جزییات گروگانگیری ٥٠٠ میلیونی پسر ثروتمند


رفاقت ١٠ساله به ربودن دوست پولدار ختم شد. وقتی پسر جوان با ٢ دوست صمیمی‌اش به کافی‌شاپ رفت، هرگز تصور نمی‌کرد طعمه یک آدم‌ربایی ٥٠٠‌میلیون تومانی شده باشد. ثروت مادر گروگان کافی بود تا نقشه این گروگانگیری طراحی شود. طراحان این آدم‌ربایی دانشجویان رشته مهندسی بودند. ٢٩ بهمن‌ماه همزمان با ناپدید شدن پسری به نام سالار تحقیقات پلیسی برای ردیابی او آغاز شد، اما پشت‌پرده ناپدید شدن او ماجرایی بود که حتی گروگان هم آن را باور نداشت.آدم‌ربایان در کافی‌شاپ
صبح روز چهارشنبه بود که سالار و بهروز برای گردش به سمت کرج راه افتادند. به پیشنهاد بهروز و برای کشیدن قلیان به سمت کافی‌شاپی رفتند که یکی دیگر از دوستانشان به نام امیر در آن‌جا منتظرشان بود. این قرار ٣نفره دوستانه، نقطه مرموزی داشت که برای سالار هنوز پوشیده بود تا این‌که بهروز به بهانه تولد بچه خواهرش از او خواست تا برای گرفتن چندسکه طلا از پسرخاله‌اش با آنها راهی جاده قزوین شود. چند ساعت بعد وقتی به مجتمع مسکونی در حاشیه جاده رسیدند نقشه سیاه‌شان اجرایی شد. سالار به خاطر اعتمادی که به دوستان قدیمی‌اش داشت با تعارف پسرخاله بهروز به نام فرشاد پا به خانه‌ای گذاشت که آنها برای اسارت او تعبیه کرده بودند.نقاب سیاه رفاقت
هنوز چند دقیقه از حضور این ٣دوست در خانه پسرخاله بهروز، نگذشته بود که نقاب دوستی‌شان برداشته شد. حالا سالار تنها مانده بود و بهروز، امیر و فرشاد نقشه سیاه‌شان را به اجرا گذاشتند. صدای خنده‌های دوستانه‌شان ناگهان به فریاد تبدیل شد و ٣پسر قوی‌هیکل به جان پسر پولدار افتاده بودند. از او می‌خواستند مقدار دارایی‌های خود و مادرش را بگوید تا پول میلیونی را در ازای آزادی طعمه‌شان دریافت کنند. با سیم برق او را تهدید می‌کردند و چاقو را روی گردنش گذاشته بودند.ورود پلیس به ماجرای آدم‌ربایی
خواهر سالار که از ناپدید شدن برادرش نگران شده بود، کارآگاهان اداره آگاهی را در جریان ماجرا قرار داد. همین شکایت کافی بود تا تحقیقات تخصصی پلیس برای پیدا کردن ردی از سالار آغاز شود تا این‌که تلفنی مرموز پرده از ناپدید شدن پسر جوان برداشت. ٢مرد ناشناس در حالی‌ که صدای فریاد کمک‌خواهی سالار از پشت تلفن شنیده می‌شد در تماس با خواهر جوان درخواست ٥٠٠‌میلیون پول نقد کردند. وقتی کارآگاهان در جریان این آدم‌ربایی قرار گرفتند دست به تحقیقات گسترده‌ای برای شناسایی آدم‌ربایان زدند. بررسی‌های فنی نشان می‌داد صبح روز چهارشنبه سالار به همراه بهروز به سمت کرج رفته‌اند. همین ماجرا باعث شد که در تماس بعدی آدم‌ربایان در جریان ورود پلیس قرار گرفتند. دوستان سالار که از این موضوع به وحشت افتاده بودند و هرگز تصور نمی‌کردند نقشه‌شان در رصد پلیس قرار بگیرد در حالی ‌که دستپاچه شده بودند تصمیم گرفتند به نقشه سیاه‌شان پایان دهند. به همین خاطر بعد از ٣ شبانه‌روز به اسارت گرفتن دوست پولدارشان، او را با دست و پای بسته در حاشیه شهر جاده کرج رها کردند. چند ساعت بعد سالار با کمک یک راننده تاکسی به تهران برگشت و برای طرح شکایت به اداره آگاهی رفت.گروگان از روز حادثه چه گفت؟
سالار که هنوز باور نداشت توسط دوستان صمیمی‌اش گروگان گرفته شده باشد در رابطه با این ماجرا به کارآگاهان گفت: «٣ روز پیش با رفیقم به نام بهروز که از ١٠‌سال پیش با یکدیگر آشنا شده بودیم برای گردش به سمت کرج رفتیم. یکی دیگر از دوستانمان هم به جمع ما پیوست. آن روز قرار شد برای گرفتن چند سکه طلا از پسرخاله بهروز با آنها راهی جاده قزوین شوم. وقتی به مقصد رسیدیم در خودرو نشسته بودم که پسرخاله بهروز به اصرار من را به خانه‌شان دعوت کرد. برایم چایی ریختند و در حال گفت‌وگو بودیم که ناگهان بهروز یک پتو روی سرم انداخت. ابتدا تصور کردم که قصد شوخی کردن دارند اما کم‌کم ورق ماجرا برگشت و از نقشه شوم‌شان باخبر شدم. آنها که می‌دانستند مادر من وضع مالی خوبی دارد از دارایی‌هایمان پرسیدند و گفتند ٥٠٠‌میلیون تومان برای آزادی من می‌خواهند. ٣ روز از اسارت من در خانه آنها گذشت تا این‌که یک روز مرا سوار خودرویشان کردند. نمی‌دانستم به کجا می‌رویم و جواب سوال‌هایم را نمی‌دادند و بعد از رسیدن به جاده کرج من را از خودرو پیاده کرده و متواری شدنددستگیری دوستان نقابدار
پرونده این آدم‌ربایی جهت رسیدگی به شعبه هفتم دادسرای جنایی تهران به ریاست قاضی «سعید احمدبیگی» ارجاع شد. با دستور بازپرس پرونده تحقیقات کارآگاهان برای دستگیری عاملان این آدم‌ربایی آغاز شد. تا این‌که با شناسایی خانه بهروز تک‌تک آدم‌ربایان دستگیر شدند. این ٣نفر که هرگز سابقه‌ای مبنی بر ارتکاب جرم در پرونده‌شان نداشتند خیلی زود به طراحی این نقشه اعتراف کردند. بهروز طراح اصلی این آدم‌ربایی در رابطه با نقشه ربودن دوست صمیمی‌اش گفت: «از ١٠‌سال پیش با سالار بچه‌محل بودیم. می‌دانستم که وضع مالی‌شان خوب است و از طرفی خودش مدام در جمع صحبت از پول‌های میلیاردی مادرش می‌کرد. وسوسه شده بودم و به همین خاطر نقشه ربودن او را برای به دست آوردن پول طراحی کردم.» امیر دانشجوی رشته مهندسی عمران که به پیشنهاد بهروز پایش به این ماجرا باز شده بود در اعترافاتش گفت: «وضع مالی خوبی نداریم، پدرم خیلی فقیر است و حتی گاهی پول‌های عیدی ما را که در سالنامه قرار می‌دادیم برای خرجی خانه برمی‌داشت. با بهروز هم‌دانشگاهی هستم و از سال‌ها قبل او و سالار را می‌شناسم. وقتی بهروز پیشنهاد گروگانگیری ٥٠٠‌میلیون تومانی را به من داد وسوسه شدم و برای کمک کردن به خانواده‌ام پایم به ماجرا باز شد اما حالا نمی‌دانم با چه رویی به آنها بگویم من سابقه‌دار شده‌امآدم ربایی های خاموش
دکتر سعید خراط‌ها آسیب شناس و مدرس دانشگاه معتقد است:  در این پرونده اگر واقعا آدم‌ربایی اتفاق افتاده باشد همدست شدن ٢ دوست و تبهکاری‌شان علیه دوست دیگر چندان عجیب به نظر نمی‌رسد. امروزه در جامعه ما، آدم‌ربایی‌های خاموش در حال رخ دادن است. مانند مادر و پدری که توسط فرزندشان به خانه سالمندان یا آسایشگاه‌های روانی سپرده می‌شوند. در حالی‌ که آنها هیچ اختیاری از خودشان ندارند و این به نوعی یک آدم‌ربایی محسوب می‌شود که در این فرآیند اختیار زندگی کردن از افراد سلب شده است. حتی بسیاری از معتادان هم به زور و در ازای پولی که خانواده‌هایشان به کمپ‌های ترک اعتیاد می‌دهند، به نوعی گروگان خاموش این مکان‌ها هستند. وقتی نقص‌های سیستمی در جامعه حاکم شود این‌گونه آدم‌ربایی‌ها افزایش پیدا می‌کنند. با این حال درخصوص این پرونده باید گفت وقتی ارزش‌ها تغییر می‌کند و رفاقت‌ها مادی می‌شود دور از انتظار نیست که طرفین دوستی در معرض آسیب‌های دنیای مادیات قرار بگیرند. درواقع انتهای نگرش مادی به دنیا و تصور این‌که هر مسأله‌ای با پول امکان‌پذیر است در مراودات اجتماعی انسان را به سوی خطر سوق خواهد داد.