حکایت ضرب المثل«کار نیکو کردن از پر کردن است»

آشنایی با ضرب المثل ها؛
پشت ضرب المثل«کار نیکو کردن از پر کردن است»چه حکایتی نهفته است؟ +تصاویر ضمیمه شده است 3بهمن-93

حکایت این ضرب المثل کارنیکو کردن از پر کردن است جالب و  خواندنی است . چون پیگیری وپرکاری موجب نجات جان کنیزک زیبای چینی محکوم به مرگ در زمان بهرام گور شده است . البته که همه ی پرکاری ها یا افراط گری درکار نه مفید ونکو نیست که مضر است .مثل پرخوری شکم و پرکنی جیب از بیت المال یا پرکاری غده ی تیروئید و....
  اما حکایت ضرب المثل کار نکو کردن از پرکردنست چنین است که گفته می شود روزی بهرام گورساسانی با کنیزک چینی زیبای خود به شکار رفت و گورخرهای زیادی صید کرد. با آنکه تمام ملازمان به مهارت و استادی بهرام در شکار گورخر آفرینها گفتند مع هذا از کنیزک صدایی برنیامد ودر مدح و ثنای شهریار ساسانی سخنی نگفت.بهرام مدتی تامل کرد تا گورخری از دورپیدا شد و آن گاه به کنیزک گفت:" میل دارم این گور را به هر شکلی که دلخواه توباشد شکار کنم." کنیزک از روی ناز و تکبر:
گفت باید که رخ برافروزی 
سراین گور درسمش دوزی
بهرام گورمهره‌ای در کمان گروهه نهاد و به دقت رها کرد تا درگوش گورخرجای گرفت، حیوان بیچاره سم پای راستش را برای خاراندن به گوش خود نزدیک کرد تا مهره رااز گوش خارج کند. کنیزک گفت که آدمی در هر کاری اگرمداومت و ممارست کند مسلما ورزیده و کارآزموده خواهد شد چه کار نیکو کردن از پرکردن است. شاه چون این سخن شنید خشمگین شد و کینه اورا به دل گرفت پس به سرهنگی که در التزام رکاب بود فرمان داد آن کنیزک جسور وفضول را گردن بزند. کنیزک زیبا چون خود را در چنگ اجل و چنگال سرهنگ گرفتار دید به حال تضرع درآمد و از او خواست که در قتلش عجله نکند، بعید نیست که شاهنشاه روزی از کرده پشیمان شود وترا که بی‌تامل اجرای فرمان کردی مورد خشم و عتاب قرار دهد، اگر جانب احتیاط را مرعی‌داری و مرانکشی، قول می‌دهم کاری بکنم و تدبیری بیندیشم که بهرام گورنه تنها خشمگین نشود، بلکه ترا بیشتر از پیشترمورد تفقد ونوازش قراردهد.سرهنگ درمقابل پیشنهاد کنیزک تسلیم شد و او را در قصری مشیدی که در خارج از شهر داشت سکونت داد تا پنهانی در زمره خدمتکاران کار کند وهویتش را مکتوم دارد.این قصر سربه فلک کشیده شصت پله داشت و کنیزک از همان روزهای نخست گوساله‌ای را که تازه از مادر زاییده شده بود بر دوش گرفت و روزی چند بار به بالای قصر می‌برد و پایین می‌آورد، گوساله بر اثر گذشت ایام و لیالی رشد می‌کرد و بزرگ می‌شد ولی چون به دوش کشیدن و بالا بردن آن همه روزه چندین بار تمرین و تکرار می‌گردید لذا رشد تدریجی گوساله تاثیری در دشواری حمل و نقل نداشت.کنیزک چون موقع را مقتضی دید به سرهنگ تکلیف کرد که بهرام گور را به هرطریقی که ممکن باشد روزی به این باغ و قصر شصت پله بیاورد. سرهنگ چنان کرد و روزی که بهرام به شکار گورخر می‌رفت او را برای چند دقیقه استراحت و تمدد اعصاب به باغ و قصرزیبایش دعوت کرد ومخصوصا داستان کنیزک و بردوش کشیدن گاو عظیم الجثه و بالا بردن از قصر شصت پله را شرح داد تا شاهنشاه ساسانی را تمایل و رغبت تماشای این صحنه دست داد.