دو گزیده گزارش خبری

دو گزیده گزارش خبری 15 اردیبهشت - 94
با زنجيرهاي سنگيني كه به پا داشت، به سختي فاصله دو متري تا پدر مقتول را طي كرد. صداي كشيده شدن آهن روي زمين با التماس‌هاي بخشش قاتل ٢٠ ساله عجين شده بود. به پاي پدر و مادر مقتول افتاد. كساني كه تقاضاي قصاص او را دارند.  به گزارش اعتماد، ساعت ١٠:٣٥ صبح روز گذشته، سربازي نحيف، جواني ٢٠ ساله را از زندان به شعبه ٧١ دادگاه كيفري استان تهران آورده بود كه لباس آبي با خطوط مشكي زندان به تن داشت و دست‌ها و پاهايش در دستبند و پابند اسير. چهره‌اش ضعف داشت، اطرافش را چند زن و مرد نگران دوره كرده بودند. آنها خانواده قاتل بودند. چند قدم آن طرف‌تر چند زن و مرد از دور به آنها خيره شده بودند. صداي‌شان مي‌آمد كه لعن و نفرين مي‌كردند. آنها خانواده مقتول بودند. آنها به دادگاه آمده بودند تا تكليف را مشخص كنند؛ دو سال از كشته شدن پسرشان در جريان نزاع دسته‌جمعي با قاتل مي‌گذردجلسه دادگاه، راس ساعت ١٠:٤٠ صبح آغاز شد. دادگاه قصد داشت تا به اتهام محمدرضاي ٢٠ساله كه در تابستان ٩٢ در يك نزاع دسته جمعي يك نوجوان هم اسم خود را با ضربه چاقو به قتل رسانده، رسيدگي كند.
 
پس از قرائت كيفرخواست، پدر و مادر مقتول كه ٢٠ سال پيش از هم جدا شده بودند، خواستار قصاص متهم شدند. با اين حال پدر مقتول كه از جاي خود بلند شده بود جز تقاضاي قصاص قاتل فرزندش، جمله ديگري هم به زبان آورد: «قاتل بايد اعدام شود. اما اصل كاري فرد ديگري است. احسان، متهم ديگر پرونده، اصل كاري است. تمام شر منطقه از او بلند شده.» پس از آن قاضي دختري ١٧ ساله به نام سونيا را كه در زمان وقوع قتل ١٥ سال داشت به عنوان مطلع به جايگاه احضار كرد. سونيا كه با روپوش مدرسه به جلسه دادگاه آمده بود رو به قاضي گفت: «شب قبل از درگيري پسري به نام عليرضا به من زنگ زد. من گفتم كه ديگر با من تماس نگيرد چون خانواده‌ام راضي نيستند كه با او در ارتباط باشم. بعد از آن گوشي را قطع كردم. روز بعد به پارك لاله رفتم تا چندتا از وسايلم را از دوستم زهرا بگيرم. او با دوستش سينا و پسري به نام احسان آمده بود. وقتي داشتم با زهرا حرف مي‌زدم دوباره عليرضا زنگ زد. داشتم با او حرف مي‌زدم كه سينا گوشي را از من گرفت و شروع كرد به فحش كاري با عليرضا. بعد هم شماره او را از روي تلفن من گرفت و دوباره به او زنگ زد و در پارك لاله قرار گذاشتند.»  پس از ثبت اظهارات سونيا، محمدرضا به عنوان متهم اصلي به جايگاه فراخوانده شد. او پاهايش را روي زمين مي‌كشيد. محمدرضا كه در زمان وقوع قتل ١٨ سال داشت با پذيرفتن اتهام قتل گفت: «صبح روز درگيري كارهاي ترخيص موتورم را انجام داده و خيلي خسته بودم. در خانه دراز كشيده بودم كه دوستم احسان به من زنگ زد و گفت كه با چند نفر درگير شده‌اند. من به او گفتم كه خسته‌ام اما او گفت كه دعوا سر خواهر سينا است. من وقتي اين حرف را شنيدم عصباني شدم و به سمت پارك لاله حركت كردم
 
