يادداشت روز اوین نامه ی کیهان "مردم، رهبري و ماجراي لوزان "

اوین نامه ی کیهان 4 شنبه 19 فروردین ماه سال 1394
يادداشت روز  اوین نامه ی کیهان "مردم، رهبري و ماجراي لوزان "
درادامه ی روضه مذاکره ی هسته ای ضد آمریکایی  که ترجیح بند هر نوحه و روضه خوان وسخنرانی منبر وتریبونی شده است .طوریکه تداعی کننده فضای تبلیغاتی  دوران اشغال سفارت آمریکادر 13 آبان 58 در تهران است . برای اینکه رژیم نامشروع ووارونه ی ولایت فقیه بحران آفرین است وبرای پاسخ به مطالبات و عبور از بحران ها نیاز دایمی  به بحران آفرینی های تازه دارد .برای همین بیش از 12 سال برنامه ی سرکاری مذاکرات هسته ای ملت سرکار گذاشته شد .اکنون باید به شیوه ای دیگر این سیاست دنبال شود .چون از دست دادن این دستآویز که جایگزینی برایش تراشیدن نه آسان نیست که بسیار مشکل است .پس بی جهت نیست  که مذاکره هسته ای لوزان موجب صف بندی های موافق ومخالف مذاکره هسته ای شده است. به خصوص در اوین نامه ی کیهان که  یادداشت های روزش خیلی بی پروا به موافقان مذاکره هسته ای به خصوص به ظریف وتیم مذاکره کننده ی هسته ای دولت روحانی می تازد. در این رابطه هم لهجه و هم قلم وهمکار یادداشت روزنویس  در یادداشت خود پیرامون مذاکره هسته ای دست به مچ گیری وروشنگری زده و ازموضع ملت سئوال کرده  واکنش مردم ايران به ماجرا چيست؟ روشن است که اگر توافقي متضمن حفظ حق پيشرفت ملت ايران در کنار رفع تحريم هاي ظالمانه- به موازات شفاف سازي متقابل- باشد مايه شادماني قاطبه مردم ماست. اما آيا يک «چرک نويس» - به تعبير دکتر ظريف- با هر محتوايي آن قدر مايه در خود دارد که موجب «جشن ملي» شود؟! آسوشيتدپرس، فرانس پرس، رويتر و يک خبرگزاري نشان شده و مورد طمع داخلي با چند فريم عکس سعي کردند جشن و شادماني مردم ايران را تداعي بکنند؛ همچنان که روز بازگشت دکتر ظريف يک جمعيت چند ده نفره، شعارهاي قالبي و سفارشي جريان آلوده به فتنه و آشوب 88 را تکرار کردند. فعلاً بر آن نيستيم که بگوييم چند تجمع چند ده نفره، خودجوش يا سازمان يافته و يا خودجوش سازمان يافته(!) بود؛ همچنان که نمي پرسيم ماشين هاي چند صد ميليوني آدم هاي خوشحال(!) برخي از اين عکس ها چه نسبتي با قاطبه مردم و چه تناسبي با لغو يا ابقاي تحريم ها دارد! اصلاً فرض را بر اين مي گيريم که از طبقه متوسط و پايين شهري هم در آن تجمع هاي چند ده - يا به فرض- چند صد نفره حضور داشتند و حقيقتاً خيال کردند اتفاق مهمي مثلاً درباره لغو تحريم ها و... پيش آمده و شادي کردند. فعلاً چشممان را هم به آن يکي دو نفري که يورو و دلار را با افتخار سر دست گرفتند - و تغيير نام ميدان «استقلال» پايتخت اوکراين به «يورو» از سوي غربگراها را تداعي کردند- يا آن خانمي که روسري خود را به باد خودروي لوکس خود و همراهانش سپرد، مي بنديم. آن کامنت هاي بلاصاحب فضاي مجازي و معرکه گيري «کليک، کليک- بنگ، بنگ»هاي اپوزيسيون را هم به کناري مي گذاريم که براي تشفي خاطر يکديگر نوشتند براي سلامتي هم زهرماري مصرف کرده يا با تصاوير در حال سخنراني اوباما و کري در ماهواره ها عکس «سلفي» دو نفره گرفته اند!.....

1- از نيمه شب سيزدهم فروردين که بيانيه لوزان منتشر شد، موضع مردم ايران و رهبر معظم انقلاب نسبت به اين بيانيه مورد توجه رسانه ها و تحليل گران قرار گرفت. طيفي از رسانه ها و تحليل گران به ارزيابي بيانيه پرداختند اما طيف ديگر اقدام به گمانه زني درباره نظر مردم و رهبري کردند؛ برخي هم پيشتر رفتند و رفتاري را مرتکب شدند که مي توان آن را مصادره به مطلوب موضع مردم و رهبري به نفع تحليل مورد علاقه خود يا تحميل تحليل خود به واقعيت نام نهاد. رفتار اخير با نوعي از هم پوشاني طيف رسانه اي خاص داخلي و خارجي همراه بود و اين احتمال را به ذهن متبادر مي کرد که طيف مذکور بدون هزينه کردن از عنوان «مردم» و «رهبري» قادر نيست قضاوت خود را در ميان افکار عمومي و نخبگان و ناظران جا بيندازد و بنابراين به شکلي شتابزده از قاعده و راس نظام هزينه مي کند.
