3 گزیده گزارش خبری اوین نامه ی کیهان

    3 گزیده  گزارش خبری اوین نامه ی کیهان 20 فروردین - 94
پاسخ صادق خرازي به يادداشت روز كيهان
در پي انتشار يادداشت روز مورخ 94/1/17 با عنوان «5هزار بزرگتر از 19 هزار!» و طرح انتقادات مستندي درباره اظهارات ذوق زدگان توافق لوزان، آقاي صادق خرازي که در بخش هايي از آن يادداشت به برخي سخنان وي استناد شده بود جوابيه اي ارسال و خواستار انتشار آن شد. ذيلابخش هاي اصلي از جوابيه طولاني ايشان و توضيح مختصر کيهان تقديم خوانندگان گرامي مي شود:
    
در جوابيه آقاي خرازي آمده است: «جناب آقاي حسين شريعتمداري در سرمقاله کيهان، مواردي را درباره اظهارات بنده در گفت وگوي ويژه خبري شبکه دوم سيما پيرامون بيانيه سوئيس و نيز مذاکرات هسته اي مرقوم داشته اند که جهت تنوير افکار عمومي و رفع شبهات و ادعاهاي بي اساسي که در اين مطلب آمده، توضيحاتي چند عرض مي کنم:
    
مديرمسئول محترم روزنامه کيهان ظاهرا هنوز تفاوت توافق و تفاهم را درک نکرده اند. آنچه در لوزان به دست آمد، نه يک توافق که يک تفاهم بر سر راه حل هاي دستيابي به توافق هسته اي است. چنانکه آقاي دکتر ظريف، وزير محترم امور خارجه در گفت وگوي تلويزيوني شان تصريح کردند آنچه در لوزان قرائت شد، يک بيانيه غيرالزام آور و در واقع چرک نويسي است که راه حل ها در آن قيد شده و ما در نهايت يک توافق بين المللي حداکثر تا 10 تير خواهيم داشت. از اين جهت نياز به ذکر اين بود که مشخص شود مدعي «انتقادهاي مستند»، خود از درک چيستي متني که قرائت شد نيز عاجز است.
    
ادعاي عجيب کيهان درباره «دست افشاني رژيم صهيونيستي براي توافق ياده شده» که من را نيز متهم به همراهي با آن کرده اند، مصداق همان ضرب المثل خسن و خسين هر سه دختران مغاويه است. لابد کيهان اطلاعات يا ارتباطاتي ويژه با نهادهاي صهيونيستي دارد که از «ذوق زدگي» آنان مطلع است. خوب است کيهان مستنداتش درباره عدم مخالفت اسرائيل با بيانيه لوزان که حتي مقامات آمريکايي نيز بر آن اذعان کرده اند، منتشر کند؛ چرا که همگان از چنين اطلاعات ويژه يا تحليل هاي خاصي برخوردار نيستند که از مخالفت هاي علني مقامات رژيم صهيونيستي با تفاهم هسته اي، برداشت دست افشاني کنند.
    
بنيامين نتانياهو، نخست وزير اسرائيل در گفت وگويي با شبکه خبري سي ان ان شکوه کرده که «اين تفاهم بخش عظيمي از زيرساخت هاي هسته اي ايران را دست نخورده باقي مي گذارد. حتي يک سانتريفيوژ هم برچيده نمي شود. حتي يکي از تاسيسات هسته اي تعطيل نخواهد شد. هزاران سانتريفيوژ همچنان خواهد چرخيد. اين توافق، توافق بدي است.» نتانياهو پس از اعلام تفاهم هسته اي نشست اضطراري در کابينه برگزار کرد و با ناخشنودي عميق گفت «اين توافق حيات و بقاي اسرائيل را سخت به خطر مي اندازد». يووال اشتاينيتز، وزير اطلاعات و امور راهبري اسرائيل گفته ايران هيچ امتياز مهمي نداده است و تهديد کرده «از همه امکانات براي جلوگيري از دستيابي ايران و قدرت هاي جهاني به توافق هسته اي» استفاده مي کند، موشه يعلون، وزير جنگ اسرائيل توافق لوزان را «اشتباهي تاريخي» خوانده است، جان بينر رئيس جمهوريخواه مجلس نمايندگان آمريکا از توافق لوزان ابراز نگراني کرده و آن را هشداردهنده خوانده است، حتي سرکرده منافقين از تفاهم لوزان ابراز نارضايتي کرده است و ... بهتر است روزنامه کيهان به شعور بيدار ملت بزرگ و فهيم ايران احترام بگذارد و در عصر انفجار اطلاعات، از خبرسازي هاي کاذب و تحليل هاي غيرمستند و نتيجه گيري هاي خلاف واقع خودداري کند.
    
