سانسور انديشه!

نكته 
سانسور انديشه!  23 اردیبهشت -94
فقط نماز جمعه تهران چند زاپاسی ندارد،بلکه سربازجو شریعت نداری نماینده ی ویژه ی ولی فقیه در اوین نامه ی کیهان هم زاپاسی دارد که در یادداشت روز نویسی و ستون گفت و شنود و نکته برایش ایفای نقش موازی می کنند. برای همین مکمل یادداشت روز و تیتر اول خبر صفحه  اول اوین نامه ی کیهان نوچه و وردستش در ستون گفت و شنود دردفاع ا ز حوثی های یمنی وعلیه ی عربستان در نکته با عنوان "سانسوراندیشه ! " ظاهر شده واشک تمساح برای دختر یمنی ریخته و آن را پیوند به دختر لبنانی زده است. درصورتیکه امثال وی در چهارراه های خیابان های تهران فراوان وجوددارند.
نويسنده: پژمان كريمي
پنجشنبه شب، از شبکه هاي سيماي جمهوري اسلامي، تصاوير دخترکي يمني نمايش داده شد.
    دخترک، نحيف و رنجور، در برابر دوربين، رو به اصحاب تکفير و جانيان سعودي، از شکيبايي و مقاومت گفت! از ايمان و توکل ملت اش به خداوند يکتا گفت! از سرانجام جنايت و جنايت پيشگان گفت!

    کلامي ساده داشت اما محتواي کلامش، از پاکي و خلوص و از روشن بيني و روحيه اي انقلابي حکايت مي کرد؛ خصوصياتي که در ميان انسان هاي به ظاهر «بزرگ»، کمتر يافت مي شود!

    تصاوير اين دخترک پرشور يمني، مرا به ياد دخترکي اهل لبنان انداخت.

    در سال 2006، در خلال جنگ تموز يا همان جنگ 33 روزه، در برابر دوربين، دخترکي لبناني، ديده شد! او هم چون دخترک يمني، از شکيبايي و مقاومت، از ايمان و توکل ملت اش و از عاقبت جنايت و جنايت پيشگان گفت!

    و ديديم که سرانجام تجاوز ارتش صهيونيستي به لبنان چه شد؛ شکست خفت آوري که به تعبيري؛ افسانه شکست ناپذيري ارتش عبري را در اذهان ملتها، نابود کرد.

    آن دخترک لبناني در حالي از «کوچکي» و «پستي» و شکست محتوم متجاوزان گفت که در داخل کشور ما، طيف مدعي اصلاحات، از شکست حزب ا...، به عنوان نتيجه روشن جنگ تموز سخن مي گفت. در بيرون مرزهاي ما، تحليل گران سياسي و نظامي، از برتري روشن ارتش صهيونيستي در پايان جنگ، حکايت مي نمودند. حق هم داشتند: ذهن دنيا زده آنان، با فرمول هاي زميني و محاسبات مادي، نبرد «حق و باطل» را تحليل مي کرد. سياست پيشگان مرعوب داخلي و خارجي، مانند آن دخترک لبناني، ايمان و بصيرت نداشتند! بله؛ بصيرت! بصيرت برآمده «ايمان الهي» است و با «سن و سال» سنجيده نمي شود!

    بصيرت، افق آينده را در پيش چشم مي نهد! قدرت تحليل اعطا مي کند و بذر فهم درست وقايع را در دل و ذهن و چشم انسان مي نهد!

    دخترک يمني هم، آنچه را در افق آينده مي ديد، به زبان آورد. آنچه را به مدد اتکايش درک و فهم نموده، به «فرياد» تصوير کرد!

    او هم در هنگامي از پيروزي، سخني راند، که تحليل گران بيمار دل و دنياباوران پست، توان درک قدرت ايمان و مقاومت و معجزه سازي شهادت را ندارند! او- آن دخترک يمني- يقين دارد که خون برادران و خواهران اش، هم وطنانش و همنوعانش، به هدر نمي رود.

    او يقين دارد ياري مظلوم، فعل جاري پروردگار است! مقصد شکيبايي و مقاومت، ظفر است!

    و آيا شگفت انگيز نيست که در سال 1386 در لبنان و در سال 1394 در يمن، دو دخترک، دو مظلوم، در دو خطه هدف تجاوز، از قدرت ايمان و پيروزي- آن هم در دل ويرانه هاي جنگ- سخن مي گويد؟!

    با تاسف بايد گفت؛ در جهاني به سر مي بريم که رسانه ها- اغلب- چنين صحنه هاي شگفتي را نمي بينند و نمي خواهند که مخاطبانشان شاهد چنين صحنه هايي باشند!

    زيرا چنين صحنه هايي، مخاطب را وادار به «انديشيدن» مي کند! و اين چيزي نيست که «رسانه» امروز- با تعريف ليبراليستي- و «هنر» امروز با تعريف اومانيستي، بپسندد!

    رسانه و هنر امروز، مخاطب را بدون انديشه بار مي آورد تا هرگونه که صاحبان «زر و زور»- صاحبان رسانه- مي پسندند، «مخاطب» بازي داده شود!

    آنان که از ضرورت «نبود سانسور» به عنوان احترام به مخاطب سخن مي گويند، خود وقيحانه «انديشه» را «سانسور» مي کنند!

    قطع امواج «العالم» و «پرس تي وي» در نقاط مختلف دنيا، از جمله آمريکا و انگليس، اگر سانسور انديشه نيست، پس چيست؟

    بزرگ نمودن نام شبه هنرمندان مخالف دين الهي، در جشنواره هاي گوناگون و تقديس آنان و انديشه معرفي کردن «اوهام نفساني» شان، آيا مصداق سانسور نيست؟!

    دنيا؛ نيازمند شگفتي است! شفگتي برآمده از «شاهد» بودن!

    شاهد بودن به تجلي «ايمان و مقاومت و بصيرت»! شاهد بودني که از رهگذار گواهي دهي و نظاره گري «رسانه و هنر» برمي آيد!

    دنيا، نيازمند انديشيدن است! انديشيدني که از قبل شگفتي حاصل از صحنه هاي ناب انساني، مظلوميت و بصيرت، ظهور مي يابد!