يادداشت روز اوین نامه ی کیهان "حماس و تب و تاب مقاومت 27 ساله"

 اوین نامه  ی کیهان یکشنبه 16 فروردین ماه سال 1394
يادداشت روز  اوین نامه ی کیهان "حماس و تب و تاب مقاومت 27 ساله" 

همکار وهم قلم غیر ایرانی یادداشت روز نویس  اوین نامه ی کیهان شریعت نداری بدلیل اینکه آوارگان فلسطین یرموک اطرف دمشق از چند جهت مورد تهدید وتهاجم جدی و بی خانمانی قرار گرفته اند وی نهایت سوأاستفاده را کرده باشد. از سوی دیگر چنگال خونین سپاه قدس وحزب ا لشیطان لبنان ونیروهای سرکوبگر وآدمکش بشار اسد جنایتکار در ویران کردن سوریه وقتل عام مخالفان مردم سوریه و آوارگان فلسطین یرموک را پاک کرده باشد .تلاش کرده است که همچون گذشته سرمایه گذاری برروی حماس  کند تا مثل برپایی  جنگ های 22 روزه و 8 روزه حماس وجهاد اسلامی فلسطین با اسراییل بازهم مورد استفاده واقع شود . برای همین یادآوری کرده است  برای روابط رژیم بانکدار تروریست جهانی ولایت فقیه  و حماس از زماني که اين جنبش در سال 1367 رسما اعلام موجوديت کرده است رو به گسترش بوده و ابعاد مختلفي را دربرمي گرفته است و در آينده و طبعا تا زماني که اين جنبش آرمان فلسطين را در راس برنامه هاي خود دارد، اين روابط وجود خواهد داشت و بر ابعاد آن افزوده مي شود. کما اينکه اين جنبش در طول دوره حيات خود بيشترين حمايت و کمک که شامل موارد استراتژيک مي شده، از جمهوري اسلامي دريافت کرده است.
   
در ادامه ی  قلمزن غیر ایرانی یادداشت روز نویس  همکار شریعت نداری مدعی شده  رابطه ی رژیم و ارونه و قرون وسطایی  ولایت فقیه و جنبش مقاومت اسلامي حماس برخلاف آنچه مشهور شده است هيچگاه و از جمله در طول دوران بحران سوريه قطع نشده و به موضوعي کم اهميت هم تبديل نگرديده است چرا که هم ايران و هم رژیم ولایت فقیه به اين رابطه بعنوان يک موضوع راهبردي و غيرقابل خدشه نگاه مي کنند. در اين بين آن دسته از جريانات درون فلسطيني يا درون ايراني و يا در سطوح منطقه اي و بين المللي که اين رابطه را شکل دهنده به وضعيتي انقلابي-اسلامي دانسته و آن را نامطلوب ارزيابي مي کنند، هرازچند گاهي و بخصوص در شرايط حساس تر از پديد آمدن شکاف و نقار ميان ايران و حماس سخن گفته اند.
    
جنبش اسلامي حماس اساسا يک حرکت جهادي و در عين حال يک حرکت اصولگراي معتدل است و در طول دوره حيات 27 ساله خود و در کشاکش انواع رخدادها بر مدار «جهاد» و «اصول» حرکت کرده است. اگر به ريشه هاي حماس که اخوان المسلمين است و علت جدايي آن از اين جريان نگاه بيندازيم مي توانيم برجستگي آن دو عنصر را به وضوح در پرونده و کارنامه حماس ملاحظه نمائيم. اخوان المسلمين در مصر و فلسطين از زمان رياست «حسن المصيبتي» بر اين جنبش در مصر، عنصر «جهاد» را که مهمترين اصل وجودي آن بود، ترک کرد... و با شعار «جهاد نه، دعوت» به يک تغيير نگرش اساسي رسيد. آنان حتي زماني که در مصر قدرت را بدست گرفته و به رياست جمهوري رسيدند، پا را از محدوده يک حرکت دعوت گرا فراتر نگذاشتند و اين در حالي بود که آنان در اواخر دوره رياست جمهوري کوتاه خود براي حفظ خويش به تندروهاي سلفي تکفيري روي آوردند و با آنان هم پيمان گرديدند. 
بهرحال روی آوری به حماس بدون ارتباط به بحران وناامنی وبی ثباتی وجنگ داخلی یمن و تهاجم نظامی عربستان ومذاکره هسته ای لوزان ندارد . زیرا هدف این است در صورت امکان از طریق حماس وهمکاری حزب الشیطان جنگ دیگری در خاورمیانه برپا شود  تا هم کمک  بشار اسد جنایتکار هم پیمان وهم حوثی های یمن باشد .هم موجب فشار برروی دولت روحانی و اخلال در روند مذاکره هسته ای ایجاد شود.

