فراز و فرود‌های جراحی پلاستیک بینی در کشور

لابد به زودی سربازجو شریعت نداری در اوین نامه ی کیهان کشف خواهد نمود که این متخصصان نامبرده س گوش وحلق وبنی یا عوامل استکبار یه اسراییلی و بهایی بوده اند چون تحصیل کردگان فرانسه اند!

هوشنگ بدیعی دبیر اسبق جامعه جراحان گوش، گلو و بینی و سروگردن در روزنامه شرق نوشتبی‌شک اولین پزشک گوش، حلق و بینی که راینوپلاستی را در ایران شروع کرد، دکتر «نوابی» بود. وی در سال‌های ١٣٣٠ تا ١٣٣٤ در ایران بود و ریاست بخش گوش، گلو و بینی بیمارستان فیروزآبادی را (که یکی از بیمارستان‌های وزارت بهداری بود و در آن زمان منحصرا وظیفه درمانی داشت)، به‌عهده گرفته بود. مطب دکتر «نوابی» در ضلع شمال ‌غربی چهارراه ولیعصر-انقلاب در طبقه دوم یک ساختمان، در نبش خیابان قرار داشت و بعدازظهرها بیماران گوش، گلو و بینی را می‌پذیرفت.
وی تحصیلات خود را در فرانسه به پایان رسانده بود و به ایران آمده بود، ولی مدرک تخصصی نداشت. مشخص نیست وی برای ارزیابی مدارک تحصیلی به وزارت فرهنگ (آموزش و پرورش فعلی که مسئول صدور پروانه‌های علمی بود)، رفته بود یا نه. روی تابلوی بزرگ مطب وی که درست نبش خیابان بود، کلمه دکتر «نوابی» بدون ذکر رشته تخصصی جلب‌توجه می‌کرد، ولی در مطب فقط پذیرای بیماران این رشته بود. اتاق انتظار مطبش، دو تابلوی بزرگ داشت که عکس‌های سیاه و سفید قبل و بعد از عمل راینوپلاستی را نشان می‌داد. او اولین دستگاه‌ ادیومتری را که هنوز در هیچ‌یک از مطب‌های تهران و دانشگاه‌ها وجود نداشت، از اروپا خریده و همراه آورده بود. به یاد دارم حتی در بیمارستان امیراعلم آن زمان، وقتی لازم بود کار ادیومتری انجام شود، بیماران را به مطب او می‌فرستادیم.
برای اینکه در جریان حال‌وهوای آن دوره و ارتباط دکتر «نوابی» با همکاران قرار بگیرید، ذکر یک نکته خالی از لطف نیست؛ در تهران دو بخش گوش و گلو و بینی بیشتر نبود؛ یکی در بیمارستان امیراعلم و دیگری در بیمارستان فارابی که هر دو وابسته به دانشگاه تهران بودند. در این دو بخش، از آموزش‌های علمی خبری نبود و فقط به آموزش عملی اکتفا می‌شد. در ایران همکاران چشم‌پزشک، اغلب عنوان چشم، گوش، گلو و بینی را با هم روی تابلو و سرنسخه‌های خود می‌نوشتند. اولین فردی که به فکر برگزاری جلسات علمی افتاد، مرحوم دکتر «حسین مرشد» بود.
 