احسان دروغ گفته بود چون سينا خواهري پنج، شش ساله داشت و دعوا سر «سونيا» آغاز شده بود كه محمدرضا اصلا  او را نمي‌شناخت.  قاتل ادامه داد: «وقتي مي‌خواستم به پارك لاله بروم يكي از دوستانم به نام نيما به من گفت كه يك چاقو هم با خودم ببرم. من هم همين كار را كردم. اما وقتي به پارك رسيدم دعوا شروع شده بود. در فاصله پنج متري من احسان و سينا و چند نفر ديگر داشتند همديگر را مي‌زدند. همه آنها از نظر هيكل خيلي قوي‌تر از من بودند. من هم نمي‌خواستم جلو بروم. چاقو را هم در پشتم پنهان كرده بودم. اما ناگهان يكي از طرف‌هاي درگيري به نام عليرضا پس‌گردني خورد و روي زمين افتاد. او فكر كرد من او را زده‌ام، براي همين به سمت من حمله‌ور شد. من هم چاقو را درآوردم و يك ضربه به كتفش زدم.» محمدرضا لحظه‌اي سكوت كرد، انگار دراين دو سال، بارها اين صحنه را در زندان مرور كرده بود. او ادامه داد: «وقتي بلند شدم منگ بودم. نمي‌دانستم چه اتفاقي افتاده كه ناگهان يك نفر چند ضربه مشت از پشت به من زد. وقتي برگشتم ديدم محمدرضا –مقتول- است. او كه چاقو را در دست من ديده بود فرار كرد و من هم دنبال او دويدم. اصلا نمي‌خواستم او را با چاقو بزنم. چند قدم جلوتر يك رديف شمشاد بود كه من فكر كردم محمدرضا – مقتول- از روي آنها خواهد پريد اما او ناگهان از ترس زمين خوردن، ايستاد و من هم كه با سرعت به سمت او مي‌رفتم، نتوانستم بايستم و از پشت به او خوردم و چاقو در كتف او فرو رفت.» ضربه چاقويي كه باعث خونريزي شديد محمدرضا شد و قتل او را رقم زد. بار ديگر صداي كشيده شدن آهن پابند محمدرضا روي زمين پخش شد. متهم روي صندلي نشست. سونيا با ناخن‌هايش به حالت عصبي بازي مي‌كرد و پدر و مادر مقتول به ديوار روبه‌رو خيره شده بودند.  پس از محمدرضا – قاتل- حالا نوبت احسان بود كه به اتهام شركت در نزاع منجر به قتل و ايجاد جرح به جايگاه احضار شود. او همان كسي بود كه با محمدرضا تماس گرفته و به او گفته بود كه به پارك لاله بيايد. او كه با لباس سربازي به جلسه آمده بود، زخمي تازه روي گردنش داشت.  احسان ١٨ ساله درباره روز درگيري گفت: روز درگيري با سينا و سونيا در پارك بوديم. من ديدم كه سينا پشت تلفن با يك نفر دهن به دهن شده و فحش‌هاي ناموسي به هم مي‌دهند. آنها با هم قرار دعوا گذاشتند. بعد من به محمدرضا زنگ زدم و از او خواستم كه به پارك لاله بيايد.» حرف‌هاي احسان تمام شده بود كه پدر مقتول از جايش بلند شد و به او اشاره كرد و گفت: «همه‌كاره اين است. او سابقه‌دار است. پدرش هم سابقه‌دار است. او شر منطقه است». قاضي به پدر مقتول تذكر داد كه در جاي خود بنشيند و نظم دادگاه را رعايت كند. فضا كه آرام