ادعاي عجيب ديگر کيهان اين است که با نقل اين جمله من که «قبلاحتي اجازه داشتن يک سانتريفيوژ را به ايران نمي دادند، اما اکنون مي توانيم بيش از 5هزار دستگاه سانتريفيوژ داشته باشيم» نوشته «اين پرسش را بي پاسخ مي گذارند که چرا ابتدا و انتهاي اين گزاره را حذف کرده اند؟! مثلانمي فرمايند که مخالفت حريف با برخورداري ايران «حتي از يک سانتريفيوژ» در دوران اصلاحات و حاکميت همفکران و هم حزبي هاي ايشان بر دولت بود که از ترس حمله نظامي آمريکا حاضر نبودند، فعاليت هاي تعليق شده هسته اي بعد از اجلاس سعد آباد را از سر بگيرند ولي فرزندان انقلاب و دانشمندان هسته اي کشورمان به باج خواهي دشمن تن ندادند و با تلاش و ايثار شبانه روزي خود ضمن از سرگيري فعاليت هاي تعليق شده، تعداد سانتريفيوژها را به 19 هزار دستگاه رساندند.» عجيبا و غريبا! خوب است خيلي از آن زمان نگذشته که حافظه تحليلگران کيهاني، چنين فرتوت و فرسوده شده که از خاطرشان - شايد مصلحتي- رفته که تعليق غني سازي اورانيوم در آخرين روزهاي عمر دولت اصلاحات شکست. در سپتامبر 2003 تعليق غني سازي اورانيوم براي ايران الزامي شد و ايران دو سال تعليق غني سازي را به اجرا درآورد اما تنها گازدهي در نطنز تعليق شده بود. تعليق هم در اختيار ايران و کاملا«داوطلبانه» بود که ايران به طور اختياري براي ارائه حسن نيت جهت همکاري هاي خارج از چارچوب ان.پي .تي، غني سازي را تعليق و کاملاداوطلبانه رفع تعليق کرد.
    
آقاي شريعتمداري مدعي است اين گفته من که «امروز روز عزاي اسرائيل و مخالفان داخلي توافق است»، ناسزاگويي است. گرچه اشاره من به مخالفان کلي توافق بود و نه صرفا مخالفان داخلي، اما اي کاش خوشحالي مدعيان داخلي را از اين پيروزي بزرگ مي ديديم که خلاف حرف من ثابت شود. اي کاش منتقدان داخلي به جاي مخالفت صرف، راه حل ارائه مي دادند يا راهکاري پيشنهاد مي کردند تا قدرت هاي جهاني به پروسه دانش هسته اي اذعان کنند.
    
در پايان بايد به آقاي شريعتمداري متذکر شوم که ملاک عمل ما اعتماد رهبر معظم انقلاب به تيم مذاکره کننده هسته اي است که در مقاطع مختلف ابراز داشته اند. مقلدان رهبري هيچ گاه خلاف تشخيص و نظر معظم له رفتار نمي کنند. اگر ايشان خود را مقيد به اطاعت و مقلد ايشان مي دانند، طبق تشخيص و اعتماد ايشان عمل کنند. من حاضرم که در مناظره اي ابعاد آن را واشکافي کنم تا نشان دهم کيهان چگونه با نظرات داهيانه مقام معظم رهبري سازگاري نداشته و چگونه با وجود تاکيدات معظم له بر «جذب حداکثري و دفع حداقلي» رويه شان دفع حداکثري و جذب حداقلي بوده است؟ تا نشان دهم سقف برخي مدعيان چقدر کوتاه و ابعادش محدود است و چطور بر دلسوزان نظام و انقلاب و کشور با قلم تيغ تيز کشيدند؟
    
