اندر مشاهدات روزانه تهران زیبا

اندر مشاهدات روزانه
تهران زیبا  19 فروردین -94

روزهای آخر تعطیلات 15 روزه آغاز سال، وقتی آسمان آبی و صاف تهران را دیدم فکر کردم یک تابلو نقاشی است و لذت‌بخش‌تر از آن، زمانی بود که بر فراز ارتفاعات شمال این شهر زیبا، آن آسمان را نزدیک‌تر و هوا را بسیار دلنشین می‌ساخت. ولی حیف که به قول شاعر:
خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود
از مشاهدات آن روز ما که به مدد خلوت بودن نسبی شهر توانستیم به برخی اماکن دیدنی تهران از جمله دربند سربزنیم و بعد از مدت‌ها به «تله سی‌یژ» آن سوار شویم به دو مورد ذیل بسنده می‌کنیم:
1 –
هنوز سوار و پیاده شدن روی این وسیله عذاب آور است بویژه برای افراد سالمند و خانم‌های چادری. باید روی یک خط دونفر کنار هم بایستند و بعد آن نیمکت آهنی ناگهان می‌آید و می‌خورد به پشت آدم و خود بخود هر دو پرت می‌شوند روی نیمکت و بلافاصله راه می‌افتد به سمت دره و باید فوری نرده محافظ را از بالای سرت بکشی پایین و تازه تا می‌آیی از مناظر اطراف لذت ببری به مقصد می‌رسی و هراس پیاده شدن، محافظ را می‌دهی بالا و بعد می‌پری روی زمین و خودت را به طرفی می‌اندازی که «تله سی‌یژ» به سرت نخورد! حالا تصور کنید چه وضعی است به نظرم باید فکری به حال افرادی که قدرت جوانی را ندارند بشود.
2 –
آن بالا تکه چوبی را از درخت برمی‌داشتم، پیرمرد محترمی عصازنان از ارتفاعات پایین می‌آمد، گفت: آقا بفکر محیط زیست باشید. گفتم: چشم! ولی همانطور که او می‌رفت به آسمان خراش‌ها و برج‌هایی نگاه می‌کردم که از پایین دره تا بالای ارتفاعات سر به آسمان کشیده بودند!
احمد حسینی