يادداشت روز اوین نامه ی کیهان "دغدغه هاي فانتزي! "

اوین نامه ی کیهان 4 شنبه 16 اردیبهشت ماه سال 1394
    يادداشت روز  اوین نامه ی کیهان "دغدغه هاي فانتزي! "
هم قلم و همکار یادداشت روز نویس اوین نامه ی  کیهان  سربازجو شریعت نداری بدون آنکه کوچکترین اشاره ای به عملکرد سد سازی های غیر کارشناسانه ی پیمانکاران سپاه وبسیج در گذشته تا حال کند که ازدوران سردار سازندگی رفسنجانی شروع شد .طوریکه موجب خشک شدن رودخانه هاو تالاب هاو دریاچه های  بسیاری درکشور شده است .ولی اکنون که بدلیل عدم مدیریت بیش از 36 ساله در مورد نحوه  ی غلط بهره برداری ازآب های زیر زمینی و بهدررفتن آب های باران  که موجب بحران بی آبی وکم آبی در ایران به خصوص برخی استان های کشور شده است .ولی باپاک کردن صورت مسأله و آویزان شدن به سخنرانی روحانی در سفر اخیرش به شیراز طوری قلمزنی کرده است که گویی بحران کم آبی نه دولتمردان گذشته که فقط دولت روحانی می باشد .

«چالش اصلي ما قطعا خشکسالي و آب است. شايد ندانيد که در استان فارس تنوع شغلي بسيار اندکي داريم که همان تعداد هم وابسته به کشاورزي و دامداري است که وابستگي کامل به آب دارند. روشن تر بگويم در ٢٩ شهرستان استان، راه معيشتي غالب مردم کشاورزي و دامداري است... عمق بعضي از چاه هاي آب در سطح استان به ۴۰۰ و حتي ۵۰۰ متر رسيده است ... ما نگرانيم که اگر اين خشکسالي ١٠ ساله به ٢٠ يا ٣٠ سال افزايش پيدا کند چه سرنوشتي انتظار استان را مي کشد...سد سيوند خالي است، سد تنگاب فيروزآباد صفر است، سد داراب صفر است، سد درود زن در بحران است، از سد سلمان فارسي آبي براي کشاورزي نداده ايم و بيشتر براي شرب مناطق لارستان و اطراف نگه داشته ايم... يکي از برنامه هاي ما انتقال آب از خليج فارس به استان فارس است ...از خواسته هاي اساسي ما از سفر رئيس جمهوري پيگيري همين انتقال آب است»
    اينها سخنان يک منتقد بي سواد و بي شناسنامه نيست که بخواهد با سياه نمايي عليه دولت يازدهم، مردم را نااميد کند حرفهاي يک کاسب تحريم هم نيست که از به نتيجه رسيدن! مذاکرات هسته اي ناراحت شده باشد! اينها بخشي از حرفهاي استاندارفارس، چند روز قبل از سفر اخير رئيس جمهور محترم وهيات همراه به شيراز است که از قضا به اصلي ترين مشکلات استان پرداخته و آرزو کرده بتواند در اين سفر موضوع انتقال آب را به نتيجه برساند. 
    اما چه نسبتي بين خواست ومطالبه حياتي و واقعي استاندار منتخب دولت يازدهم و مردم شيراز با سخنان رئيس جمهور محترم در آن سفر وجود دارد؟اينکه گفته شود« استان فارس استان حائز اهميتي در جنوب کشور بوده و داراي استعدادها و قابليت هاي فراواني است... استان فارس و شهر شيراز مرکز علم، دانش، مرکز ادب و فرهنگ و تمدن و پايگاه بزرگ معنوي براي کشور است ... استان فارس با دارابودن تخت جمشيد و پاسارگاد مرکز تمدن باستاني است....» کدام گره از شيراز را باز ميکند؟ اشتباه نشود! اينها - وخيلي فضيلت هاي ديگر- درباره شيراز و مردم آن و مردم ديگر مناطق کشور درست و بجاست اما بحث بر سر اولويت بندي مشکلات و تلاش براي حل آنهاست نه تعريف وتمجيد و ارائه تاريخ استان! بعنوان نمونه اي از جابجايي اولويت ها و توليد مسائل ساختگي، مدتي قبل در همين شيراز به حضور وسخنراني يک نماينده مجلس اعتراضاتي شد. صرفنظر از ماهيت معترضين و قضاوت درباره آن ماجرا، اين موضوع در کوتاه زماني به مسئله اصلي استان وحتي کشور تبديل شد و رئيس جمهور براي رسيدگي به مسئله اي در اين حد نازل، کميته اي مستقل با حکمي ويژه تشکيل داد! حال پرسش اين است که کميته ويژه رئيس جمهور براي رسيدگي به بحران بي آبي استان کجاست؟اعضا آن چه کساني هستند و تا به حال چه کاري کرده اند!؟پاسخ اين سوالات روشن است و نيازي به تطويل وتفصيل نيست. موضوع اين نوشتار اما سفر دولت به شيراز و بررسي مشکلات استان- که در جاي خود بسيار مهم وقابل توجه است- نيست. اين مقدمه از آن رو گفته شد تا به اين موضوع ومساله مهم برسيم که مشکلات حقيقي و واقعي مردم - و نه دغدغه هاي فانتزي و ويتريني برخي مسئولين و رسانه ها- چه وقت در دستور کار رسيدگي قرار ميگيرد؟جابجايي مشکلات اصلي با دغدغه هاي ساختگي با هدف سرپوش گذاشتن بر بي برنامگي ها و کوتاهي ها تا کي ادامه خواهد يافت؟ براي اثبات اين فراموشي دغدغه هاي اصلي و جايگزين کردن موهومات و تخيلات، مي توان به دهها نمونه از مشکلات واقعي و دلمشغولي هاي فانتزي و فکاهي اشاره کرد تا موضوع بيشتر آشکار شود:

