يادداشت روز اوین نامه ی کیهان "آنها كه جامعه را در خواب مي خواهند"

اوین نامه ی کیهان یکشنبه 31 خرداد ماه سال 1394
    يادداشت روز  اوین نامه ی کیهان "آنها كه جامعه را در خواب مي خواهند"
گاهی مواقع مداحان طوطی صفت متملق  وچاپلوس قلم بردست شده برای اینکه به رقیب یا منتقدان ومخالفان خامنه ای پاسخ داده باشند . دست به  خوشرقصی مشمئزکننده  برای خامنه ای می زنند و گزینه هایی از وی نقل قول می کنند که  پراز تناقض ووارونه گویی آشکاراست .آنچنانکه منجر به محکوم کردن خامنه ای می شود . بطور مثال همکار یادداشت روز نویس سربازجو شریعت نداری  برای مخاطب قراردادن مخالفان وی ازجمله رفسنجانی این چنین از خامنه ای نقل قول کرده است :
بنده در قضاياي تاريخ اسلام اين را مکرر گفته ام که چيزي که امام حسن را شکست داد، نبودن تحليل سياسي در مردم بود. مردم تحليل سياسي نداشتند. چيزي که فتنه خوارج را به وجود آورد و اميرالمومنين را آن طور زير فشار قرار داد و قدرتمند ترين آدم تاريخ را آنگونه مظلوم کرد، نبودن تحليل سياسي در مردم بود و الاهمه مردم که بي دين نبودند؛ تحليل سياسي نداشتند. دشمن يک شايعه اي مي انداخت، فورا اين شايعه همه جا پخش مي شد و همه آن را قبول مي کردند! چرا بايد اين طور باشد!؟ اگر ملت، هوشياري لازم را داشته باشد، شايعه دشمن مثل برف و يخي زير آفتاب است. چه کسي بايد اين کار را بکند؟ شما جوانان بايد بکنيد. بنده با شما جوانان عزيزمان، حجّت خدا را تمام مي کنم. من به شما عرض کردم و گفتم.
حال سئوال است،  مگر  مردم در 1400 سال پیش قادر به خواندن ونوشتن  بودند و اشراف به همه مسایل و وقایع پیرامونی خود داشتند  که باید  مسلح به درک  تحلیل سیاسی درست می بودند . اگر چنین بود . بنابراین ضرورت نداشت که امام حسین ویارانش به قتلگاه برده شوند؟ تازه اکنون  که خامنه ای خودش را رهبر مستضعفان جهان وام القرای جهان اسلام می داند. مگر تمام ساندیس خوران پیرو وی توانایی تحلیل سیاسی درست از شرایط دارند؟ اگر دارند.دیگر نباید وحشت از منحرف شدن وگول خوردن شان درکارباشد . اگرنه چنانچه اینان عاجز از درک تحلیل سیاسی درست هستند .باز وی بعنوان رهبر مقصر است که چرا پیروانش را سیاسی نکرده است؟
 برای همین اشاره شد که امثال اینگونه قلم بردستان یادداشت روز نویس با ادعاهای وارونه ونقل قول هایی که از گفته های خامنه ای می کنند .خود موجب  فاش کردن ماهیت  خامنه ای فرصت طلب ووارونه گو می شوند. چون در ادامه  بدون  توجه به اشاره کردن نقش خامنه ای مدعی شده  چه کساني و با چه هدفي سعي در ايجاد انحراف در باور مردم دارند و با آنان چه بايد کرد،مهمترين پرسشي است که در اين مقال قابل بيان است وگرنه مردم که به فرموده ی خامنه ای مسلمانند و امتحان پس داده. انحراف در باور هاي عمومي از آنجا آغاز مي شود که عده اي درصدد بقاء در قدرتند و براي آن، نيازمند بسط نفوذ خود در جامعه و کسب راي و موافقت بخش هاي وسيع تري از جامعه اند. همين جا بايد گفت که معمولاکساني به اين روش متمسک مي شوند که مي دانند ياراي رويارويي با اصل باور مردم را ندارند و به ناچار به انحراف و تغيير شکل آن روي مي آورند.

