در اتاق عمل چه دیدم!


یادداشت زیر را یکی از مخاطبان به سایت فرارو ارسال کرده است.طبق دستور پزشک معالجم سرکار خانم دکتر ... جهت عمل جراحی زنانه، چند روز پیش حدود ساعت نه صبح به بیمارستان خصوصی .... واقع در قزوین ... مراجعه کردممتصدیان واحد پذیرش و کادری که کارهای اداری مربوطه را انجام می‌دادند خانم‌هایی بودند با موهایی افشان و دستانی که گاهاً تا آرنج از آستین بیرون بود.
پس از تشکیل پرونده به بخش زنان و زایمان وارد شدم، خانمی که فکر می‌کنم وظیفه‌ای شبیه منشی‌ها داشت من را جهت معاینه اولیه به طرف اتاقی راهنمایی کرد در نگاه اول خانمی را دیدم که بدون هیچ‌گونه پوششی به روی یکی از تخت‌ها دراز کشیده و منتظر معاینه بود!
بی‌درنگ از اتاق خارج شدم همان خانم که منشی خواندمش علت خروجم را پرسید و به او گفتم آنچه را دیده بودم و گفتم که مشاهده چنین صحنه‌ای به‌غیر از موارد خاص، مشکل شرعی داردوی نگاهی عاقل اندر سفیه به من انداخت و از سر ناچاری گفت باشه یک ربع صبر کن اتاق معاینه خالی شد برو داخلبا توضیحات شفاهی خودم و ارائه دستور بستری پزشک جراحم، با اصرار متقاعدشان کردم که از معاینه من منصرف شوند. فلذا سرویس‌های بهداشتی را به من نشان دادند و گفتند: " برو داخل و همه لباس‌هایت را درآورده و لباس اتاق عمل را بپوش"
نمی‌توان توضیح داد که برای من بیمار، چقدر سخت بود در داخل توالت با فضای محدود و درعین‌حال آلوده لباس عوض کنم ولی راه دیگری نداشتم چون هیچ فضای مناسب دیگری برای این کار تخصیص نداده بودندلباس اتاق عمل هم خود فاجعه‌ای بود پشت بالاپوشش باز بود و فقط با چند بند بسته می‌شد و شلوارش کوتاه بود و کلاهش به‌سختی فقط موهای سر مرا که کم‌پشت است را در برمی‌گرفت فلذا دورتادور گردنم و مقداری از پاهایم بدون پوشش ماند و این مسئله من را در طول حدود یک‌ساعتی که پشت درب اتاق عمل - که محل رفت‌وآمد پرسنل و بیماران زن و مرد بود - منتظر نگاه داشته بودند بسیار آزرده ساختدر این مدت مرد پزشکی را دیدم درحالی‌که با کش شلوارش بازی می‌کرد با پرستاران جوان حرف‌هایی می‌زد که از شرم قابل ذکر نیست.
خلاصه انتظار به پایان رسید و خانم دکتر جراحم تشریف آوردند درحالی‌که آستین‌های لباسش را تقریباً تا بازو بالا زده بود و جورابی به پا نداشت و موهای سرش نمایان بود پس از خوش‌وبش با کادر پزشکی اعم از آقا و خانم حاضر در محل به سمت اتاق عمل رفت و من را هم پشت سر ایشان به داخل اتاق عمل بردند و روی تخت دراز کشیدم دکتران بیهوشی آقا بودند و یکی مدام به شانه من می‌زد و مرا تشویق به تنفس‌های عمیق می‌کرد.
دیگر چیزی متوجه نشدم تا زمانی که از صدای گریه نوزادان و ناله اطرافیان به هوش آمدم. در ابتدای امر دید چشمانم تار بود ولی وقتی یواش یواش تصاویر واضح می‌شد به تخت‌های مجاورم که در فاصله چند سانتیمتری از هم پارک شده بودند، نگاه کردم؛ اکثر خانم‌ها بغل و یقه لباس‌هایشان باز بود و کلاه ازسرشان افتاده بودعده‌ای هنوز بیهوش بودند و آن‌هایی که به هوش آمده بودند قدرت حرکت و مرتب کردن لباس خود را نداشتند و فقط ناله می‌کردند.