وی هنوز به دانشگاه راه نیافته بود و بخش گوش و گلو و بینی بخش چشم و گوش و گلو و بینی بهداری ارتش آن زمان را (که در حیاطی واقع در چهارراه عزیزخان بود)، اداره می‌کرد و در همان چند اتاق محقر آنجا، عمل‌های جراحی را انجام می‌داد، البته بعدها برای این دسته از مراجعان، ساختمان نوسازی را در پشت آن حیاط ساختند و اسم «بیمارستان چشم، گوش، گلو و بینی» را بر آن گذاشتند. ولی قبل از آماده‌شدن این بنا، دکتر «مرشد» از آنجا به دانشگاه تهران رفته بود.
به‌هرحال، وی در سال ١٣٣٣، جلسات علمی را پنجشنبه‌شب‌ها در همان محل سابق، راه‌اندازی و از همکاران برای شرکت در این جلسات دعوت کرد. به یاد دارم برای اولین جلسه شبانه، به اتاقی دعوت شدیم که لامپ نداشت و مرحوم دکتر «مرشد» به اتاق دیگری رفت و لامپ آن اتاق را باز کرد و به اتاق برگزاری جلسه علمی آورد و نصب کرد تا اتاق روشن شود. این جلسات چندین ماه ادامه داشت و نتیجه گردهمایی در آن جلسات، همکاران را به فکر تشکیل انجمنی مستقل برای گوش، گلو و بینی انداخت. جلسات انجمن هم شبانه در بیمارستان امیراعلم تشکیل می‌شد که سالنی برای تجمع نداشت ولی ازآنجاکه اتاق درمانگاه نسبتا بزرگ بود، همان‌جا صندلی می‌گذاشتند و متخصصان گوش، گلو و بینی دانشگاه و شهر تهران (افرادی مثل دکتر «نصرالله نیک‌نفس» از بیمارستان شفا یحیائیان وزارت بهداری، دکتر «ناصر زندی‌حقیقی» از بیمارستان شهربانی و دکتر «خالاطیان» و دکتر «پژوهی» از پزشکان آزاد) در آن شرکت می‌کردند.
بنابراین معلوم بود ضرورت تشکیل یک انجمن صنفی به ذهن همکاران خطور می‌کند، اما دکتر «نوابی» که متخصصی بالفعل بود، نه در جلسات علمی شرکت می‌کرد و نه در جلسات انجمن. علت، شاید این بود که او راینوپلاستی می‌کرد و می‌ترسید از سوی همکاران موردهجمه واقع شود. در آن زمان، راینوپلاستی در ایران منحصرا به دکتر «سیروس اصانلو» تعلق داشت که تحصیل‌کرده خارج بود و در تهران به مقام استادی جراحی پلاستیک رسیده بود و شهرت فراوان داشت، به گونه‌ای که نام جراحی زیبایی مصادف بود با نام دکتر «اصانلو» و صدالبته که ایشان (و بعدها دانشیاران و شاگردان ایشان) و حتی استادان خودمان، انجام این کار را توسط یک همکار متخصص گوش، گلو و بینی قبول نداشتند و معتقد بودند راینوپلاستی نمی‌تواند جزء لاینفک این رشته شود.
 