1- جامعه اي را در نظر بگيريد که تجربه زيست در يکي از پربرکت ترين روزگاران تاريخ را دارد. مردماني که پيامبر اکرم(ص) را ديده اند، مواعظ او را از دو لب مبارکش شنيده اند، در رکابش جنگيده اند و زخم برداشته اند، ديده اند که او در باره علي (ع) چه گفته، حتي در رکاب علي (ع)هم جنگيده اند و پس از او با پسر ارشدش امام حسن (ع) بيعت کرده اند و... اما فرجام کار به اينجا مي رسد که در روز تشييع جنازه او، پيکر مطهرش تيرباران مي شود و هيچ کس چيزي نمي گويد! کار به آنجا مي رسد که برادر ديگر او يعني امام حسين (ع) در مقابل چشم مردمان و به دست مسلمانان! شهيد مي شود و باز هم کسي چيزي نمي گويد! چه کسي يا کساني و با چه ترفندي توانستند جامعه را به اين مرحله از سقوط و پستي برسانند!؟ آيا اين همان مدينه النبي و همان آرمان شهر پيامبر بود!؟ ظاهرا که همان است! نماز و روزه و حج و...برپاست! اما پسر پيغمبر هم قرباني مي شود! اينها تلخ ترين تجربيات بشري در کره خاک است و پس از آن هم بارها و بارها به طرق گوناگون تکرار شد. در همه اين حوادث، از يک سو با جامعه اي روبرو هستيم که مسلمانند و از ديگر سو با افرادي که در آن جامعه مسلمان، خط و تحليل خود را القا مي کنند و آنگونه اسلامي را مي سازند که از دل آن هم کاخ سبز اموي قابل توجيه و پذيرش است و هم به شهادت رساندن فرزند رسول خدا! فرجام اين مدل مسلماني چيست و به کجا مي انجامد!؟
    2-«بنده در قضاياي تاريخ اسلام اين را مکرر گفته ام که چيزي که امام حسن(ع) را شکست داد، نبودن تحليل سياسي در مردم بود. مردم تحليل سياسي نداشتند. چيزي که فتنه خوارج را به وجود آورد و اميرالمومنين(ع) را آن طور زير فشار قرار داد و قدرتمند ترين آدم تاريخ را آنگونه مظلوم کرد، نبودن تحليل سياسي در مردم بود و الاهمه مردم که بي دين نبودند؛ تحليل سياسي نداشتند. دشمن يک شايعه اي مي انداخت، فورا اين شايعه همه جا پخش مي شد و همه آن را قبول مي کردند! چرا بايد اين طور باشد!؟ اگر ملت، هوشياري لازم را داشته باشد، شايعه دشمن مثل برف و يخي زير آفتاب است. چه کسي بايد اين کار را بکند؟ شما جوانان بايد بکنيد. بنده با شما جوانان عزيزمان، حجّت خدا را تمام مي کنم. من به شما عرض کردم و گفتم».
    
اين سخنان که به روشني يک خطر تاريخي و تجربه شده را براي ما بازگو مي کند بخشي از فرمايشات رهبر معظم انقلاب است و بر آن است تا خطر تلاش براي انحراف جامعه از مباني اصولي انقلاب و بستن پيرايه به آرمان هاي نخستين آن را هشدار دهد. خطري که سال هاست با آن مواجهيم و بايد گفت نسبت به اهميت و خطير بودن آن غفلت شده است. اين روش که نهايتا به تخدير جامعه و آمادگي آن براي پذيرش القائات و شبهات منتهي مي شود، دو بخش مهم و تعيين کننده را در مقابل ديدگان مخاطب قرار مي دهد. حسب ظاهر، اين مردم هستند که در اين موضوع به خوابي خطرناک و رخوت آور فرو مي روند. اما اين همه موضوع نيست و بخش دوم که کم اهميت هم نيست، کساني هستند که دلشان مي خواهد مردم در خواب غفلت و فراموشي فرو بروند تا بر سرشان آنچه مي خواهند بياورند. طبيعتا آن که مي خواهد با اين آفت خطرناک مبارزه کند هم بايد به بيداري مردم اهتمام ورزد و هم به پاسخگويي به شبهه افکني هاي دروغ زنان.