شاید حدود یک ربع به همین منوال گذشت که صدای آقای نسبتاً جوانی را شنیدم که مرتباً می‌گفت: "خانم خوبی؟"
صدایش نزدیک و نزدیک‌تر می‌شد تا اینکه او را درحالی‌که با دست به پایم می‌زد و جمله‌اش را می‌گفت دیدم! ظاهراً وظیفه‌اش همین بود! و سالن را بالا و پائین می‌رفت و این کار را برای همه بیماران انجام می‌داد.
فکر کنم بیست‌دقیقه‌ای بعد بود که با خانم بیماری که در تخت مجاورم خوابیده بود شروع به صحبت کردم. گفت امروز به‌صورت ناگهانی و زودتر از موعد پیش‌بینی‌شده، کیسه آب جنینش پاره شده و درحالی‌که بسیار ترسیده بود به‌صورت اورژانسی به بیمارستان منتقل گردیده است.
پس ‌از اینکه پرستاران همه لباس‌هایش را درآورده‌اند و متخصص مربوطه معاینه‌اش کرده، یکی از همین آقایان به داخل اتاق آمده و گفته با توجه به شرایط اتفاق افتاده بایستی پاهایش را ماساژ دهد و با این کار وضعیت روحی وی را بدتر کرده‌اند.
در تمام مدتی که در این سالن بودیم آقایان کادر بیمارستان مرتب در حال عبور و مرور بودند و در حال گذر بیماران خانم را با نگاه‌های نافذ خود مورد تفقد قرار می‌دادند.
در این میان یکی از پرستارهای خانم بدون توجه به حضور آقایان، ملحفه روی خانم‌های سزارینی (که تنها پوشش بدن آن‌ها بود) را کاملاً کنار می‌زد تا با فشار دادن شکم آن‌ها خون آبه ها را از بدنشان خارج کند آن خانم‌ها هم از زور درد زیاد چنان جیغ می‌کشیدند و چنان بدنشان را تکان می‌دادند که ضمن جلب توجه دیگران، تمام نقاط بدنشان قابل مشاهده می‌شد.
حدود ساعت دو و نیم بعدازظهر بود که مرا به بخش زنان منتقل کردند بااینکه خیلی درد داشتم ولی با این تصور که اینجا دیگر نامحرمی نیست که معذب باشم احساس آرامش پیدا می‌کردم ولی متأسفانه این خوشحالی دیری نپایید زیرا با آغاز وقت ملاقات تعداد زیادی آقا برای عیادت از بیماران (که دو نفر از آن‌ها به علت تزریق داروهای آرام‌بخش قوی خواب بودند) وارد اتاق ما شدند و تا آخر وقت ملاقات زیر دیوار ایستاده و یکی‌یکی بیماران را مشاهده می‌فرمودند!
مدتی پس از ترخیص از بیمارستان یکی از آشنایان از تجربه فجیع خود در بیمارستانی دیگر گفت. هنگامی‌که برای زایمان طبیعی به بیمارستان مراجعه و پس از چند ساعت درد، کادر پزشکی او را از وجود مشکلی در امر زایمان طبیعی آگاه و عمل سزارین را لازم دانستند پس از اخذ موافقت، ایشان را به اتاق عمل منتقل می‌کنند که دو نفر آقا با سمت متخصص بیهوشی بالای سر ایشان حاضر می‌شوند و از ایشان می‌خواهند تنها پوشش خود که همان بالاپوش ذکرشده بوده را بردارد تا او را بیهوش کنند ولی پس‌ازآنکه با ممانعت خانم باردار مواجه می‌شوند آقایان دو نفری لباس را می‌کشند و درحالی‌که هیچ لباسی بر تنش باقی نمی‌ماند عملیات بیهوشی را آغاز می‌نمایند.
موارد فوق بخشی از مشاهدات و تجربه واقعی است که وظیفه خود دانستم ضمن صرف وقت به نگارش درآورم به امید آنکه بدین طریق عدم رعایت موازین شرعی دین مبین اسلام در بیمارستان‌ها را به اطلاع مسئولین و نهادهای فرهنگی – دینی فعال برسانم به امید آنکه با اقدام درست و قاطعانه شاهد اجرای احکام دینی در تمام عرصه‌ها باشیم.
ای که دستت می‌رسد کاری بکن/پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار