يادداشت روز اوین نامه ی کیهان "اولاً غلط مي كنيد..."

اوین نامه ی کیهان یکشنبه 20 ارذیبهشت ماه سال 1394
    يادداشت روز  اوین نامه ی کیهان "اولاً غلط مي كنيد..."
 سربازجو شریعت نداری درراستای ادامه ی مخالفت با مذاکره ی هسته ای در ابتدای یادداشت روز خود  به  بازگویی خاطره  بلف زدن نظامی ژنرال باماشیتا فرمانده نظامی ژاپونی به ارتش انگلیس به فرماندهی ژنرال پرسیوال در سنگاپور در جنگ جهانی دوم  روی آورده است تا نتیجه گیری کند  تهديدهاي پي در پي آمريکا که اگر مذاکرات هسته اي به نتيجه نرسد و رژیم وارونه ی ولایت فقیه  به تعهداتي که مي دهد - يا داده است!- پايبند نباشد به گزينه نظامي روي مي آوريم! از دو زاويه متفاوت قابل ارزيابي است.
    
اول آن که ادامه مذاکرات هسته اي ايران با گروه 5+1 در حالي که آمريکا به عنوان اصلي ترين عضو اين گروه، جمهوري اسلامي ايران را به حمله نظامي تهديد مي کند، با کدام منطق عقلي و حقوقي سازگار است و به قول حضرت آقا، مذاکره زير سايه و شبح تهديد چه معنا و مفهومي دارد؟
    
دوم اين که آيا آمريکا آنگونه که ادعا مي کند، توان حمله نظامي به ايران را دارد؟ و يا اين تهديدها فقط يک «بلوف سياسي» و «لاف گزاف» است؟ و اگر لاف گزاف است - که هست- اين طبل توخالي را با چه انگيزه اي به صدا درآورده است؟
درادامه سربازجو شریعت نداری بدون آنکه بگوید عملیات نظامی اشغال گرانه ای که آمریکا در منطقه انجام داد نه برای تضعیف رژیم وارونه ی ولایت فقیه نبود که  برای حذف دشمنانش در افغانستان و عراق و تقویتش بوده است .برای همین رفسنجانی پس از اشغال نظامی افغانستان در خطبه ی نمازجمعه ی تهران خود خطاب به بوش رئیس جمهور وقت آمریکا گفت که وی می داند اگر همکاری ما هنوز طالبان در افغانستان بر سرقدرت بود . البته همین همکاری در مورد اشغال نظامی عراق تکرار شد . برای همین پایگاه های نظامی مجاهدین دشمن سازمان یافته ومسلح رژیم وارونه ی ولایت فقیه در عراق از سوی جنگنده های آمریکایی بمباران هوایی شدند.سپس مجاهدین مسلح خلع سلاح شدند . همانگونه که آمریکا مقابل تعهد مراقبت وحراست  و حفاظت از مجاهدین اشرف پیمان شکنی کرد و برابر تهاجمات مشترک نیروی نظامی وانتظامی زیر نفوذ نوری مالکی مزدور و دست نشانده و سپاه قدس به مجاهدین اشرف ولیبرتی آمریکا سکوت پیشه کرد . در صورتیکه سربازجو شریعت نداری با پاک کردن صورت مسأله ازموضع ضد آمریکایی وارونه گویی کرده ومدعی شده   فقط نيم نگاهي به رخدادهاي سه دهه اخير به وضوح نشان مي دهد که هيچيک از لشکرکشي ها و تجاوزهاي نظامي آمريکا و متحدانش عليه کشورهاي منطقه نه فقط به پيروزي نرسيده است بلکه در مواردي، نتيجه معکوس نيز داشته است، تا آنجا که مي توان گفت، منطقه غرب آسيا به ويتريني از شکست هاي پي در پي آمريکا تبديل شده است. آمريکا در حمله نظامي به افغانستان که يکي از ضعيف ترين کشورهاي منطقه بود با شکست روبرو شد. در حمله نظامي به عراق که با هدف تسلط بر سرنوشت مردم اين کشور صورت گرفته بود، نتيجه اي کاملامعکوس گرفت و امروزه کشور عراق به يکي از محورهاي مستحکم زنجيره مقاومت در منطقه تبديل شده است!
