هم دارند؛ آنها که از زندگي ساده و بي پيرايه امام فاصله گرفته اند، آنها که زندگي معمولي و زاهدانه رهبر عزيز انقلاب را سد راهي براي اشرافي گري خود مي بينند و آمادگي ندارند دنيايشان را به خاطر اسلام و انقلاب به کناري نهند. آنها هم مي کوشند امام ساختگي خود را به جامعه و به نسل جديد عرضه کنند. امامي که در منظومه فکري اش حرفي از مبارزه ابدي فقر و غنا ديده نمي شود! امامي که سر ستيز با آخوند هاي درباري يا مرفهان بي درد نداشته و اصلابا آنها کنار مي آمده است!
از بين ارکان متعدد تمدن ساز، نقش هيچ يک به اندازه نقش رهبري و الگوي يک جامعه تمدني، ممتاز و ويژه نيست. الگو و پيشوايي که در فرهنگ شيعه با قيد «امام» و«نايب امام يا ولي فقيه» از او ياد مي شود و اوست که در تشکيل جامعه اي الهي و زمينه سازي براي برپايي مدينه اي آرماني، نقشي ممتاز و بي نظير دارد. همين ويژگي ممتاز و برجسته کافي است تا آنها که «آرمانشهر تمدني اسلامي» را برنمي تابند، بکوشند از همين نقطه ورود کنند!
    
اما چگونه ممکن است اين نقطه قوت و قدرت، دستمايه معاندان براي مقابله با رويش اسلامي قرار گيرد!؟ اصلاچه کساني ممکن است با تمدن سازي اسلامي به ستيزه برخيزند!؟
    
پاسخ اين پرسش ها را رهبر عظيم الشان انقلاب در اجتماع پرشور توده هاي مردم شيفته امام راحل در روز 14 خرداد بيان کردند. ايشان «تحريف امام» را به عنوان حربه مهم دشمن در اين مسير معرفي و ابعاد و زواياي آن را به دقت ترسيم نمودند و از همه انديشمندان خواستند که در معرفي ابعاد حقيقي شخصيت امام راحل بکوشند. در باره آنچه ايشان نسبت به آن هشدار دادند، مي توان به اختصار گفت:
    1
- آماده ترين جوامع و کانون هاي بشري، بدون سيراب شدن از آبشخوري مطمئن، راه به سعادت نمي برند و با گذشت ايامي چند، شور انقلابي و اهداف آرماني آنها، به برکه اي سرد و بي روح و عاري از محتوا تبديل مي شود. قصه تلخ انحراف انقلاب ها و قيام هاي بزرگ بشري از اهداف اصيل و اوليه خود، چيزي نيست که قابل انکار و پنهان کردن باشد. در ايران ما هم خيزش هاي متعدد مردمي، به دليل نداشتن رهبري الهي، مقتدر و آگاه با شکست روبرو شده بود و در نتيجه ياس و سرخوردگي، قشرهاي گوناگوني از جامعه را دربرگرفته بود. 
    2-
انقلاب و خيزش ملت ما به قصد برانداختن بنايي ظالمانه و درانداختن طرحي نو شکل گرفت و طبيعتا از همان ابتدا با مخالفت و مقاومت آنها که از آن ميراث ظالمانه منفعتي به دست مي آورند مواجه شد. آنها در اين مرحله يعني در مرحله شکل گيري نهضت اسلامي، از هيچ اقدام خصمانه اي براي انحراف نهضت، توقف ملت و سرکوب قيام آنها فروگذار نکردند. اما چشم بيدار امام و همراهي جانانه مردم، همه اين نقشه ها را نقش بر آب کرد.
    3- پس از پيروزي انقلاب شکوهمند اسلامي، ده ها و صدها توطئه بنيان کن به نهال نوپاي انقلاب هجوم آورد اما هيچ يک نتوانست در اين بناي پرشکوه خللي ايجاد کند و نظام اسلامي با سرانگشت هدايت او راه خود را در اقيانوسي از ناملايمات و ناآرامي ها طي کرد. هر روز بر عزت و اقتدار آن افزوده شد و به الگويي براي مستضعفان و محرومان عالم بدل شد. ايام حيات امام در آن مقطع، فرصتي بود تا ارکان انديشه و جهان بيني آن عزيز سفرکرده و مباني انقلاب اسلامي، به شکلي همه فهم و شفاف، بيان شود و نقشه راه انقلابي که به فرموده امام راحل، قرار است «زمينه ساز قيام جهاني حضرت حجت ارواحنا له الفدا» باشد، در دسترس همگان قرار گرفت. 