روابط ايران و حماس از زماني که اين جنبش در سال 1367 رسما اعلام موجوديت کرده است رو به گسترش بوده و ابعاد مختلفي را دربرمي گرفته است و در آينده و طبعا تا زماني که اين جنبش آرمان فلسطين را در راس برنامه هاي خود دارد، اين روابط وجود خواهد داشت و بر ابعاد آن افزوده مي شود. کما اينکه اين جنبش در طول دوره حيات خود بيشترين حمايت و کمک که شامل موارد استراتژيک مي شده، از جمهوري اسلامي دريافت کرده است.
    روابط ايران و جنبش مقاومت اسلامي حماس برخلاف آنچه مشهور شده است هيچگاه و از جمله در طول دوران بحران سوريه قطع نشده و به موضوعي کم اهميت هم تبديل نگرديده است چرا که هم ايران و هم حماس به اين رابطه بعنوان يک موضوع راهبردي و غيرقابل خدشه نگاه مي کنند. در اين بين آن دسته از جريانات درون فلسطيني يا درون ايراني و يا در سطوح منطقه اي و بين المللي که اين رابطه را شکل دهنده به وضعيتي انقلابي-اسلامي دانسته و آن را نامطلوب ارزيابي مي کنند، هرازچند گاهي و بخصوص در شرايط حساس تر از پديد آمدن شکاف و نقار ميان ايران و حماس سخن گفته اند.
     جنبش اسلامي حماس اساسا يک حرکت جهادي و در عين حال يک حرکت اصولگراي معتدل است و در طول دوره حيات 27 ساله خود و در کشاکش انواع رخدادها بر مدار «جهاد» و «اصول» حرکت کرده است. اگر به ريشه هاي حماس که اخوان المسلمين است و علت جدايي آن از اين جريان نگاه بيندازيم مي توانيم برجستگي آن دو عنصر را به وضوح در پرونده و کارنامه حماس ملاحظه نمائيم. اخوان المسلمين در مصر و فلسطين از زمان رياست «حسن المصيبتي» بر اين جنبش در مصر، عنصر «جهاد» را که مهمترين اصل وجودي آن بود، ترک کرد... و با شعار «جهاد نه، دعوت» به يک تغيير نگرش اساسي رسيد. آنان حتي زماني که در مصر قدرت را بدست گرفته و به رياست جمهوري رسيدند، پا را از محدوده يک حرکت دعوت گرا فراتر نگذاشتند و اين در حالي بود که آنان در اواخر دوره رياست جمهوري کوتاه خود براي حفظ خويش به تندروهاي سلفي تکفيري روي آوردند و با آنان هم پيمان گرديدند. 
    