    3-
مردم در طول سال هاي پيش و پس از انقلاب شکوهمند اسلامي دلدادگي و متابعت خود نسبت به امام راحل و امام حاضر را بارها و بارها نشان داده اند و در عمل ثابت کرده اند که تا پاي جان و فدا کردن عزيزان، پاي آرمان هاي رهبر انقلاب ايستاده اند. افتخارات پرشکوه دوران دفاع مقدس، همدلي در روزهاي سخت، دفاع جانانه از انقلاب در جريان فتنه 78 و 88 و دهها نمونه ديگر، گواه بر اين است که مردم در اداي دين خود کوتاهي که نکرده اند، هيچ بلکه از مسئولان و مدعيان هم پيش تر هستند. اما اين سابقه و کارنامه درخشان و افتخارآميز نبايد ما را به خواب ببرد و از کيد دشمن غافل کند.همان کيدي که به فرموده رهبر عزيز انقلاب، سبب تحميل شکست به امام حسن و مظلوميت و غربت اميرالمومنين(ع) شد. تزريق رخوت، تزريق آسايش و رفاه طلبي، سرکوب روحيه ايثار، زهد و ساده زيستي و الگو قرار دادن مترفين و اشراف و در يک کلام، ايجاد انحراف در باور عمومي نسبت به اصول مبنايي انقلاب و از آن بدتر انحراف در بنيانگذار انقلاب- که رهبر عزيز در سالگرد عروج امام راحل نسبت به آن هشدار داد- اموري است که بي ترديد به غفلت و تخدير جامعه منتهي مي شود و بايد نسبت به آن به شدت هوشيار بود.
    4
- اما اينکه چه کساني و با چه هدفي سعي در ايجاد انحراف در باور مردم دارند و با آنان چه بايد کرد،مهمترين پرسشي است که در اين مقال قابل بيان است وگرنه مردم که به فرموده رهبر انقلاب مسلمانند و امتحان پس داده. انحراف در باور هاي عمومي از آنجا آغاز مي شود که عده اي درصدد بقاء در قدرتند و براي آن، نيازمند بسط نفوذ خود در جامعه و کسب راي و موافقت بخش هاي وسيع تري از جامعه اند. همين جا بايد گفت که معمولاکساني به اين روش متمسک مي شوند که مي دانند ياراي رويارويي با اصل باور مردم را ندارند و به ناچار به انحراف و تغيير شکل آن روي مي آورند. در صدر اسلام نيز چنين بود. مشرکين ابتدا سالها با پيامبر جنگيدند و چون نااميد شدند، از در تظاهر به دينداري وارد شدند و به تدريج انحرافات را در دين مردم ايجاد کردند. البته بودند گروهي که از ابتدا اسلام آوردند و بعدها چرب و شيرين دنيا آنها را به خود مجذوب کرد. هردو گروه- که حالاديگر دوتا نيستند و در پيوندي شوم يکي شده اند- براي بقاء در قدرت، آرمانها را دستخوش قلب و تغيير مي کنند. اگر پيامبر(ص) همانند فقيرترين مردم زندگي مي کرد، آنها به سبک اشراف و پادشاهان زندگي مي کردند! اگر پيامبر يار و حامي مظلومان و محرومان بود، آنها با حلقه هاي ثروت و قدرت سران قبايل پيوند داشتند! اگر پيامبر براي خود و همه مسلمانان سهمي برابر از بيت المال قائل بود، آنها براي خود و فرزندان خويشانشان، سهم ويژه اي از بيت المال در نظر داشتند و به ثروت اندوزي از آن طريق مي پرداختند! و خلاصه هرچه او کرده بود، اينها در مسيري کاملامتضادش راه مي پيمودند! اما اينها که تضاد آشکار با سيره او دارد و طبعا بايد به مخالفت جامعه منجر شود! 