    4-
دشمنان قسم خورده ما، اميد به روزهاي پس از او بسته بودند اما جانشيني خلف صالحش و وفاداري امام حاضر به نقشه راه امام راحل، روياي آنها را بي تعبير گذاشت و ناکامشان کرد! شايد اگر چنين اتفاقي نمي افتاد و راه امام با رفتن او کور مي شد، نيازي به پيمودن راه هاي بعدي نداشتند، اما ايستادگي و استواري رهبر عزيز انقلاب بر آرمان هاي امام، دشمنان را متحير کرد تا جايي که بارها و بارها منابع امنيتي و اتاق فکرهاي مختلف آنها، وجود حضرت آقا را اصلي ترين مانع بر سر راه پياده شدن اهداف شوم آمريکا برشمردند! اينجاست که حربه خطرناک «تحريف امام» مطرح مي شود. اما چرا !؟ چرا بايد اهداف وآرمان هاي امامي که سال هاست از بين ما سفر کرده، مورد طمع دشمنان قرار بگيرد؟ چرا بايد علاوه بر معارضه و مبارزه مستقيم با امام حاضر، آراء و عقايد امام راحل هدف دست اندازي قرار بگيرد!؟ حقيقت اين است که آنها به خوبي از رابطه مستحکم امام و امت خبر دارند. مي دانند که اشاره رهبر، طوفان خشم ملت را بر سر آنان فرو مي ريزد. مي دانند که اشاره رهبر انقلاب، مستضعفان و الگوگرفتگان از ايران را همچون موجي خروشان بر سرشان مي کوبد. پس در خود جرات و ياراي رويارويي و معارضه با او را نمي بينند. پس براي رويارويي با اين مسير رو به جلو و با اين مقتداي مقتدر بايد کار ديگري بکنند. کار آنها اين است که «امام» را آنگونه که مي پسندند و آنگونه که مي توانند بعدا از او بهره ببرند معرفي کنند! تا آنجا که به تعبير رهبر عزيز انقلاب «امام را به صورت يک آدم ليبرال که هيچ قيد و شرطي در رفتار او در زمينه هاي سياسي، حتّي در زمينه هاي فکري و فرهنگي وجود ندارد معرّفي مي کنند»!
    5-
اما پيش از بررسي چرايي تحريف امام ضروري است بدانيم چه کساني در پي اين کار هستند. صرف نظر از اينکه مجري پروژه معرفي امام غيرحقيقي چه کسي يا کساني هستند، مي توان در معرفي تحريف کنندگان امام گفت؛ افزون بر دشمنان خارجي و آنها که عقده اي ديرينه از سيلي جانانه امام در دل دارند،کسان ديگري هم هستند که مي کوشند نسخه ديگري از امام ارائه کنند! آنها کساني هستند که روزگاري با انقلاب همراه بوده اند اما به تدريج به تعبير رهبر عزيز انقلاب «چرب و شيرين » دنيا را چشيده اند و از زي ساده سابق خود فاصله گرفته اند، تدريجا ارتباطات بيمار و بعضا آلوده اي براي خود فراهم ساخته اند و براي حفظ موقعيت و جايگاه خود، متوسل به روش هاي ناصواب و ناروايي شده اند! اين افراد نمي توانند با همان امام اصيل به رفتار کنوني ادامه دهند! پس چاره را در ساختن امامي ساختگي و معرفي او به جامعه مي بينند. حال هر يک از اين دو گروه، دست به تحريف امام بزنند، نتيجه اي يکسان دارد و مطلوب هردو طرف حاصل است. گرچه به لحاظ منطقي، دشمن بيروني مي کوشد حرف خود را از زبان برخي افراد آلوده داخلي بزند.
    6-
حال بايد گفت چرا و با چه هدفي امام تحريف ميشود:الف: دشمنان خارجي امام نگران تکثير امام، تکثير راه و انديشه امام در جهانند. تکرار انقلاب اسلامي ايران در کشور هاي منطقه، کابوس هر شب آنهاست و از تصور چنين رخدادي بند بند وجودشان مي لرزد. آنها اگر بتوانند امامي معرفي کنند که اهل جهاد و مبارزه نبود، امامي که با همه صلح کل بود و فقط لبخند مي زد، مي توانند يک شب سر راحت به بالين بگذارند! مي توانند مدعي باشند که خط اصولي امروز امام حاضر با آرمان به ميراث مانده از امام راحل متفاوت است! آنها مي توانند با اين حربه، مزدوران خود را در برابر خط روشن امام بکار بگيرند و در دل مسلمانان و محرومان بذر ترديد بکارند که: امامي که از آن دم مي زنيد و به آن تاسي مي کنيد، آنگونه که مي گوييد هم مبارز نبود، مجاهد نبود! سياستمداري بود مثل ساير سياستمداران عالم! همين بذر ترديد و دودلي براي سرد کردن يک جريان مبارز و مقاوم کافي است چرا که همانگونه که در ابتداي اين نوشتار گفته شد، اسوه، پيشوا و الگوي مبارزه، نقشي محوري و تعيين کننده در برپايي يک تمدن جديد دارد و دشمن مي کوشد با مخدوش کردن چهره اين الگوي بي نظير ،نقطه اتکا محرومان را از آنها بگيرد.