    2
- در همين حيص و بيص اتفاق ديگري نيز صورت بست. شبکه سياسي و رسانه اي معارض با انقلاب تلاش کرد به سنت مالوف خود به يک دو قطبي غير واقعي در داخل دست بزند و توپي را که در زمين حريف (دشمن) است به درون زمين ايران برگرداند. به تعبير ديگر به جاي وحدت و همدلي ضروري در برابر دشمنان زياده خواه و متکبر قرار بود يک دوقطبي القا شود که در يک سمت آن هيجان و شادي پيروزي و در سمت ديگر آن سرخوردگي و احساس شکست و از دست رفتن همه چيز باشد. يک طرف القاي «فتح الفتوح» و «پيروزي مشعشع تاريخي» و انتساب اين تحليل به «مردم» بود که در عملکردها و تصاوير و گزارش هاي بي بي سي و صداي آمريکا و برخي تيترهاي نشريات داخلي نظير «عبور از بحران» و «شگون سيزده» و... نمود پيدا کرد و در مقابل ادعاي سرکشيدن «جام زهر» و «بازگشت به وضعيت قبول قطعنامه 598» و «آغاز عقب نشيني هاي رژيم»! و... از سوي محافل معارض القا شد تا در برابر استراتژي «همدلي»، به تقابل ملت و حاکميت دامن بزند؛ سناريويي که در مصاحبه اخير اوباما با نيويورک تايمز و اذعان به روحيه مقاومت و تسليم ناپذيري ملت ايران رنگ باخت.
    3- واکنش مردم ايران به ماجرا چيست؟ روشن است که اگر توافقي متضمن حفظ حق پيشرفت ملت ايران در کنار رفع تحريم هاي ظالمانه- به موازات شفاف سازي متقابل- باشد مايه شادماني قاطبه مردم ماست. اما آيا يک «چرک نويس» - به تعبير دکتر ظريف- با هر محتوايي آن قدر مايه در خود دارد که موجب «جشن ملي» شود؟! آسوشيتدپرس، فرانس پرس، رويتر و يک خبرگزاري نشان شده و مورد طمع داخلي با چند فريم عکس سعي کردند جشن و شادماني مردم ايران را تداعي بکنند؛ همچنان که روز بازگشت دکتر ظريف يک جمعيت چند ده نفره، شعارهاي قالبي و سفارشي جريان آلوده به فتنه و آشوب 88 را تکرار کردند. فعلاً بر آن نيستيم که بگوييم چند تجمع چند ده نفره، خودجوش يا سازمان يافته و يا خودجوش سازمان يافته(!) بود؛ همچنان که نمي پرسيم ماشين هاي چند صد ميليوني آدم هاي خوشحال(!) برخي از اين عکس ها چه نسبتي با قاطبه مردم و چه تناسبي با لغو يا ابقاي تحريم ها دارد! اصلاً فرض را بر اين مي گيريم که از طبقه متوسط و پايين شهري هم در آن تجمع هاي چند ده - يا به فرض- چند صد نفره حضور داشتند و حقيقتاً خيال کردند اتفاق مهمي مثلاً درباره لغو تحريم ها و... پيش آمده و شادي کردند. فعلاً چشممان را هم به آن يکي دو نفري که يورو و دلار را با افتخار سر دست گرفتند - و تغيير نام ميدان «استقلال» پايتخت اوکراين به «يورو» از سوي غربگراها را تداعي کردند- يا آن خانمي که روسري خود را به باد خودروي لوکس خود و همراهانش سپرد، مي بنديم. آن کامنت هاي بلاصاحب فضاي مجازي و معرکه گيري «کليک، کليک- بنگ، بنگ»هاي اپوزيسيون را هم به کناري مي گذاريم که براي تشفي خاطر يکديگر نوشتند براي سلامتي هم زهرماري مصرف کرده يا با تصاوير در حال سخنراني اوباما و کري در ماهواره ها عکس «سلفي» دو نفره گرفته اند!