گفتني است بعد از خروج نظاميان آمريکايي از عراق، سعودالفيصل وزير خارجه وقت عربستان در مصاحبه با واشنگتن پست با عصبانيت خطاب به آمريکا گفته بود؛ «عراق را در سيني طلاتحويل ايران داده ايد». حمله وحشيانه اسرائيل با حمايت آشکار آمريکا به لبنان، گروه ها و احزاب و قوميت هاي اين کشور را تحت مديريت حزب الله به يک قدرت موثر منطقه اي تبديل کرد. قدرتي که امروزه علاوه بر لبنان، در سوريه و فلسطين و... نيز عليه آمريکا و متحدانش نقش آفرين است. فلسطين از سلطه حکومت خودگردان که دست نشانده آمريکا و براي اسرائيل نقش «کبريت بي خطر»! را داشت خارج شد و انتفاضه با رهبري جهاد اسلامي و حماس شکل گرفت که در جنگ هاي 22 روزه و 51 روزه به عنوان يکي از اصلي ترين دشمنان صهيونيست ها، پوزه اسرائيل را به خاک ماليد و...

در پایان سربازجو شریعت نداری  برای اینکه مهر تأیید بر عدم ادامه مذاکره ی هسته ای زده باشد . آویزان به گفته ی خامنه ای  شده  که  در چندروز پیش خود  محور دو تن از مقامات آمريکايي که گفته بودند، اگر چنان شرايطي پيش آيد عليه ايران دست به حمله نظامي خواهيم زد!   خامنه ای گفت  اولاغلط مي کنيد! ... و با توجه به جغرافياي سياسي و نظامي منطقه که فقط به چند نمونه از آن اشاره شد مي توان حدس زد که ثانيا و ثالثا و رابعا و... اين برخورد مقتدرانه نيز، تکرار همان غلط مي کنيد است. نيست؟!
در جريان جنگ جهاني دوم، ارتش ژاپن به فرماندهي «ژنرال ياماشيتا» و ارتش انگليس به فرماندهي «ژنرال پرسيوال» در سنگاپور رو در روي هم قرار گرفته بودند. ژنرال ياماشيتا که در چند هفته اول درگيري، بيشترين ذخيره سوخت و مهمات خود را مصرف کرده بود و در صورت ادامه جنگ، شکست خود را قطعي مي ديد، دست به يک حيله جنگي زد که امروزه از آن با عنوان يکي از کارآمدترين تاکتيک جنگي ياد مي شود. او با فرمانده انگليسي تماس گرفت و از موضع برتر به وي توصيه کرد که «از اين مقاومت بي معني و نااميدکننده دست بردارد» و براي اثبات اين که مقاومت ارتش انگليس بي نتيجه است، از وي دعوت به مذاکره کرد. ژنرال پرسيوال با انجام مذاکره موافقت کرد و به افسران ارشد سپاه خود گفت که قصد دارد توان جنگي و استعداد نظامي حريف را ارزيابي کند. ژنرال ژاپني با بهره گيري از شگردها و عمليات رواني وانمود کرد که بيش از 100 هزار نيروي نظامي در اختيار دارد و فرمانده انگليسي که 50 هزار نيرو در اختيار داشت، خود را با دو گزينه روبرو ديد. اول؛ تن دادن به شکستي که با تلفات فراوان نيروهاي تحت امر او نيز همراه بود و دوم؛ تسليم شدن که هر چند نوعي شکست بود ولي تلفات نظاميان انگليسي را در پي نداشت. ژنرال پرسيوال بعد از کسب تکليف از فرماندهي کل متفقين با پرچم سفيد به مقر فرماندهي ياماشيتا رفت و با تمامي نظاميان تحت فرماندهي خود تسليم شد و سپس ياماشيتا، فرمانده ارتش بيست و پنجم