توافق بد فقط بد نيست!

يادداشت روز 
توافق بد فقط بد نيست!


نويسنده: محمد صرفي

اغلب سازمان هاي بين المللي امروزي محصول وقايع و نتيجه جنگ جهاني دوم هستند که سازمان ملل متحد بزرگ ترين آنها و به نوعي خود مادر بسياري از سازمان ها و نهادهاي ديگر است. اصطلاح «ملل متحد» را نخستين بار فرانکلين روزولت، رئيس جمهور آمريکا در جريان جنگ جهاني دوم براي اشاره به متفقين بکار برد و سال 1945 با امضاي منشور ملل متحد توسط 50 کشور، رسماً اين سازمان پايه گذاري شد. سازمان بين المللي انرژي اتمي به عنوان يکي از زير مجموعه هاي سازمان ملل نيز داستاني مشابه دارد. 12 سال پس از تولد سازمان ملل متحد، رئيس جمهور وقت آمريکا -دوايت آيزنهاور- طي سخنراني خود در مجمع عمومي اين سازمان، پيشنهاد تاسيس آژانس بين المللي انرژي اتمي (IAEA) را با شعار «اتم براي صلح» مطرح کرد. اين سازمان بالاخره در سال 1957 آغاز به کار کرد و ايران جزو اولين کشورهايي بود که به آن پيوست.
    سازمان ها و نهادهايي مانند ملل متحد و آژانس بين المللي انرژي اتمي همگي با شعارها و اهداف پرطمطراق و دهان پرکن متولد شده اند. اما در دنياي واقعي اين سازمان ها چه ميزان در اين راستا عمل کرده اند. پاسخ روشن است. وقتي کشوري که تنها استفاده کننده از بمب اتمي است، شعار «اتم براي صلح» را سر مي دهد و سازماني به نام آژانس بين المللي انرژي اتمي را خلق مي کند، چه هدفي مي تواند داشته باشد؟! طرح چنين شعاري از سوي چنين حکومتي چقدر وقيحانه يا بهتر بگوييم مضحک است؟
    گذشت زمان نه تنها تغييري در ماهيت اين سازمان ها و نهادها ايجاد نکرده، بلکه روند وابستگي و آلت دست بودن آنها شتاب هم گرفته است. آژانس بين المللي انرژي اتمي يک نهاد ديده بان (Watchdog) است اما نحوه عملکرد اين نهاد به شکلي بوده که تحليلگران مستقل غربي به آن Lapdog يا سگ دست آموز مي گويند!
    بيش از يک دهه است که اين نهاد با جمهوري اسلامي ايران دست به گريبان است و ايران را به جرات مي توان موردي عجيب و استثنايي در تاريخچه اين سازمان دانست. پس از حدود دو سال مذاکره در دولت يازدهم با اعضاي 1+5 و توافق موقت هسته اي در ژنو، قطار مذاکرات طبيعتاً و طبق انتظار همگان بايد در حال نزديک شدن به ايستگاه پاياني خود باشد. مذاکرات هفته هاي آخر خود را طي مي کند و اگرچه اجباري براي تعيين تکليف در يک مهلت مقرر وجود ندارد اما قرار هم نيست اين قطار روي ريلي دوار و بي مقصد به حرکت خود ادامه دهد. اينجاست که يک بار ديگر نقش آژانس بين المللي انرژي اتمي پررنگ مي شود. نهادي که به ظاهر فني و غيرسياسي است و چند نقش کليدي و بلکه حياتي در چارچوب اوليه توافق به آن سپرده شده است؛ اول بازرسي و نظارت بر فعاليت هاي هسته اي ايران و دوم داوري و قضاوت براي تغيير وضعيت تحريم ها عليه ايران.
    اگر چه هنوز چيزي نهايي نشده اما تمام شواهد و قرائن حاکي است، طرف مقابل به دنبال تحميل يک رژيم بازرسي بي سابقه و حتي فراتر از پروتکل الحاقي به ايران است که به قول ارنست مونيز وزير انرژي آمريکا اين نظارت و بازرسي با امضاي توافق نهايي طلوع مي کند اما غروبي نخواهد داشت!
    خوش باوران معتقدند توافق احتمالي ضريب امنيت کشور را افزايش مي دهد و سايه تهديد را از سر ايران برمي چيند. اگر منظور از تهديد، لفاظي هاي تکراري آمريکايي هاست که بايد گفت اين تهديدها حتي در کوران مذاکرات نيز ادامه داشته و دارد و بعيد است آمريکايي ها اين عادت ابلهانه را ترک کنند. اما اگر منظور يک تهديد واقعي و عملياتي است، بايد گفت متاسفانه و برخلاف تصور عمومي و فضاسازي آگاهانه رسانه هاي غربي و ذوق زدگان داخلي، توافق هسته اي -با مختصات فعلي درباره بازرسي ها و کميت و کيفيت نظارت که از آن به عنوان توافق فاجعه به جاي بد نام برد- نه تنها احتمال جنگ و درگيري را کاهش نمي دهد بلکه به شدت در اين راستا عمل مي کند. شايد ادعاي عجيبي به نظر برسد اما با دقت در جزئيات ماجرا به حقيقي بودن آن پي خواهيد برد.