    ب: اما وجه داخلي اين تحريف مخرب تر و خطرناک تر است. منحرفين داخلي و تحريف کنندگان سيماي نوراني و ملکوتي امام، بالاترين جفا را به يک ملت و به آرمانهاي او مي کنند. آنها مي کوشند در غفلت تاسف بار متوليان فرهنگي و در خلايک شناسنامه اصيل از انديشه آن مراد سفر کرده در موضوعات مختلف، نسل جديد را از بزرگترين دست آويز نجات بخش عصر خويش محروم کنند! و اين خيانتي عظيم و نا بخشودني است. به فرموده رهبر عزيز انقلاب «تحريف شخصيّت امام، تحريف راه امام و منحرف کردن مسير صراط مستقيم ملّت ايران است. اگر راه امام را گم کنيم يا فراموش کنيم يا خداي نکرده عمداً به کنار بگذاريم، ملّت ايران سيلي خواهد خورد.» اما آنها چرا چنين مي کنند!؟ گروهي از مبارزه خسته شده اند، اصلاپشيمان شده اند! به تازگي فکر مي کنند به بلوغ «عقل » رسيده اند اما «عقل بريده از خدا»! پس با اين بلوغ فکري بايد قواعد قدرت را شناخت و به آن تن داد! بايد در جامعه جهاني شهروندي منظم و با کلاس بود و دست از شعار هاي تند و افراطي گري برداشت! پس منطقي است که بپذيرند از اول اشتباه کرده اند و نبايد انقلاب مي کردند! بايد به جاي توکل بر خدا و ايمان به غيب و امداد هاي غيبي - که حتي يک روز از آنها محروم نبوده ايم - به قدرت هاي بزرگ و برتر نظامي و سياسي و اقتصادي تکيه کنيم! اما با امام چه کنند!؟ آنها همه نام و آوازه خود را مديون اويند و اگر مستقيم بر او خروج کنند به زباله دان تاريخ سقوط خواهند کرد! پس چاره چيست!؟ بايد او را آنگونه که خود هستند ترسيم کنند! مخالف جنگ، مخالف مبارزه با آمريکا و مخالف مرگ بر آمريکا! بايد آن فرازهاي قاطع و طوفاني از انديشه او را که جهان را به تحدي و مبارزه مي طلبيد سانسور کرد! نه به جوانان آموخت و نه در رسانه ها منعکس کرد! تعبير رهبر عزيز انقلاب در باره اين طيف خواندني است: « امام يک شخصيّت محترمي است در تاريخ اين کشور که روزگاري بود، فعّال بود، مفيد بود، بعد هم از ميان جمعيّت رفت و روزگار او تمام شد؛ احترامش مي کنيم، نامش را با تجليل مي آوريم، صرفاً همين؛ بعضي مي خواهند امام را اين جور بشناسند و بشناسانند»! مردي مهربان که نماز مي خواند، منظم بود و مقيد به احکام و....! همين وضع را گروه ديگر هم دارند؛ آنها که از زندگي ساده و بي پيرايه امام فاصله گرفته اند، آنها که زندگي معمولي و زاهدانه رهبر عزيز انقلاب را سد راهي براي اشرافي گري خود مي بينند و آمادگي ندارند دنيايشان را به خاطر اسلام و انقلاب به کناري نهند. آنها هم مي کوشند امام ساختگي خود را به جامعه و به نسل جديد عرضه کنند. امامي که در منظومه فکري اش حرفي از مبارزه ابدي فقر و غنا ديده نمي شود! امامي که سر ستيز با آخوند هاي درباري يا مرفهان بي درد نداشته و اصلابا آنها کنار مي آمده است!
    در برابر اين جريان خطرناک تحريف، تنها و تنها موج بيدارگري و روشنگري چاره ساز است. موج معرفي سيماي حقيقي امام با تکيه بر امهات زندگي آن پير فرزانه، مستند به حقايق معتبر و به دور از خيالات و افسانه هاي من در آوردي! همان موجي که رهبر عزيز روز 14خرداد در جوار حرم مطهرش آغاز کرد. اکنون بر انديشمندان و صاحب نظران است که اين خط مستقيم و نوراني را دنبال کنند. : حسين شمسيان.