شد، احسان روي صندلي خود نشست و نوبت به احضار سينا رسيد. او اكنون دانشجو است و اتهامش در حادثه دو سال پيش، شركت در نزاع منجر به قتل است. او درباره روز حادثه گفت: من با زهرا، دوست سونيا ارتباط داشتم. روز حادثه با هم در پارك بوديم كه ديدم سونيا پشت تلفن با يك نفر دعوا مي‌كند. گوشي را از او گرفتم و به طرف گفتم كه دست از سر اين بچه بردارد. همه‌چيز در همين حد بود.» محمدرضا به سينا نگاه نمي‌كرد. سرش پايين بود و به دستبند و پابندش نگاه مي‌كرد.   پس از سينا، نوبت به سه جوان ١٩ ساله ديگر رسيد كه از همراهان مقتول بودند. آنها اتهام شركت در نزاع دسته‌جمعي خود را رد كردند و گفتند كه در درگيري كتك خورده‌اند. در اين هنگام احسان به جلو خم شده و سرش را گرفته بود. سينا تحركي نداشت و فقط روبه‌رو را مي‌پاييد.  يكي از اين سه نفر پيمان بود. صدايش مي‌لرزيد. او گفت: «من و دوستانم كل تابستان را براي كنكور درس خوانده بوديم. معمولا هم به پارك لاله مي‌رفتيم. آن روز هم نمي‌دانستيم كه عليرضا مي‌خواهد دعوا كند. فكر مي‌كرديم كه براي تفريح ما را به پارك دعوت كرده. محمدرضا هم آمده بود. وقتي به پارك رفتيم، چند نوجوان ديگر كه تعدادشان خيلي بيشتر از اين سه نفري كه الان در دادگاه هستند بود، ما را دوره كردند. آنها شيشه‌هاي نوشابه شكسته شده به دست داشتند. يكي از آنها به ما گفت كه پارك لاله متعلق به آنهاست و تا ١٠ مي‌شمارد و اگر ما هنوز در پارك باشيم به ما حمله مي‌كنند. ما هم مي‌خواستيم برويم اما آنها از پشت ما را محاصره كرده بودند. ناگهان آنها به ما حمله كردند و دعوا شروع شد. » دو متهم ديگر به نام‌هاي علي و محسن هم صحبت‌هاي مشابهي كردند و به اين ترتيب بار ديگر نوبت به قاتل رسيد.
 
بار ديگر صداي كشيده شدن آهن روي زمين پخش شد تا محمدرضا چند گامي را تا جايگاه بردارد. لرزش صداي او بلند بود. او كه تقاضاي بخشش از خانواده مقتول داشت، صورتش را برگرداند و با دست به احسان و سينا اشاره كرد و گفت: «من الان دو سال است كه به خاطر دروغي كه اين دو نفر به من گفتند كه دعوا سر خواهرشان بوده، پشت ميله‌هاي زندان افتاده‌ام. به خاطر دروغي كه اينها گفتند، يك محمدرضا اسير خاك شده و يك محمدرضاي ديگر را مي‌خواهند اعدام كنند. چشم خانواده يك محمدرضا پر از اشك شده و خانواده يك محمدرضاي ديگر پر از خون.» او سپس به سختي به سمت پدر و مادر مقتول رفت. زانو زد و تقاضاي بخشش كرد اما آنها تصميم خود را گرفته بودند و احسان رو به سينا، لبخندي كوتاه زد.  ساعت ١١:٤٠ ظهر، ختم جلسه اعلام شد. بيرون دادگاه، يكي از زن‌هاي شاكي با ديدن قاتل، فرياد زد و گفت: «ان‌شاءالله مادرت هميشه لباس سياه به تن داشته باشد.» مادر محمدرضا يك بطري آب معدني به پسرش داد؛ او از پله‌ها پايين رفت. صداي كشيده شدن آهن روي زمين مي‌آمد...