    1- دي ماه سال قبل ،موسي الرضا ثروتي عضو کميسيون برنامه و بودجه مجلس، آمار تکان دهنده اي درباره ميزان واردات رسمي و همچنين قاچاق کالابه کشور ارائه کرد و گفت :« آمار واردات به مناطق آزاد و ويژه بيش از 8 ميليارد دلار است و به همين دليل مناطق آزاد به مرکز قاچاق رسمي تبديل شده اند»8ميليارد دلار! يعني بيش از بيست وپنج هزار ميليارد تومان! اين خبر تلخ را بگذاريد کنار اظهارات اخير معاون سازمان صنايع کوچک که گفته 40 درصد صنايع کوچک با کمتر از نصف ظرفيت خود کار مي کنند! و مقايسه کنيد با تلاش مستمر برخي دولتمردان براي گسترش مناطق آزاد اقتصادي حتي در مرکز کشور! وقتي رئيس مناطق آزاد و مشاور رئيس جمهور معتقد است تخصص ايرانيان، پختن آبگوشت بزباش و قورمه سبزي است، انتظاري جز اين مي توان داشت؟! همين نوع نگاه سبب مي شود شرکت چيني در يکي از مناطق آزاد بازارچه عرضه مستقيم کالابرپا کند و حتي اجازه ندهد کارگر ايراني بعنوان فروشنده در آنجا کار کند و کارگرانش را هم از چين بياورد و در بازارچه خود بکار مشغول کند! يعني علاوه بر سيل واردات و ايجاد اشتغال در صنايع چين، در بازار عرضه کالاهم براي آنها اشتغال ايجاد شده! اما اينجا خبري از کميته ويژه رئيس جمهور نيست !

    2- ماجراي «دزد دزد گفتن» هاي مکرر برخي مسئولان دولتي ،چيزي نيست که براي مردم ناآشنا باشد و از آن خبري نداشته باشيم. از قضا اين صحبت ها بيشتر از زبان کساني گفته مي شود که خود در راس قله هاي ثروت و رانت هستند و به احزاب و قبايلي چون کارگزاران وابسته اند! اگر چنين است پس چرا دائما در اين شيپور مي دمند!؟ گرچه اين ماجرا دلايل متعددي دارد – و در يادداشت پيشين به برخي از آنها اشاره شده - اما اشاره به يک نکته مهم و نوعا مغفول، خالي از فايده نيست. در اواخر دولت دهم و اوايل دولت يازدهم، بورس اوراق بهادار با شاخص نزديک به نود هزار و سرمايه 400 هزار ميليارد توماني، رونق خوبي داشت و محل مناسبي براي سرمايه گذاري مردم بود. دولتمردان يازدهم، اعم از رئيس جمهور و وزير اقتصاد و... در 15 ماه نخست دولت، بيش از چهل وپنج بار از مردم براي سرمايه گذاري در بورس دعوت کردند. اين مهمترين کار براي جذب نقدينگي سرگردان در بازار بود به اميد آنکه در سايه اين کار تورم کنترل شود. هفت ميليون نفر، هستي و سرمايه خود را به بورس آوردند تا با اعتماد به قول دولتيان و در آرزوي وصال به «توافق برد- برد»! و گشوده شدن درهاي دنيا به روي ايران!- که دولت و رئيس جمهور دائما وعده آن را مي دادند- به صنعت کشور کمک کنند.آنها سهم خود را براي کنترل تورم و آباداني کشور دادند. اما با فروکش کردن جو رواني و کاذب مذاکرات و با آشکار شدن واقعيت تلخ و نگران کننده اي به اسم بي برنامگي دولت براي صنعت و با گشوده شدن درهاي واردات، ناگهان طوفان ويرانگر سقوط، بورس را در نورديد و تنها تا بهمن ماه پارسال قريب به 120 هزار ميليارد تومان به سهامداران بورس زيان وارد شد! اين رقم وحشتناک پس از آن و در پي عدم شفافيت آمار ها، به روز رساني نشد اما از سقوط پي درپي و دائمي شاخص بورس مي توان فهميد که سرمايه گذاران بورس، بخش اعظم و عمده سرمايه خود را ازدست داده اند. حکايت اين روزهاي بورس و باز و بسته کردن نمادها و ماجراهايي مثل مبين و دخالت آشکار وپنهان برخي وابستگان به دولت و... هم حکايت تلخ و ملال آور ديگري است که شرح آن را به وقتي ديگر وامي گذاريم. در برابر اين زيان هنگفت و وحشتناک مردم، هيچ کميته ويژه اي تشکيل نشد، رئيس جمهور به کسي ماموريت رسيدگي نداد،حتي هيچ کس از مال باختگان عذر خواهي هم نکرد! هيچ يک از ابر سرمايه داران دولت، با دهها شرکت و موسسه و صرافي، ريالي در اين بازار سرمايه نداشتند که نگران به خطر افتادن آن باشند و... حالامي توان فهميد که چرا آژير دزد دزد آقايان قطع نمي شود! هفت ميليون سرمايه گذار با احتساب حداقل چهار وابسته مي شود 28 ميليون نفر!کساني که به يک سوم جمعيت کشور چنين زيان هنگفتي وارد کرده اند و جرات عذر خواهي هم ندارند، بايد با فرار به جلو و تکرار هزاران باره نام بابک زنجاني در رسانه هايشان، حواس ها را پرت کنند و آدرس غلط بدهند!بگذريم که همين شخص هم، دست پرورده خودشان است و عکس هاي يادگاري و لوح تقدير هاي دريافتي اش از رئيس جمهور کنوني و رئيس دولت سازندگي،گوياي همه چيز است.