دومین همکاری که در ایران نسبت به رواج راینوپلاستی اهتمام ورزید، دکتر «محمد میرعابدی» بود. وی متولد ١٣٠٣ و فارغ‌التحصیل سال ١٣٢٩ دانشگاه تهران است که بلافاصله به پاریس رفت و تخصص خود را آنجا گرفت. وی در سال‌های رزیدنتی، هم‌کلاس دکتر «ژوست» بود که بعدها بنیان‌گذار مکتبی در راینوپلاستی شد. در حال حاضر، اغلب همکاران اروپایی، به روش ابداعی دکتر «ژوست» عمل می‌کنند. البته دکتر «میرعابدی» استادان بسیاری داشت، اما این احتمال وجود دارد که بودن با دکتر «ژوست» او را به یادگیری جراحی پلاستیک بینی ترغیب کرده باشد.
دکتر «میرعابدی» در سال ١٣٣٤ به ایران بازگشت. این را هم بگویم که در فرانسه آن زمان، دو تخصص داده می‌شد، یکی «دیپلم ناسیونال» (Diplome d etat) که دارنده آن می‌توانست در فرانسه طبابت کند و دیگری «Diplome des assistants etrangees» که فقط برای طبابت در خارج از فرانسه بود. البته دارندگان هر دو دیپلم، متخصص شناخته می‌شدند.
دکتر «میرعابدی» دیپلم «دتا» گرفته بود و طبیعی است که آموزش علمی و عملی بیشتری را خصوصا در راینوپلاستی دیده بود. (رزیدنتی هر دو نوع دیپلم هم چهار سال بود.) دکتر «میرعابدی» در راه بازگشت به تهران، بسیاری از وسایل مدرن جراحی گوش، گلو و بینی مانند میکروسکوپ را هم خریده و به ایران آورده بود. پس از دوسال خدمت خارج از مرکز در اصفهان، به تهران آمد و پس از دکتر «مرشد» و دکتر «ثابت‌آزاد»، رئیس بخش مستقل گوش، گلو و بینی بهداری ارتش شد. به‌هرحال این سه نفر بودند که در بیمارستان ارتش توانستند تخصص چشم را از گوش و گلو و بینی جدا کنند که این روال هنوز هم ادامه دارد.
دکتر «میرعابدی» در اصفهان و تهران همه عمل‌های گوش و گلو و بینی را ماهرانه انجام می‌داد و خیلی زود از نظر انجام راینوپلاستی به شهرت رسید. او شاید اولین متخصصی بود که در مقابل جراحان پلاستیک قد علم کرد و به آنان نشان داد که زیباکردن بینی به دست همکاران ما هم قابل‌تصور است و امروز که صدها نفر از متخصصان گوش و گلو و بینی به این کار اقدام می‌کنند، دانسته یا ندانسته، خود را مدیون پایمردی و شهامت و پیشکسوتی وی می‌دانند.
بعد از دکتر «میرعابدی» از مرحوم استاد «غلامحسین علیم‌مروستی» نام می‌برم. هنگامی که دکتر «میرعابدی» به ایران آمد، وی هنوز دانشیار بخش گوش، گلو و بینی بیمارستان امیراعلم بود و با آنکه اولین متخصص شناخته‌شده در ایران بود، عادت داشت همه‌ساله به اروپا برود و از بخش‌های مختلف گوش و گلو و بینی، ارمغان‌های علمی قابل‌تحسینی به ایران بیاورد.
«
مروستی» بعد از آنکه به‌دلیل اختلاف با استاد کرسی، ترجیح داد با داشتن مقام دانشیاری، به بیمارستان هزارتختخوابی (مجتمع بیمارستانی امام‌خمینی فعلی) برود و رئیس درمانگاه باشد، استقلال بیشتری یافت و خیلی‌زود در آنجا رئیس بخش شد و بعدها هم به مقام استادی رسید. در آن زمان، هم در بیمارستان امیراعلم و هم در بیمارستان هزارتختخوابی، استاد مسلم و مجرب این رشته بود و با تسلط کامل، همه عمل‌ها را انجام می‌داد، ولی هرگز راینوپلاستی نمی‌کرد تا اینکه در سفر سال ١٣٤٦ (طبق معمول همه‌ساله که به اروپا می‌رفت) با دکتر «ژوست» که در آن زمان مکتب جدید راینوپلاستی را با حفظ عملکرد بینی راه انداخته و کتابی هم نوشته بود، آشنا شد.
 
دکتر «ژوست» در آن موقع دانشیار کرسی (دپارتمان) بیمارستان لاری‌بوازیه پاریس بود و دکتر «مروستی» راینوپلاستی را از او یاد گرفت و هنگامی که به ایران برگشت، هم خود تعدادی از بینی‌های زشت را عمل کرد و هم مشوق شاگردانش شد که راینوپلاستی را شروع کنند. وی تعداد قالب‌توجهی عمل در این زمینه انجام داد و حتی در سال ١٣٤٩ کتابی با عنوان بیماری‌های بینی، گلو و حنجره و غدد بزاقی به رشته تحریر درآورد که در آن ٣٠ صفحه را به راینوپلاستی اختصاص داده بود. اما درنهایت ترجیح داد به‌عنوان استاد مسلم بیماری‌های گوش، گلو، بینی و سر و گردن باقی بماند و همین‌طور هم شد.