    4-
اصلاً به ترکيب عادي و غيرعادي آن عکس ها و اينکه چه قدر شهروندان معمولي و چه قدر افراد خاص و استثنايي بوده اند کاري نداشته باشيم و اين گونه بپرسيم که اين نمايش آميخته با هيجان چه نسبتي با قاطبه مردم ما دارد؟ اين پرسش از آن جهت مهم است که مي تواند آدرس درست يا غلط درباره ملت ايران بدهد. البته آمريکايي ها و اروپايي ها حقيقت ملت ما را در حماسه 22 بهمن سال گذشته ديده اند و نيک مي دانند که اين ملت با وجود علاقمندي به حل چالش هاي خارجي و از جمله تحريم ها، حاضر نيست بر سر عزت و حيثيت و آينده خود معامله کند. اما مي توان براي دير باورترين ذهن ها نيز يک استدلال ساده ارائه کرد و از اين بحث عبور کرد. همه ما پيروزي تيم ملي فوتبال بر استراليا و صعود به جام جهاني و همچنين صعود اخير به جام جهاني را به خاطر داريم. جمعيتي که در اين 2 اتفاق براي ابراز شادي و هيجان به خيابان ها آمدند را تداعي کنيد. آيا حتي يک هزارم جمعيت شادمان از پيروزي تيم ملي بر تيم استراليا، براي بيانيه لوزان ابراز ذوق و هيجان کردند؟! معلوم است که موفقيت هاي جهاني آن هم در سطح چالش هسته اي موجب شادماني و خوشحالي مردم ما خواهد شد اما چرا بايد مردمي که به يک معنا 12 سال و به يک معناي تاريخي تر 200 سال است بد عهدي و بي صداقتي دشمنان را تجربه کرده اند، براي چرک نويس يک توافق هيجان زده شوند؟ شادي و جشن و روحيه واقعي همين ملت مظلوم اما عزيز و مقتدر را اگر ديده بينا و منصفي باشد بايد در 22 بهمن هاي ده ها ميليوني خانوادگي ديده باشد يا در همين مصاحبه اخير اوباما با نيويورک تايمز مرور کند. او مي گويد «ايران کشوري است که در برابر جنگ 8 ساله مقاومت کرده و يک ميليون کشته داده است؛ آنها نشان داده اند در ارتباط با برنامه هسته اي که آن را مايه غرور و در مواردي بقاي ملي مي دانند، سختي ها را تحمل مي کنند». اين حقيقت و هويت و فضيلت ملت ايران حتي به شهادت دشمن ترين دشمنان اوست. با اين وصف طيف هايي که با شعبده رسانه اي سطح ملتي اين چنين ايستاده بر سر حقوق خود را در حد ذوق زدگي براي چرک نويس يک بيانيه -يا پرچم کردن دلار و يورو(!)- پايين مي آورند، مامور يا ابزار تزريق حس ضعف به داخل و حس قدرت به دشمن هستند.
    5- رهبر معظم انقلاب به عنوان کانون همدلي و هماهنگ کننده جبهه ملت ايران همواره مورد توجه دوستان و دشمنان کينه توز بوده است. مديريت رهبري در قبال چالش هاي مهم از جمله در سياست خارجي همواره معطوف به ايجاد انسجام ملي، انسجام نخبگان و انسجام حاکميتي بوده به نحوي که در مسير پيشرفت ملي، جمع ميان چند طيف «شتابان، پيشرو، متوسط الحال، کندرو، جامانده و تاخيري» حاصل آيد و اين کاروان ملي را در فراز و نشيب ها با همراهي و همدلي به سمت آرمان ها پيش ببرد. در حالي که در آمريکا، اوباما به اعتبار عملکرد ساير نهادهاي رسمي و غير رسمي قدرت به عنوان يک رئيس جمهور ضعيف الاختيار به تصوير درآمده، در اين سوي ميدان، امام و رهبري به شکل قاطع از نوع دولت ها حمايت کرد ه اند مگر جاهايي که کار به عبور از خط قرمز منافع ملي و استراتژي کلان نظام کشيده باشد. اين جمله از باراک اوباما شنيدني است که به نيويورک تايمز مي گويد «رهبر ايران فردي است که به سختي مي توان درون وي را خواند. او معمولاً از جنايت هايي که در گذشته عليه کشورش شده ياد مي کند اما آنچه روشن است او در اين مذاکرات به مذاکره کنندگانش آزادي عمل و اختيار داد تا امتيازهاي مهمي بدهند که امکان به ثمر رسيدن توافق را فراهم مي کند؛ هر چند که او به غرب بدبين است».