چالش جدیدی که در شبکه‌های مجازی راه افتاده، تبلیغ و طرفداری از طبیعی بودن است؛ طبیعی بودن بینی و نسپردن آن به تیغ تیز جراحی. "دماغ طبیعی من"؛ کمپین متفاوتی است که به تازگی در شبکه‌های مجازی راه افتاده. در این کمپین، قرار است زنان ایرانی که بینی‌شان را به تیغ جراحی نسپرده‌اند، با فرستادن عکسی برای این صفحه، از طبیعی بودن، معمولی بودن و همرنگ نشدن با جماعت، طرفداری کرده و کسانی را که در دوراهی عمل جراحی زیبایی یا مقاومت در برابر این وسوسه هستند را به مکث بیشتر برای تصمیم‌گیری دعوت کننددر این فراخوان آمده است: "معمولا تلقی از زیبایی را برآیندی از سلیقه‌های عمومی شکل می‌دهد که نسبی و به تناسب جامعه و زمان متفاوت است. گاه معیارهای زیبایی از طریق تبلیغات، رسانه‌ها یا شیوه های دیگر، چنان بر اذهان تحمیل می‌شود که رسیدن به زیبایی قراردادی به هرقیمت ممکن به خواسته و آرزویی همگانی تبدیل می شود. زیبا بودن، گویی که وظیفه ازلی و ابدی زنان باشد، فشار روانی زیادی را بر زنان جامعه تحمیل می‌کند. البته این مشکل مختص جامعه ایران و زنان ایرانی نیست اما شمار بالای جراحی‌های زیبایی خصوصا زیباسازی بینی، نمایشگر عمق مساله در کشور ماست. چند درصد از دختران و زنان ایرانی هنوز بینی خود را به تیغ جراح نسپرده‌ و تن به تعریف‌های تحمیلی نداده‌اند؟ اگر علاقمندید، عکسی از بینی طبیعی و جراحی نکرده خود بگیرید و برای ما بفرستید. لزومی برای نمایش تمام چهره‌ خود ندارید. عکس‌های شما در آلبوم عکس این صفحه به نمایش گذاشته خواهد شد. با تشکیل آلبومی از عکس بینی‌های طبیعی، اعتراض می کنیم به باوری که زیبایی را تنها در یک شکل و فرم خاص تعریف می‌کند و آن را با تیغ جراحی بر صورت‌های ما می‌نشاند." در پی این دعوت، افراد زیادی با فرستادن عکس، بازنشر این مطلب در صفحه‌‌ شخصی‌شان و لایک زدن و نظر گذاشتن، از چنین حرکتی استقبال کرده‌اند و البته مخالفت‌هایی هم با آن صورت گرفته است. مخالفان این حرکت، به "حق تسلط فرد بر بدن" اشاره کرده و معتقدند نباید افراد را از چنین تصمیم‌هایی که درباره بدن خودشان می‌گیرند بازداشت. بعضی از مخالفانی که در این صفحه نظر گذاشته‌اند به مواردی اشاره می‌کنند از جمله این که "از نظر چهره شناسی ایرانیها تقریبا بینی های بزرگی دارن"، "وقتی علم اونقدر پیشرفت کرده که میشه با جراحی زیبایی بینی که مشکل داره رو بهتر کرد، چه اشکالی داره"، "عقیده دارم هر کسی حق داره برای ظاهر خودش تصمیم بگیره و اگر جراحی بینی بهش حس بهتری می ده هیچ مخالفتی باهاش ندارم" ....
 
در مقابل، حامیان این حرکت می‌گویند مساله فراتر از سلیقه شخصی افراد بوده و انواع عمل‌ جراحی زیبایی که روز به روز هم دایره وسیعتری پیدا می‌کند، از طرف جامعه به افراد تحمیل می‌شود. بعضی از نظرها به مواردی از این فشارهای هنجاری اشاره می‌کنند: "من بینیم رو عمل کردم نه بخاطر اینکه خوشگل بشم، دلیل اول به خاطر اینکه از دست متلک گفتن‌های بعضی از هم استانی‌های بی‌فرهنگم راحت بشم"، " در جامعه ما آدم‌ها دقیقا بر اساس شکل و ظاهر برخورد و رفتار میکنند و هرچی خوشگلتر باشی انگار بهتری هستی"، "شوهر من معتقده چند وقت دیگه منو می ذارن تو موزه، چون احتمالا تنها کسی ام که هم بینیم زشته و هم علاقه ای به عملش ندارم". درواقع به عقیده حامیان این چالش، چنین حرکت‌هایی لازم است تا تلنگری به زنان و مردان جامعه زده شود و آنها را درباره این که چقدر از این عمل‌ها به افراد تحمیل شده و حتی کسانی که تمایلی به این کار ندارند را درگیر می‌کند آگاه کند.