وقتي ما حرکت حماس در اين 27 سال را مطالعه مي کنيم مي توانيم نقاط قابل انتقادي در آن پيدا کنيم ولي نمي توانيم در هيچ مرحله اي آن را در قامت «افراطي تکفيري» و يا «سازشکار و اصول گريز» ببينيم. حماس در مرحله اي که اخوان عنصر جهاد را به کنار نهاده بود، با اين جنبش زاويه داشت و هم زماني که دردوره رياست جمهوري محمد مرسي به سمت افراط گراهاي سلفي رفته بود، با آن به بحث هاي انتقادي مي پرداخت. از اين رو رابطه اخوان المسلمين با جمهوري اسلامي تابع نوسانات زياد بود و تا مرحله قطع کامل پيش رفت ولي رابطه حماس با ايران اگرچه گرمي و سردي هايي را هم تجربه کرد اما هيچگاه از نقطه استراتژيک فاصله نگرفت.
    جنبش حماس در مجموع توانسته است از افراط گرايي دور باشد و تعادل مذهبي فکري خود را حفظ کند از اين روست که حماس در غزه و کرانه باختري و در محيط خارج از آن با همه گروههاي فلسطيني رابطه فعال دارد رابطه توامان با فتح و جنبش جهاد اسلامي که دو سوي نگرش هاي فلسطيني- فلسطيني به حساب مي آيند، به خوبي بر اين موضوع تاکيد مي کند که حماس توانسته است به صورت شمع جمع فلسطيني ها عمل کند. در عين حال اين اعتدال گرايي و افراط ستيزي، حماس را در موضع سازشکاري قرار نداده است از اين رو رابطه حماس با حکام عرب وابسته به آمريکا هيچگاه، صميمي نبوده است. حماس در سخت ترين شرايط و در حالي که به حمايت مالي دولت هايي نظير دولت رياض احتياج مبرم داشته است اما «اصول گرايي» به معناي حرکت در صراط مشخص معطوف به آزادي فلسطين آن را از پذيرش طرح هاي خائنانه دولت هاي عربي بازداشته است. همين الان و در شرايطي که فلسطيني ها درگير بحران مالي هستند، رابطه حماس و رياض تقريبا در وضعيت «قطع کامل» قرار دارد و مي توان گفت در هيچ زماني رابطه عربستان و حماس تا اين اندازه بحراني نبوده است علت اصلي عدم علاقه عربستان به عادي سازي رابطه با جنبش حماس، تاکيد جنبش مقاومت فلسطين بر حفظ رابطه با جمهوري اسلامي است. مقامات سعودي طي سالهاي گذشته و نيز پس از جنگ 51 روزه رژيم صهيونيستي عليه غزه بر اين نکته تاکيد کرده اند که حماس و ساير فلسطيني ها بايد بين رابطه با ايران و اعراب يکي را انتخاب نمايند. بغض سعودي ها نسبت به حماس تا آنجا پيش رفته است که طي دو سال گذشته، عربستان از صدور «ويزاي عمره» براي اعضاي جنبش حماس خودداري کرده و عملاً اجازه نداده است پاي آنان به بيت الله الحرام برسد. حدود 3 سال پيش يکي از مقامات سعودي به نمايندگي از سوي ملک عبدالله پادشاه سابق عربستان با يک مقام ارشد حماس در دوحه ديدار کرد و به او گفت: آنچه شما از ايران مي گيريد را ما به شما مي دهيم و علاوه بر آن حمايت هاي ديگري هم از شما به عمل مي آوريم به شرط آنکه شما رابطه با ايران را قطع کنيد. اين مقام حماس در پاسخ و به نمايندگي از جنبش مزبور گفته بود: «ما براي بحث فلسطين و آزادي آن به رابطه با همه کشورهاي جهان اسلام احتياج داريم و نمي خواهيم رابطه با بخشي از جهان اسلام را از دست بدهيم و رابطه با بخشي ديگر را جايگزين آن نمائيم» اين به معناي ترجيح رابطه با ايران بود.
    