ژاپن که ذخاير سوخت و مهمات انگليسي ها را به غنيمت گرفته بود به نيروهاي انگليس و متحدانش در مالايا حمله کرد و نظاميان حريف که بعد از تسليم پرسيوال در سنگاپور روحيه رزمي خود را از دست داده بودند، دست به مقاومت چنداني نزده و تسليم شدند. در جريان حمله به سنگاپور و مالايا نزديک به 200 هزار نفر از نظاميان انگليسي به اسارت درآمدند که از اين رخداد با عنوان بزرگترين تسليم نيروهاي انگليسي در جنگ جهاني دوم و نيز، در تمامي تاريخ اين کشور ياد مي شود. متفقين اندک زماني پس از شکست سنگاپور و مالايا به اين واقعيت پي بردند که ژنرال ياماشيتا درباره توان نظامي خود بلوف زده بود و در آن هنگام ارتش بيست و پنجم ژاپن فقط چند هزار نيروي تحت امر داشته و ذخيره سوخت و مهمات و آذوقه آنها نيز رو به اتمام بوده است. چرچيل، نخست وزير وقت انگليس، بعدها اعتراف کرد که از ماجراي سنگاپور به شدت شوکه شده و اين خاطره تلخ را هرگز از ياد نبرده است.
    تهديدهاي پي در پي آمريکا که اگر مذاکرات هسته اي به نتيجه نرسد و جمهوري اسلامي ايران به تعهداتي که مي دهد - يا داده است!- پايبند نباشد به گزينه نظامي روي مي آوريم! از دو زاويه متفاوت قابل ارزيابي است.
    اول آن که ادامه مذاکرات هسته اي ايران با گروه 5+1 در حالي که آمريکا به عنوان اصلي ترين عضو اين گروه، جمهوري اسلامي ايران را به حمله نظامي تهديد مي کند، با کدام منطق عقلي و حقوقي سازگار است و به قول حضرت آقا، مذاکره زير سايه و شبح تهديد چه معنا و مفهومي دارد؟
    دوم اين که آيا آمريکا آنگونه که ادعا مي کند، توان حمله نظامي به ايران را دارد؟ و يا اين تهديدها فقط يک «بلوف سياسي» و «لاف گزاف» است؟ و اگر لاف گزاف است - که هست- اين طبل توخالي را با چه انگيزه اي به صدا درآورده است؟ بخوانيد!

    1- در نظام حقوق بين الملل، مذاکره -NEGOTIATION- نقطه مقابل جنگ - WAR- است و در تعريف آن آمده است «مذاکره با هدف دستيابي به صلح انجام مي پذيرد» (ماده 2 منشور ملل متحد). از اين روي «مذاکره» و «جنگ» دو مقوله متضاد هستند که نمي توانند به طور همزمان انجام پذيرند، به بيان ديگر، وقتي يکي از طرفين مذاکره، طرف مقابل را به حمله نظامي تهديد مي کند، مفهوم و ترجمان حقوقي اين تهديد، آن است که «مذاکره» را تمام شده تلقي کرده است، ماده 52 از کنوانسيون 1969 وين درباره «حقوق معاهدات» تصريح مي کند «هر معاهده اي که با نقض اصول حقوق بين الملل مندرج در منشور ملل متحد، از راه تهديد يا زور منعقد شده باشد، باطل است». از اين روي، در حالي که ميان ايران و 5+1 مذاکرات هسته اي در جريان است و آمريکا نيز يکي از طرف هاي مذاکره است، تهديد آمريکا به حمله نظامي عليه ايران، نه فقط در تعريف حقوق بين الملل، بلکه در عرف منطقي و عقلي نيز به معناي پايان مذاکرات است و به قول حکيمانه - و البته مقتدرانه- رهبر