کيهان: پاسخ ما به جوابيه آقاي صادق خرازي همان يادداشت مورد اشاره است و فقط توضيح مختصري درباره جوابيه وي را خالي از فايده نمي دانيم:
    
ايشان ادعا کرده اند که مدير مسئول کيهان «تفاوت توافق و تفاهم»را نمي داند که ظاهرا قصد منحرف کردن صورت مسئله را داشته اند.چراکه بحث درباره «بيانيه»يا «توافقنامه» بود نه «توافق و تفاهم» ولي از آنجا که ايشان متوجه شده اند که نمي تواند يک سند الزام آور را «بيانيه مطبوعاتي» قلمداد کند، به فکر تغيير صورت مسئله افتاده اند.    اعتراض کرده اند که چرا به اظهارات مقامات خارجي استناد مي کنيد؟! بايد گفت استناد به نظر آنان همه جا با سمت و سوي نشان دادن ميزان خباثت و عهدشکني آنها صورت گرفته است. آيا در کلام خداوند متعال براي نشان دادن ماهيت پليد فرعون ها و نمرودها به سخن آنان اشاره نشده است؟! و اگر چنين نبود چرا رسانه هاي غربي و صهيونيستي يکسره به کيهان ناسزا مي گويند و در مقابل، نتانياهو از اصلاح طلبان با عنوان بزرگترين سرمايه اسرائيل در ايران ياد مي کند و اوباما حمايت از آنها را براي آمريکا استراتژيک مي داند؟ حتي عبدالمالک ريگي نيز همراه با بهاييان و منافقين و سلطنت طلبان و... به حمايت آشکار از آنها برمي خيزد!؟آيا جناب خرازي تاکنون نظر اسرائيل و آمريکا درباره خود و هم حزبي هاي مدعي اصلاحات خود را نفي کرده است؟! و يا با اعلام برائت از مدعيان، خود را از دايره و شمول آنها خارج ساخته است؟!     اين نکته نيز با توجه به اظهارات ايشان قابل ياد آوري است که نامه ذلت بار آقاي صادق خرازي به جرج بوش در اواخر دوره اصلاحات از حافظه تاريخي ملت ايران پاک نشده است که ... بماند!
    خبر ويژه 
فتنه خط قرمز نظام است نه مسئله اين دولت و آن دولت
وزير دادگستري مي گويد محدوديت براي خاتمي مربوط به دولت قبلي است.    به گزارش ايلنا، مصطفي پورمحمدي گفت: اينکه گفته مي شود در ممنوع البياني و ممنوع التصويري رئيس دولت اصلاحات حکم شوراي عالي امنيت ملي موثر است به اين معني نيست که دولت در شوراي عالي امنيت ملي همه تصميمات را مي گيرد.     وي افزود: دولت هم تنها يک عضو شورايعالي امنيت ملي است اين تصميمات نيز مربوط به قبل از اين دولت است که همچنان ادامه دارد.    پورمحمدي با بيان اينکه تعهدات دولت را بايد مورد به مورد بررسي کرد، گفت: در حوزه سياسي و اجتماعي دولت تا حد زيادي به وعده هاي خود عمل کرده و فضاي آرامي که هم اکنون در محيط سياسي و اجتماعي شاهد هستيم، بسيار کم تنش و کم برخورد بوده اين نتيجه صبوري و آرامشي است که دولت دنبال مي کند. البته بستر التهاب و عوامل التهاب آفرين فراوان هستند، اما هم در داخل و هم در خارج دولت سعي کرده اين بسترها را کنترل کند. به هر حال برخي از بي سوژگي تلاش مي کنند برخي موارد را بزرگ کنند و سر و صدا راه بياندازند.    درباره اظهارات پورمحمدي قابل ذکر است که خاتمي به خاطر صفت رئيس دولت اصلاحات بودن مورد اعتراض يا ممنوعيت نيست بلکه به اعتبار ايفاي نقش عالمانه در آشوب آمريکايي- صهيونيستي سال 88 مورد مواخذه و سرزنش است به ويژه اينکه در محافل داخلي مدعيان اصلاح طلبي اذعان کرده که باور ندارد در انتخابات 88 تقلب ]آن هم در حد 11 ميليون[ صورت گرفته است. او با اين حال يکي از دست اندرکاران اصلي آن آتش افروزي 8 ماهه بود و بعدها نيز اين شجاعت و مروت را نداشت که همان اعتراف در محافل خصوصي اصلاح طلبان را براي اطلاع مردم به شکل علني در رسانه ها مطرح کند.    بنابراين، اين بزرگواري نظام بوده که براي جرم و جفايي اين چنين هنوز مجازاتي اعمال نکرده است. در عين حال مسئله فتنه همان طور که رهبر معظم انقلاب در ديدار اعضاي هيئت دولت تصريح کردند خط قرمز نظام (و نه مسئله اين دولت يا آن دولت) است و دولتمردان بايد اين خط قرمز نظام را محترم بشمارند چرا که اگر به تعبير رهبر معظم انقلاب «راي مردم حق الناس است» و فتنه گران اصرار بر زيرپا گذاشتن راي مردم (جمهوريت) و هتاکي عليه اسلام- يا مجال فراهم کردن براي هتاکان- داشته اند، بنابراين عوامل فتنه خط قرمز نظام محسوب مي شوند و از امثال آقاي پورمحمدي انتظار مي رود صورت مسئله را تقليل نداده يا تحريف نکند.
    خبر ويژه 
اگر 20 درصد مشكل مالي تحريم است دولت براي 80 درصد ديگر چه مي كند؟!