    5-
از اينجاست که آنها براي سرپوش گذاشتن به زشتي کار خود، سه روش را بکار بستند؛ نخست آنکه به جعل حديث و روايت روي آوردند و کوشيدند پيامبري به مردم معرفي کنند که توجيه گر کار آنان باشد! پيامبري که توجيه گر اشرافيت و دست درازي به بيت المال باشد! هزاران حديث و روايت و خاطره، با همين هدف و با هدف تقديس اين افراد ساخته و پرداخته شد! فضائل عجيب و غريبي در اين روايات مجعول براي برخي افراد ذکر شد که آنان را هم رتبه با پيامبر اکرم(ص) و حتي بالاتر از او قرار مي داد و اينگونه وانمود و نقل مي شد که رسالت پيامبر بدون حضور و نقش اينان اساسا به جايي نمي رسيد! اين راهکار، رخنه در دين و «انحراف عقيده » مردم بود. اما راهکار شوم ديگري هم در کار بود! منحرف کنندگان جامعه، در اين مقطع کوشيدند گروه هاي ضعيف الايمان جامعه را در بخشي از ثروت ناحق و برآمده از بيت المال خود، شريک کنند! چرا!؟ تا مزدوران و پياده نظام وابسته به مال حرام را در جامعه تکثير کنند! اينها همان هايي بودند که سالها بعد سيد الشهدا (ع) در روز عاشورا درباره چرايي عدم تاثير کلام حق در دلهايشان فرمود: «شکمهاشان از حرام پر شده» اين روش «تغيير سبک زندگي » مردم بود. تغيير از يک زندگي ساده، توام با زهد و قناعت به يک زندگي مترفانه وتوام با زياده طلبي و فزون خواهي. آنها براي تخدير جامعه به يک عنصر ديگر نيز نياز داشتند و آن «ماندن در گذشته» بود در آن زمان امام معصوم در جامعه بود و فرياد ميزد و حقايق را به مردم ياد آور مي شد اما منحرفين مي گفتند ما به سنت و روش پيامبر عمل مي کنيم و کاري به اين حرفها نداريم! چرا!؟ چون پيامبر از دنيا رفته بود و مي توانستند هر پيرايه اي به او ببندند و هرجور که مي خواهند او را تفسير و تاويل کنند و هر دروغي را به او نسبت دهند! اما امام حي و زنده، با کژي ها و پلشتي ها مبارزه مي کرد، پس طبيعي بود که او را قبول نداشته باشند و دم از پيشواي از دنيا رفته بزنند! در باره صحابه نيز چنين بود. ابوذر، يار صديق و زاهد پيامبر مورد خشم و کينه آنها بود اما همان زمان به شهداي بدر و احد افتخار مي شد و بر سر اينکه اهل کدام قبيله بودند، دعوا مي کردند! تغيير باورهاي ديني، تغيير سبک زندگي مردم و نگه داشتن جامعه در گذشته، حربه هايي بود که کارگر افتاد و با اسلام عزيز آن کرد که کرد! 
    
اما در مقابل اينان چه بايد مي شد؟ براي مبارزه با «انحراف عقيدتي» تنها و تنها بايد به امام حي -که ادامه دهنده راه امام و مقتدا سفرکرده است- اقتدا کرد و به هيچ وجه و تحت هيچ شرايطي اسير دروغ زناني که پيشواي سفر کرده را چراغ راه مي دانند تا هرجور که دلشان خواست تفسيرش کنند، قرار نگرفت. و براي مبارزه با «انحراف در سبک زندگي» و اخلاق عمومي جامعه، بايد ابوذروار، در سادگي زندگي کرد و بر سر سفره شبهه ناک ارباب قدرت ننشست تا روز به روز پياده نظام اين سپاه پليدي کم و کمتر شود.
    فراموش نکنيم تاريخ در حال تکرار است. همانگونه که امروز ما گذشتگان را به ارزيابي و نقد مي نشينيم، آيندگان نيز درباره ما چنين خواهند کرد و بالاتر از آن، بايد روز باز پسين جوابگوي غفلت و کوتاهي خود در پاسداري از انقلاب باشيم. اگر مي بينيم برخي از حضور مردم در تشييع شهداي گمنام و فرياد هيهات منا الذله آنان عصباني شده اند، اگر مي بينيم عده اي مدام شعار مي دهند «بسيجي واقعي همت بود و باکري» و... براي آن است که رزمنده و انقلابي را فقط بعد از شهادتش مي پسندند و از «نام آنها با حيله گري براي مقابله با «مرام» آنان بهره مي گيرند. اين جماعت سيره امام حسين(ع) و امام خميني(ره)را نيز با همين انگيزه تحريف مي کنند و بايد به ياد بياوريم که اينها در تاريخ سابقه داشته است و ما مکلف به اداي رسالت خويشيم. نويسنده: حسين شمسيان.