پس بهرام گور به باغ آمد و کنیزک زیبا در حالی که روی خود را پوشانیده بود در مقابل بهت و اعجاب بهرام و ملازمانش گاورا بر دوش گرفت وبدون ذره‌ای احساس خستگی و ملالت خاطر آن را از شصت پله به بالای قصر برد و بازگردانید. بهرام به روی خود نیاورد وگفت:" می‌دانم چگونه به این عمل خطیر و شگرف دست یافتی.این گاو را از زمانی که گوساله نوزاد بود بر دوش گرفته به بالای قصر بردی و چون در این کار از تمرین و مداومت دست نکشیدی لذا رشد گوساله در تصمیم و توانایی توخدشه وخللی وارد نساخت وگرنه خود بهتر می‌دانی که این از قدرت و زورمندی نیست، بلکه مولود تعلیم و تمرین و مداومت می‌باشد "کنیزک زیبا که به انتظار چنین سوال و استدلالی دقیقه شماری می‌کرد بدون تامل و در لفافه طنز وتعریض جواب داد:" شهریارا، اگر زن ضعیف الجثه گاوی را بر دوش بگیرد و به بالای قصر شصت پله‌ای ببرد اعجاب و شگفتی ندارد ومولود تمرین و ممارست باید تلقی کرد ولی اگر شاهنشاه سم و گوش گورخری را به هم بدوزد نباید نام تعلیم و ممارست بر آن نهاد؟!"بهرام گور به فراست دریافت که این همان کنیزک زیبای چینی است. پس در کنارش گرفت و از آنچه گذشت عذر خواست. سرهنگ را نیز که در قتل کنیزک شتاب زدگی نداده بود مورد تفقد و نوازش قرار داد.
بهرحال همانگونه  که  در پیشگفتار این حکایت اشاره شد همه ی پر کاری وممارست های فردی یاافراط گری ها نمی تواند ناشی از کار نیکو کردن باشد . زیرا خیلی از خلافکاران وجانیان وغارتگران حرفه ای که مدام مرتکب چنین اعمالی می شوند . نمی توان تصور کرد که تجربه وممارست شان جنبه ی نیکوکاری  داشته باشد . به خصوص پیگیران منتقدان و دگر اندیشان و بازجویان شکنجه گر و اعتراف گیر ان و پرونده سازان  خیلی پرکاردرون زندان ها که کیفرخواست سنگین علیه ی متهمان درون سیاهچال ها تنظیم می کنند که گاهی شبانه روز فعال  و خیلی پرکارند. در صورتیکه ی نتیجه ی عملکردشان  نه نیکو نیست که بس زشت و ناپسند وضدانسانی است .چون این تجربه وپر کاری شان درون زندان ها وجامعه و فضای مجازی اجتماعی  در خدمت دیکتاتور ان ومستبدان حاکم و سانسور و تفتیش عقاید و  سرکوب و خلاصه علیه ی مردم معترض و آزادیخواه و آزادی  بیان وقلم  می باشد . بهرحال برخی همچون آخوندهای حاکم در ایران و شرکای شان خیلی پر کار در پرخوری و غارتگری و مصرف سوخت وانرژی وسرکوب و ضرب وشتم وبازداشت وشکنجه و اعدام و دار زدن وصدور تروریسم به برون مرز اند. حتی بهرام گور که در شکار گورافراط می کرد دچار سرنوشتی شد که گفته می شود : بهرام که همه عمر گور فت ، دیدی چگونه گور بهرام گرفت؟ برای اینکه در پی شکارگورخر در  مرداب فرو رفت.  منبع  حکایت :جمهوری اسلامی .
تصاویرپرکاری و پرخوری ضمیمه شده است .