 
مشکل ما، نپذیرفتن تفاوت‌هاست
دکتر مریم رسولیان، روانپزشک با بیان این که اقدامی مانند فراخوان عکس‌ چهر‌‌ه‌هایی با بینی عمل نشده، می‌تواند در طرح اجتماعی موضوع موثر باشد، می‌گوید: با این حال نباید توقع داشته باشیم که با چنین تلنگرهایی، وضعیت کاملا تغییر کند. شرایطی که امروزه با آن مواجهیم و شاهد روند رو به رشد انواع جراحی زیبایی، تزریق ژل و بوتاکس و لیپوساکشن هستیم تنها به یک علت به وجود نیامده که حالا تنها با چنین حرکتی متوقف شوداین روانپزشک درباره این که چرا گرایش به جراحی زیبایی مخصوصا جراحی بینی در بین زنان ایرانی به این میزان رو به افزایش است، می‌گوید: در جامعه‌ای که افراد سعی می‌کنند با استانداردهای تطبیق شده حرکت کنند، از نظر آراستگی ظاهری با سلیقه غالب در جامعه هماهنگ شده و خودشان را با دیگران همسان کنند، باید دانست مشکل فراتر از یک سلیقه شخصی است که کسی بخواهد اعضای بدنش را به تیغ جراحی بسپارد. این که یک عده از افراد از حق تسلط بر بدنشان استفاده کرده و بخواهند عمل جراحی انجام دهند جای خود دارد اما هنگامی که با یک اپیدمی مواجهیم باید از نظر روانشناسی و همچنین جامعه‌شناسی آن را ریشه‌یابی کرداو به "همسان‌سازی" اشاره می کند و توضیح می‌دهد: به نظر می‌رسد جامعه‌ ما در شرایطی قرار گرفته که پذیرش عقیده، روش زندگی و حتی سلیقه متفاوت افراد نیز وجود ندارد، در چنین وضعیتی افراد سلب هویت شده، تفاوت‌های فردی کمرنگ می‌شوند و تنوع قابل پذیرش نیست، همه باید همانند هم باشند تا مورد مقبولیت قرار بگیرند. می‌توان گفت نوعی خشونت روانی ایجاد می‌شود و افراد به دلیل پذیرفته شدن از سوی دوستان و آشنایان و گاهی با تحمیل آنها مجبور می‌شوند ظاهرشان را تغییر دهند. این در حالی است که در یک جامعه سالم، افراد فرصت این را دارند که با سلایق متفاوتشان زندگی کنند، افکار و ایده‌هایشان را بروز دهند، تنها با ظاهرشان سنجیده نشوند و بتوانند با انواع فعالیت‌های دیگری که در جامعه دارند به خودشکوفایی برسند و نیازشان برای دیده شدن و مطرح شدن را برطرف کنندعضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی ایران اشاره می‌کند: میل به دیده شدن یک میل طبیعی است و اگر فرصت‌های سالم و درستی برای بروز آن وجود نداشته باشد، این میل به بیراهه می‌رود. درواقع اگر قرار است این رویه را اصلاح کنیم و نگوییم چرا بیشترین میزان جراحی و بیشترین میزان استفاده از لوازم آرایشی را داریم، لازم است زیرساخت‌ها را اصلاح کنیم و همانطور که در کشورهای دیگر افراد می‌توانند خواسته‌ها و سلایقشان را مطرح و پیگیری کنند، در کشور ما هم چنین فرصت‌های اجتماعی و فرهنگی فراهم شود.