    1- از ابتداي گشوده شدن پرونده بحران جعلي فعاليت هسته اي ايران، گزينه نظامي روي ميز آمريکايي ها بوده است. آنها در ظاهر تجهيزات لازم براي يک حمله به تاسيسات هسته اي ايران را هم دارند. اما چرا تا کنون از آن استفاده نکرده اند؟ فارغ از بحث پاسخ سخت و شکننده ايران به چنين تجاوزي، پاسخ کليدي اين است؛ اين حمله چقدر موثر است؟ به اعتراف خود غربي ها تقريباً هيچ. زيرا آمريکا از اطلاعات مفصل درباره زنجيره تامين کننده برنامه ايران که امکان توليد سانتريفيوژهاي تازه را مي دهد، محروم است و به اين ترتيب به سرعت مي تواند اين چرخه را بازسازي کرده و حتي گسترش دهد. 
    توافق نهايي به شکلي تاسف بار جاي خالي پازل اطلاعاتي آمريکا را در اين زمينه پر کرده و در واقع ضريب موفقيت يک حمله را تضمين مي کند چرا که براساس اين توافق بازرسان پيوسته بر زنجيره تامين ايران نظارت خواهند داشت و تاکيد مي کند که «ساخت سانتريفيوژ ايران متوقف خواهد شد و تحت نظارت ممتد قرار خواهد گرفت.» علاوه بر اين، ايران فقط اجازه خواهد داشت اقلام هسته اي را از طريق يک کانال خريد مشخص و تحت نظارت غرب تهيه کند. از جنبه اطلاعاتي، اين يک فرصت بي سابقه براي جمع آوري و تحليل اطلاعات در خصوص مولفه هاي اساسي توانايي ايران براي احياي برنامه هسته اي است. در چنين شرايطي حمله نظامي، برنامه هسته اي ايران را مي تواند حتي بيش از يک دهه متوقف کند. در حالي که پيش از داشتن اين اطلاعات، اين وقفه در خوش بينانه ترين حالت کمتر از 2 سال است. 
    2- براساس اين توافق ايران بايد مجموعه سانتريفيوژهاي خود را در مرکز غني سازي نطنز متمرکز و به ميزان زيادي ذخيره اورانيوم غناي پايين خود را کم کند. علي رغم زيرزميني بودن نطنز، در برابر فردو که چندين برابر عمق بيشتري دارد اين مرکز آسيب پذيرتر بوده و مي تواند هدفي براي يک حمله نظامي باشد. آمريکايي ها که مي دانند قادر به تخريب مرکز فردو نيستند، به شکلي عجيب و غريب اصرار دارند که اين مرکز تبديل به جايي براي تحقيق و توسعه(ده ها متر زير زمين و در دل کوه!) شده و حتي يک گرم اورانيوم غني سازي شده نيز در آن نبايد وجود داشته باشد. آنها در حالي که پيش از اين با استقرار 1000 سانتريفيوژ در اين مجموعه موافقت کرده بودند، اخيراً نظر خود را تغيير داده اند که اين مسئله يکي از دبه هاي آمريکا در روند مذاکرات است! 
    3- يکي ديگر از دلايل اصلي اينکه آمريکايي ها هزينه اقدام نظامي را از فايده آن بيشتر مي دانند، اين است که حمله نظامي صفحه شطرنج سياسي را به هم مي ريزد. فروپاشي ائتلافي که آمريکا طي سال ها و به زحمت عليه جمهوري اسلامي ايجاد کرده و پايان رژيم تحريم ها اولين و آني ترين تاثير حمله نظامي خواهد بود. حال تصور کنيد که پس از توافق نظامي گروه هاي بازرسي آژانس يکي پس از ديگري وارد کشور شوند و بخواهند به هر مرکزي سر بزنند و اطلاعات جمع آوري کنند. بدون شک اين روند بايد جايي متوقف شود. اما اگر بناي آژانس بر عدم توقف و باز نگه داشتن اين پرونده ساختگي باشد، که هست چه؟ آنوقت اجازه ندادن به بازرسان براي دسترسي به يک مرکز خاص، اول داستان خواهد بود! در چنين شرايطي بهانه اي کاملاً دنياپسند براي يک حمله مهيا خواهد شد. ايران از توافق سرپيچي کرده و براساس فصل هفتم منشور بايد تنبيه شود! 
    بر اين اساس بايد توجه داشت پذيرش يک توافقي که راه را براي بهانه جويي طرف مقابل بازگذاشته، نهادهاي امتحان پس داده و آلت دست را مرجع داوري قرار داده و نقاط کور را براي سازمان هاي اطلاعاتي غرب روشن مي سازد، نه تنها مسائل سياسي و اقتصادي کشور را حل نمي کند بلکه مي تواند در پروسه اي گام به گام مخاطرات شديد امنيتي نيز به همراه داشته باشد. نبايد فراموش کنيم که توافق بد براي آمريکايي ها تنها يک توافق بد است اما براي ما فقط بد نيست بلکه خطرناک هم هست. 
    علت قاطعيت خاص بيانات رهبر معظم انقلاب در روز گذشته شان را بايد در چنين واقعياتي جستجو کرد. بي علت نيست که ايشان مي فرمايند؛ «اجازه هيچ گونه بازرسي از هيچ يک از مراکز نظامي و همچنين گفتگو با دانشمندان هسته اي و ساير رشته هاي حساس و اهانت به حريم آنها، داده نخواهد شد. اين موضوع را دشمنان نظام اسلامي و همه کساني که منتظر تصميم نظام هستند، به روشني متوجه شوند.»