معظم انقلاب در ديدار اخير ايشان با معلمان کشور، مذاکره زير سايه تهديد، معنا ندارد. ايشان در ديدار يادشده با اشاره به تهديدهاي اخير دو تن از مقامات رسمي آمريکا که به ايران حمله نظامي کنيم، خطاب به آنان فرمودند؛ اولاغلط مي کنيد... و در ادامه تاکيد ورزيدند «بامذاکراتي که زير شبح تهديد باشد موافق نيستم و به مسئولان مذاکره کننده کشورمان توصيه کردند « به مذاکره با رعايت خطوط اصلي ادامه دهيد و اگر در اين چارچوب به توافق هم رسيديد اشکالي ندارد. اما به هيچوجه زير بار تحميل، زور، تحقير و تهديد نرويد». از اين روي و با توجه به اصول و روال تعريف شده در مذاکرات، ادامه مذاکرات هسته اي با 5+1 فقط در صورت دست کشيدن آمريکا از تهديد- که خواهيم ديد طبل توخالي است- قابل قبول است و مادام که آمريکايي ها از تهديدات خود دست نکشيده و رسما پوزش نخواسته اند، ادامه مذاکرات غير از قرباني کردن عزت نظام و مردم و عبور از خون شهدا، مفهوم و معناي ديگري نمي تواند داشته باشد. خوشبختانه قرار است امروز مجلس شوراي اسلامي يک طرح سه فوريتي را با همين مقصود و منظور ارائه کرده و به تصويب برساند. همين جا گفتني است و پيش از اين نيز با اشاره به انبوهي از اسناد غيرقابل انکار تاکيد کرده بوديم که مذاکرات هسته اي با 5+1 هرگز به نتيجه نخواهد رسيد.

    2- فقط نيم نگاهي به رخدادهاي سه دهه اخير به وضوح نشان مي دهد که هيچيک از لشکرکشي ها و تجاوزهاي نظامي آمريکا و متحدانش عليه کشورهاي منطقه نه فقط به پيروزي نرسيده است بلکه در مواردي، نتيجه معکوس نيز داشته است، تا آنجا که مي توان گفت، منطقه غرب آسيا به ويتريني از شکست هاي پي در پي آمريکا تبديل شده است. آمريکا در حمله نظامي به افغانستان که يکي از ضعيف ترين کشورهاي منطقه بود با شکست روبرو شد. در حمله نظامي به عراق که با هدف تسلط بر سرنوشت مردم اين کشور صورت گرفته بود، نتيجه اي کاملامعکوس گرفت و امروزه کشور عراق به يکي از محورهاي مستحکم زنجيره مقاومت در منطقه تبديل شده است. گفتني است بعد از خروج نظاميان آمريکايي از عراق، سعودالفيصل وزير خارجه وقت عربستان در مصاحبه با واشنگتن پست با عصبانيت خطاب به آمريکا گفته بود؛ «عراق را در سيني طلاتحويل ايران داده ايد». حمله وحشيانه اسرائيل با حمايت آشکار آمريکا به لبنان، گروه ها و احزاب و قوميت هاي اين کشور را تحت مديريت حزب الله به يک قدرت موثر منطقه اي تبديل کرد. قدرتي که امروزه علاوه بر لبنان، در سوريه و فلسطين و... نيز عليه آمريکا و متحدانش نقش آفرين است. فلسطين از سلطه حکومت خودگردان که دست نشانده آمريکا و براي اسرائيل نقش «کبريت بي خطر»! را داشت خارج شد و انتفاضه با رهبري جهاد اسلامي و حماس شکل گرفت که در جنگ هاي 22 روزه و 51 روزه به عنوان يکي از اصلي ترين دشمنان صهيونيست ها، پوزه اسرائيل را به خاک ماليد و...