 
دکتر رسولیان درباره میزان کارایی و تاثیرگذاری اقداماتی مانند فراخوان عکس "دماغ طبیعی من" نیز می‌گوید: این که یک معضل اجتماعی از این طریق مطرح می‌شود جای توجه دارد اما باید هشیار بود که خود این حرکت یک عکس‌العمل اجتماعی ناشی از احساس منفی، انتقام‌گیری یا نادیده گرفتن تصمیم شخصی افراد و سرزنش کردن کسانی که عمل زیبایی انجام داده‌اند نباشد. گاهی روش‌هایی که برای یک مبارزه اجتماعی در پی گرفته می‌شود ممکن است هدف درستی داشته باشند اما به بیراهه روند به عنوان مثال در این حرکت، نباید ارزش‌گذاری خاصی صورت بگیرد بلکه باید فرصتی باشد که افراد به خودآگاهی برسند و بپذیرند که می‌توان متفاوت بود و تسلیم فشارهای هنجاری جامعه نشد. اینگونه فضاها فرصت خوبی برای کسب خودباوری افراد هستند اما کافی نیستند و لازم است اقدامات زیربنایی‌تری صورت بگیرد و سیاستگذاران با درک این هشدارها، اقدامات لازم را برای گذر از این مشکل انجام دهند. لازم است یادآوری کنم این معضل لاینحل نیست و با کمی تدبیر و برنامه‌ریزی می‌توانیم از آن عبور کنیم.
 
نه تحمیل کنیم نه سرزنش
دکتر عبدالجلیل کلانترهرمزی، فوق تخصص جراحی پلاستیک نیز با اشاره به پیشینه عمل‌ جراحی بینی و فراگیر بودن آن در کشورهای مختلف می‌گوید: بیش از ۵۰ سال است که عمل جراحی بینی در تمام جوامع انجام می‌شود، در آن زمان در کشورهای خارجی نسبت به این که چرا کسی می‌خواهد چنین عملی را انجام دهد آزمایش‌های جسمی و روانی زیادی انجام می‌شد و این عمل به سختی انجام می‌گرفت اما طی سی سال گذشته این موضوع عمومیت یافته و بررسی‌های کمتری پیش از عمل روی بیمار انجام می‌شوداو درباره شیوع این عمل در ایرانی‌ها به خبرآنلاین می‌گوید: ما با موارد متعددی از درخواست برای عمل جراحی زیبایی بینی روبه‌رو هستیم که اصلا لزومی برای جراحی در کار نیست و از نظر علمی و پزشکی نیازی به انجام عمل نیست. این موارد بنا به تمایلات و درخواست اشخاص است و افراد گمان می‌کنند با این کار می‌توانند وضعیت شغلی یا ارتباطی‌شان را بهبود بخشند، موفقیت‌های بیشتری به دست بیاورند، زیباتر شوند و روحیه بهتری داشته باشنداین متخصص تاکید می‌کند: این موضوع مثل سایر کشورهای دیگر، در ایران نیز در بین زنان طرفداران بیشتری دارد به طوری که می‌توان گفت از هر ۱۰ مراجعه کننده، ۹ نفر زن و یک نفر مرد هستند. البته مدتی پیش این روند در مردها افزایش یافته بود که الان دوباره به همان نسبت طبیعی برگشته و از آنجا که اصولا زنها بیشتر به ظاهرشان توجه نشان می‌دهند، همچنان آنها هستند که بیشترین متقاضیان جراحی زیبایی بینی هستنددکتر کلانترهرمزی همچنین از آرام‌تر شدن روند جراحی بینی خبر می دهد: در سه چهار سال گذشته شاهد فروکش کردن تب جراحی زیبایی بینی در بین زنان هم هستیم که نشان می‌دهد آگاهی‌رسانی‌ها بیشتر بوده است. الان مشورت‌پذیری مراجعه‌کنندگان بیشتر شده و هنگامی که با مراجعه‌کننده‌ای صحبت کرده و به او می‌گوییم نیازی به عمل جراحی ندارد، از این کار منصرف می‌شود در حالی که در گذشته با اصرارهای بسیار بیشتری روبه‌رو بودیم.