در مورد عملکرد حماس در پرونده سوريه نکات قابل تاملي ديده مي شود ولي اگر ما براساس دو معيار «جهادي» و «اصولگرا» به رفتار حماس در اين مورد نظر بياندازيم مي توانيم به پاسخ بعضي از سوالات برسيم. جنبش مقاومت اسلامي فلسطين حماس، 8 ماه پس از آغاز بحران سوريه در اين کشور ماند و آن را ترک نکرد. اين مقطعي بود که حرکت معارضه در سوريه صرفاً سياسي بود و به ورطه اقدامات تروريستي نرسيده بود در اين مقطع مقامات حماس به رهبري خالد مشعل تلاش کردند تا يک «حد وسط» پيدا شود به گونه اي که هم دولت اسد که مهمترين پشتيبان عرب مبارزات فلسطيني ها بود، حفظ شود و هم اصلاحاتي صورت پذيرد و فضاي اجتماعي سوريه آرامتر باشد. اما اين تلاش ها عملاً به جايي نرسيد و اين در حالي بود که حجم و وزن توطئه ها و فشارها عليه دولت و مردم سوريه دائماً رو به فزوني مي گذاشت. در اين ميان آن بخش از حماس که در خاک سوريه بود، در آذرماه 1390 دمشق را ترک کرد و به دوحه رفت که البته اقدام قابل قبولي نبود. اين در حالي بود که در درون حماس سه ديدگاه تا حدي متمايز وجود داشت. يک گروه با محوريت خالد مشعل که از دمشق به دوحه رفته بود و موضع انتقادي نسبت به دولت سوريه داشت. يک جريان در داخل غزه با محوريت اسماعيل هنيه بود که موضعي ميانه داشت و در عين حال کمتر فعال بود و يک موضع هم متعلق به شاخه نظامي جنبش حماس يعني گردانهاي شهيد عزالدين قسام به رهبري محمد ويص بود که بر حمايت از دولت سوريه بعنوان مهمترين دولت عرب حامي فلسطين تاکيد مي کرد.
    رابطه حماس و دولت سوريه بعد از عمليات خرداد ماه 1391 که القصير با محوريت حزب الله آزاد شد، دوره تازه اي را تجربه کرد و آرام آرام مواضع حزب الله و حماس به هم نزديک و نزديک تر شد. اين نزديکي حماس به حزب الله در جريان عمليات رژيم صهيونيستي در مزرعه الامل سوريه در 28 دي ماه 93 و سپس پاسخ حزب الله به اين رژيم در هشتم بهمن ماه اين سال به نقطه مطلوب نزديک شد. در اين ميان رهبران حماس با ارسال پيام و برگزاري مراسم جشن، پشتيباني خود را از حزب الله اعلام کردند. نامه محمد ويص فرمانده ارشد نظامي حماس به سيد حسن نصرالله وحدت نظر اين دو جنبش را بخوبي نشان داد.
    يک نکته مهم در بحث بررسي افکار و عملکرد حماس بحث نظر اين جنبش در ارتباط با گروههاي تندرو سني است. حماس از زماني که به وجود آمد هيچگاه به اين گروه ها نظر مثبت نداشته است و از اين رو در جريان پيدايي گروه هاي تندرو و تروريستي سني، حماس با آنان همراه نشد و رنگ تندروي پيدا نکرد اين در حالي بود که اگر رهبران حماس به ظواهر تکيه داشتند، بايد گروههاي تندرو سني را يک فرصت تلقي مي کردند اما رهبران حماس برخلاف رهبران شبه اخواني ترکيه با اين گروهها در مصر، ليبي، تونس، سوريه، عراق، لبنان و مناطق فلسطيني همراه نشدند. يک رهبر گروه حماس معتقد است تروريست ها نه تنها يک فرصت نيستند بلکه تهديد بزرگي براي جهان اسلام و يک فرصت براي رژيم صهيونيستي به حساب مي آيند. محمودالزهار و اسامه حمدان دو تن از رهبران حماس اخيراً در مصاحبه هاي رسمي، افراط گرايي مذهبي را يک افت براي جهان اسلام و گروههاي فلسطيني را از آنان بري خواندند.
    حماس مثل هر گروه ديگر حتماً در پرونده 27 ساله خود اشتباهاتي هم دارد اما در مجموع مي توان حرکت آن را در يک خط مستور ارزيابي کرد. حماس مسير خود را تغيير نداده است اما در عين حال به دليل آنکه در اداره فلسطيني ها دچار مشکلات عديده اي هستند و شرايط مختلف را با سختي از سر مي گذرانند، دچار افت و خيزهايي هم مي شوند.سعدالله زراعی