    آمريکا بعد از تحمل شکست هاي پي در پي در منطقه ناچار به تغيير استراتژي شد و از رويارويي مستقيم به جنگ نيابتي- PROXY WAR - روي آورد، که نمونه بارز آن، بحران آفريني در سوريه است که با سازماندهي تروريست هاي اجاره اي تحت حمايت مستقيم و آشکار عربستان، ترکيه، قطر، اردن و... به نيابت از آمريکا شکل گرفت و براي ارزيابي نتيجه اين جنگ نيابتي کافي است به رجزخواني اوليه آنان که براندازي بي چون و چراي حاکميت بشار اسد بود مراجعه کرد و آن هدف اعلام شده را با خواسته امروز نيابتي ها که مذاکره با بشار اسد است مقايسه کرد. تازه ترين نمونه جنگ نيابتي آمريکا در منطقه، حمله هاي وحشيانه راهزن زاده هاي آل سعود به يمن است که با وجود قتل عام بي وقفه زنان و کودکان و مردم عادي نه فقط پيشرفت انصارالله را متوقف نکرده اند، بلکه انکار نمي کنند در انتظار انتقام سخت آنها هستند. در اين باره نيز کافي است به رجز هاي اوليه و خواسته هاي کنوني آل سعود اشاره کرد. سرتيپ احمد العسيري، سخنگوي ارتش آل سعود، در آغاز حمله به يمن از نابودي انصارالله و تسلط بر همه شهرهاي يمن سخن مي گفت؛ چند هفته بعد، اعلام کرد که هدف از حملات، آزاد سازي استان هاي جنوبي از سلطه انصارالله است و دو روز قبل در يک مصاحبه تلويزيوني اعلام کرد، توقف حملات، مشروط به آن است که انصارالله از تعقيب گروه هاي هم پيمان آل سعود منصرف شود! و...

     در اين باره اگرچه گفتني بسيار است ولي اشاره به مقاله تحليلي و مستند توماس فريدمن نويسنده ارشد نيويورک تايمز - آبان 1391- در مصاحبه با روزنامه مليت ترکيه درخور توجه است. او مي گويد؛ آمريکا به اندازه يک بند انگشت هم توان دخالت نظامي در منطقه خاورميانه و هيچ نقطه ديگر دنيا را ندارد... در عراق ضامن نارنجک را کشيديم ولي خودمان را روي آن انداختيم... دولتمردان آمريکا به جاي «بيت لحم» در خاورميانه بايد به فکر نجات «بيت پنسيلوانيا» باشند... مردم آمريکا بيشتر از هر دوره ديگري مي پرسند که نيروهاي ما در فلان منطقه جهان چه مي کنند؟
    آمريکا با 18 هزار ميليارد دلار بدهي غيرقابل جبران روبرو است و اوباما که وعده تامين رفاه اجتماعي داده بود، در پي اجراي طرح رياضت اقتصادي است. جنبش تسخير وال استريت در اعتراض به حاکميت يک درصدي کلان سرمايه داران آمريکايي بر 99 درصد مردم اين کشور، امروزه به اعتقاد تحليل گران آمريکايي، آتش زير خاکستر است که هر لحظه احتمال زبانه کشيدن آن وجود دارد و...

    حالابه اين فراز از بيانات اخير رهبر معظم انقلاب بازمي گرديم. حضرت آقا با اشاره به اظهارات چند روز گذشته دو تن از مقامات آمريکايي که گفته بودند، اگر چنان شرايطي پيش آيد عليه ايران دست به حمله نظامي خواهيم زد! فرمودند: اولاغلط مي کنيد! ... و با توجه به جغرافياي سياسي و نظامي منطقه که فقط به چند نمونه از آن اشاره شد مي توان حدس زد که ثانيا و ثالثا و رابعا و... اين برخورد مقتدرانه نيز، تکرار همان غلط مي کنيد است. نيست؟!
حسين شريعتمداري