    6-
اين سخن اوباما در واقع اعتراف به شکست يک پروژه موازي و جانبي در مذاکرات - بلکه مهم تر از اصل مذاکرات- در زمينه ايجاد دوقطبي و القاي حاکميت دوگانه است. ايجاد يا القاي تقابل ميان دولت و حاکميت ايران همواره وجهه همت آمريکا و غرب بوده است تا بدين ترتيب يا امر سياست و پيشرفت را در داخل ايران قفل کرده و افکار عمومي را متحير و مايوس سازند و يا به عنوان دستاوردي هم سنگ، دست هماهنگ کننده و فرمانده کلان ايران براي هدايت خط دفاع و پيشرفت در برابر دشمني غرب را ببندند و به فهم احمقانه خود، ايجاد انفعال کنند. ميدان و مجال مانوري که رهبر حکيم انقلاب با طرح تاکتيک نرمش قهرمانانه براي دولت يازدهم و گشودن گره مذاکرات هسته اي و گرفتن مجال بهانه جويي دشمن فراهم کردند، در نوع خود بي نظير است. بدين ترتيب تيم مذاکره کننده مجال يافت در کنار رعايت خطوط قرمز فني و سياسي که برآمده از جمع بندي هاي کارشناسي و ابلاغ رهبري است، در مذاکرات انعطاف نشان دهد. در مقابل اوباماي با هوش و زيرک که قرار بود عمليات فريب را در حوزه مذاکره به اجرا بگذارد و حيثيت آمريکا را بازسازي کند به همراه دولت خود هول کردند که عمق رفتار ايران را نفهميده و پس از توافق موقت ژنو با بدفهمي از نرمش قهرمانانه، به بدعهدي و سوء استفاده و 100 مورد تحريم جديد و تهديد به گزينه نظامي پرداختند. آنها پس از انتشار بيانيه لوزان نيز به رهنمود روشنگر رهبر معظم انقلاب مبني بر غير قابل اعتماد بودن، بي صداقتي و عهدشکني آمريکا صحه گذاشتند که به باز تفسير همين توافق نيم بند پرداختند و تصريح کردند شاکله تحريم ها را با وجود مطالبه امتيازهاي نقد نظير کاهش سانتريفيوژهاي فعال نطنز از 19 هزار به 5 هزار دستگاه، توقف غني سازي 20 درصد در فردو، باز طراحي رآکتور اراک و... تداوم خواهند بخشيد.
    7- منطق رهبر انقلاب درباره نرمش قهرمانانه و مجال و مرز آن روشن است و هر بيانيه و توافقي را هم بايد در همين منظومه راهبردي ارزيابي کرد. به اين عبارات عنايت فرماييد: «تعامل ايرادي ندارد منتها طرف مقابل و شگردهاي او را بايد شناخت، ممکن است دشمن سر راه شما را بگيرد، بگويد از اينجا نبايد جلو برويد. سازش با او به اين صورت نيست که شما قبول کنيد برگرديد؛ هنر اين است که شما کاري کنيد که راهتان را ادامه دهيد و الااگر چنانچه توافق و تفاهم به اين معنا بود که بگويد شما بايد از اين راه برگرديد، شما هم بگوييد خيلي خوب، اين که خسارت است». «نرمش و انعطاف و مانور هنرمندانه و قهرمانانه نبايستي به معناي عبور از خطوط قرمز يا برگشتن از راهبردهاي اساسي يا عدم توجه به آرمان ها شد. اينها را بايد رعايت کرد». «عرصه سياست خارجي ميدان نرمش قهرمانانه است اما نرمشي که در برابر دشمن تيز باشد. ديپلمات هاي ما بايد در مواضع اصولي خود محکم بايستند و استقامت و پايمردي امام خميني را الگوي خود قرار دهند». «با اينکه اين دوستان و برادران ]تيم مذاکره کننده[ برادران خوبي هستند، برادران اميني هستند و مي دانيم که دارند براي صلاح کشور تلاش مي کنند. در عين حال من نگرانم چون طرف مقابل طرف حيله گري است... اهل حيله گري و خدعه و از پشت خنجر زدن است. احتياجشان ]به خدعه گري[ هم زياد است و هم عمل مي کنند». و «اين حرف آمريکايي ها که ما قرارداد با ايران مي بنديم بعد نگاه مي کنيم ببينيم اگر به قرارداد عمل کردند تحريم ها را برمي داريم، حرف غلط و غيرقابل قبولي است. اين را ما قبول نداريم. رفع تحريم ها جزو موضوعات مذاکره است نه نتيجه مذاکرات. اين يک خدعه آمريکايي است».
    
همانگونه که رهبر حکيم انقلاب در حرم مطهر رضوي(ع) عنوان کردند آمريکا به حربه تحريم به عنوان ابزار کارزار و ايجاد بي ثباتي عليه امنيت بي نظير ايران در منطقه نگاه مي کند. آمريکايي ها به اعتبار شکست هاي گسترده از ايران در چهارگوشه غرب آسيا، تاثيرگذاري بر ساختار جمهوري اسلامي از طريق فشار به مردم ايران را مد نظر دارند و بنابراين دليلي نمي بينند اين حربه را کنار بگذارند حتي اگر تظاهر به آن کنند. نويسنده: محمد ايماني