     3- سال پيش زندگي مردم چند استان تحت تاثير هجوم ريز گردها ،بشدت آسيب ديد و از حالت طبيعي خارج شد. نفس کشيدن براي مردم سخت شده بود اما صداي اعتراض آنها به پايتخت نمي رسيد! در خوزستان وضع خراب تر از ديگر مناطق بود اما از نظر مسئولان امر، اين موضوع عادي بود وگرفتاري ميليون ها هموطن مرز نشين ،ارزش حتي يک سفر رئيس سازمان محيط زيست را هم نداشت! حتي سفر وزير بهداشت هم با بي ادبي وگستاخي مشاور رئيس سازمان مواجه شد! تنها چند ماه بعد از آن روزها، چند سگ در شيراز به روشي ناراحت کننده معدوم شدند. بلافاصله «ان جي او» هاي گوش به فرمان ،در تهران و شيراز تجمع کردند .معاون رئيس جمهور که روزگاري مردم اهواز را تنها گذاشته بود در جمع معترضيني که شعار «من همان سگ هستم » را انتخاب کرده بودند، حاضر شد و به همدردي با آنها پرداخت!

    دغدغه هاي فانتزي تمامي ندارد و ظاهرا قرار هم نيست تمام شود ! وقتي براي دغدغه هاي اصلي مردم برنامه اي نباشد، بايد هرروز با حرف و سخني، عکس و تيتر روزنامه هاي گوش به فرمان را تدارک ديد تا سر مردم را گرم کنند! بايد در دانشگاه از اميرکبير و بزرگي او و از قتلش در اثر توطئه درباري ها سخن گفت، اما نگفت که اميرکبير فرزندانش را به شريان هاي ثروت نگماشت و اجازه نداد در معاملات کلان پورسانت بگيرند، دست شاهزادگان را از بيت المال کوتاه کرد و درباريان را محدود کرد.
    اين دغدغه ها بجز آنکه از بي برنامگي ها خبر مي دهد،يک پيام تلخ ديگر را هم در خود مکتوم دارد .پيام از پايگاه اجتماعي و سطح اعتماد عمومي به دولت. از نخستين ماه هاي کار دولت يازدهم، برخي چهره هاي نزديک به دولت به صراحت از فقدان پايگاه اجتماعي آن سخن مي گفتند! به تدريج روش بسياري از دولتمردان، هم شيب اين ادعا را تندتر کرد و هم صحت آن را به اثبات رساند. افزون بر رفراندوم يارانه اي سال پيش، دهها شاهد ديگر صحت اين سخن را تاييد مي کند که بعنوان يک نمونه ساده بايد پنهان کاري شگفت انگيز درباره موضوع هسته اي و عدم انتشار فکت شيت و جزئيات مذاکرات را مورد اشاره قرار داد که به وضوح حاکي از اين امر است و اگر چنين نيست و پايگاه اجتماعي مستحکمي وجود دارد چه بيم و ابايي مي تواند مانعي براي درميان گذاشتن همه چيز با مردم باشد!؟ کاش تا فرصت باقيست دولتمردان جاي دغدغه هاي فانتزي و ساختگي را با مشکلات حقيقي عوض کنند تا در چنين بزنگاه هايي بتوانند صميمانه با مردم سخن بگويند. :حسين شمسيان.