 
او همچنین از این می‌گوید که بعضی از افراد مراجعه‌کننده به ویژه زنان، خودشان راضی به انجام عمل نیستند و به اصرار دوست، همسر یا سایر اعضای خانواده برای جراحی زیبایی مراجعه می‌کننددکتر کلانترهرمزی در پاسخ به این سوال که به عنوان یک جراح، با چنین عمل‌هایی موافق است یا مخالف، تاکید می‌کند: جراحی زیبایی یک رشته علمی مبتنی بر تجربیات و موفقیت‌های فراوانی است که باید در جای خودش مطرح شود. من به طور کلی با هرگونه افراط یا تفریط مخالفم. معتقدم از سویی باید آگاه‌سازی در سطح وسیع‌تری انجام شود تا افراد به دلیل چشم‌وهم‌چشمی یا همسو شدن با هنجارهای جامعه، این عمل را به خودشان تحمیل نکنند و از سوی دیگر معتقدم نباید افرادی را که به هر دلیل فیزیکی یا روحی به چنین عمل‌هایی نیاز دارند محروم و آنها را سرزنش کرد.
 
دماغ طبیعی من؛ بدن طبیعی من
گفته‌های این متخصص درباره آرام‌تر شدن موج جراحی بینی در ایران، اظهار امیدواری درباره این که می‌توان از این فضای ایجاد شده عبور کرد و مثال ملموس‌تر آن یعنی طراحی صفحه‌ای اعتراضی به نام "دماغ طبیعی من" و استقبال و همراهی زنان در فرستادن عکس‌های بینی طبیعی‌شان به این فراخوان، می‌توانند این امیدواری را ایجاد کنند که زنان ایرانی در حال گذر از التهابی به نام جراحی زیبایی بینی هستند که چندین سال است ایجاد شده و شدت گرفته استبا این حال نگرانی‌های دیگری مطرحند که از کنار آنها هم نمی‌توان به سادگی گذشت؛ نگرانی از رواج انواع جراحی‌های زیبایی در نقاط دیگر بدن، کاشت‌ها و تزریق‌های گوناگون، انواع و اقسام روش‌های لاغری و رژیم‌های افراطی و ... اگر کمی جدی‌تر به هر کدام از این موارد که به وفور در اطرافمان تبلیغ می‌شوند نگاه کنیم، می‌بینیم هشدارهایی هستند که گوشزد می‌کنند باید ریشه‌ای‌تر به این مساله نگاه کرد. گوشزد می‌کنند ببینیم فضاهای علمی، فرهنگی، ورزشی و اجتماعی چرا و چقدر خلوت شده که مطب متخصصان زیبایی اینطور شلوغ‌ شده؟ ببینیم مشکل کجاست و اعتماد به نفس زنان ایرانی کجا گم شده که می‌خواهند آن را در کلینیک‌های جراحی زیبایی پیدا کنند؟
ببینیم چه شده که مقاومت در برابر عمل زیبایی روحیه‌ای قهرمانانه لازم دارد؟ در رسانه‌هایمان، در تلویزیون و سینما، چقدر زنان موفق معرفی می‌شوند که به جای پروتز و لیزر و تیغ جراحی، با نتیجه تلاش‌هایشان احساس رضایت می‌کنند؟ چقدر فرصت‌ برای دیده شدن پیش پای افراد گذاشته می‌شود که توجه افراطی به ظاهرشان نداشته باشند و هویت فردی‌شان را از روش‌های دیگری نشان دهند و تقویت کنند؟ این حرکت‌ها گوشزد می‌کنند که ببینیم باید چکار کرد که در آینده، به جای کمپینی برای دفاع از "بینی طبیعی"، نیاز نباشد به حرکتی اجتماعی برای دفاع از "بدن طبیعی" برسیم؟منبعخبرآنلاین