يک سايت حامي دولت از قول اقتصاددانان تصريح کرد تنها 20 درصد مشکلات اقتصادي به تحريم مربوط است.    خبر آن لاين در تحليلي به قلم مهدي پازوکي اقتصاددان نوشت: اگرچه در حال حاضر، تحريم به عنوان يکي از مهم ترين موارد بازدارنده توسعه اقتصادي کشور مطرح مي شود اما بايد به اين نکته توجه کرد که کمتر از 20 درصد مشکلات اقتصادي کشور از مسائل تحريم نشات مي گيرد و مابقي آن به نحوه مديريت و اداره امور اقتصادي کشور باز مي گردد. در حقيقت مي توان گفت که با به توافق رسيدن در مذاکرات هسته اي به نحوي مشکل شروع مي شود. با نگاهي به تاريخ نيز درمي يابيم که همين گونه است و رفع تحريم ها نمي تواند به توسعه اقتصادي منجر شود.    يادآور مي شود در تبليغات قبل از انتخابات 92 حاميان اصلي دولت فعلي بارها تصريح مي کردند 70 تا 90 درصد مشکل اقتصاد، داخلي و مديريتي است و تنها 10 تا 30 درصد آن به تحريم ها مربوط مي شود. به تعبير ديگر اگر 70، 80 يا 90 درصد مشکل اقتصاد، مديريتي است آنگاه اين سوال مطرح مي شود که آيا به موازات صرف انرژي فوق العاده زياد براي مذاکرات با آمريکا (و غرب)، 70 تا 90 درصد وقت و فرصت و امکانات دولت نيز صرف رفع گيرهاي مديريت و ناکارآمدي ها، ديوان سالاري دولتي شده يا اينکه دولت بعد از 16 ماه همچنان منتظر لغو يا تعليق تحريم هاست؟! همچنين بايد پرسيد اگر آن مشکل 20 درصد حل نشد، نبايد براي 80 درصد اصلي فکر اساسي کرد.