آسیب شناسی آموزش زبان انگلیسی در ایران
چرا بیشتر ایرانیها نمیتوانند انگلیسی صحبت کنند؟ 18دی-93
چرا بیشتر ایرانیها نمیتوانند انگلیسی صحبت کنند؟ 18دی-93
نیاز به یادگیری زبان انگلیسی به عنوان زبانی بین
المللی، آموزش آن را در سراسر جهان رواج داده است. ولی آموزش زبان در کشور ما تا
چه میزان موفق بوده است؟ آیا ایرانیها قادرند در نتیجه آموزش زبان در مدرسهها،
از این زبان برای برقراری ارتباط استفاده کنند؟«نمره زبانش هیچوقت تعریفی نداشت و از زبان هم خوشش نمیآمد. به اصرار پدر و
مادر به یکی از آموزشگاههای معروف رفت تا در درس زبان مدرسه تقویت شود و یاد
بگیرد چند کلمهای هم حرف بزند. سالها، صبحها در مدرسه و بعد از ظهرها در
آموزشگاه سر کلاس استادهای مختلف نشست؛ ولی هر بار که بچههای اقوام از خارج به
ایران سفر میکردند کابوسش شروع میشد. از ترس اینکه پدر و مادر بعد از این همه
هزینه برای کلاسهای زبان و به امید اینکه پسرشان اکنون برای خود استادی شده، او
را صدا کنند تا مثل بلبل با فامیل صحبت کند و مایه افتخارشان شود خیلی آفتابی نمیشد.
حالا هم که وارد دانشگاه شده این کابوس در قامت استادهایی که همه کلاس را انگلیسی
صحبت میکنند و با طرحهای (پروژه های) گاه و بیگاه، او را راهی دارالترجمهها میکنند
ادامه دارد.»این وصف حال بسیاری از مردم ما است؛ مردمی که سالها در
مقطع راهنمایی و دبیرستان و بعدها در دانشگاه، درس زبان انگلیسی را میآموزند و
حتی با صرف زمان و هزینه بالا در کلاسهای زبان نیز شرکت میکنند ولی در بسیاری از
موارد حتی قادر به فهم یک مکالمه ساده انگلیسی نیز نیستند. براستی چرا مردم ایران
نمیتوانند از آموزشهای زبانی خود به صورت کاربردی استفاده کنند؟
*نظام (سیستم) آموزشی معیوب
بیشتر ما نخستین بار در مدرسه با زبان انگلیسی آشنا میشویم. این آشنایی با استناد به اصل «first impression» یا «تاثیرِ اولین برخورد»، میتوان آن را در اغلب مواقع ناموفق دانست و دانش آموزان در نخستین مواجهه خود با کتابهایی روبرو میشوند که به هیچ وجه از اصلهای تربیتی آموزش زبان به کودکان پیروی نمیکنند.«مرتضی عبدالهی» استاد باسابقه زبان انگلیسی است که سالها است این رشته را در مقطعهای مختلف در آموزش و پرورش و آموزشگاههای خصوصی تدریس میکند. او در گفتوگو با ایرنا در خصوص چرایی این که درصد قابل توجهی از مردم ایران توانایی صحبت کردن به زبان انگلیسی را ندارند، نقص سیستم آموزشی در مدرسهها را بزرگترین دلیل عنوان کرد.عبداللهی گفت: از ابتدای شروع کارم در آموزش و پرورش، این پرسش همیشه برای من و بدون شک بسیاری دیگر از همکارانم مطرح بوده است که چرا بچهها به این سیستم جواب نمیدهند و با وجود آموزش زبان در سه سال راهنمایی و چهار سال دبیرستان، دانش آموزان ما بعد از فارغالتحصیلی قادر به بیان حتی یک مکالمه ساده نیستند؟
وی ادامه داد: یکی از مهمترین دلایل این مشکل، کتابهای درسی آموزش و پرورش است. خیلی از افراد حاضر در دفتر تالیف کتابهای درسی میدانند که این کتابها قدیمی هستند. تا حدی که حتی بسیاری از جملاتی که در کتابهای زبان میبینیم دیگر منسوخ شده و استفاده نمیشوند و کاربردی ندارند. ولی توجهی به این نقص نمیشود. از سوی دیگر این کتابها بویژه در سطحهای پایینتر و آموزش کودکان، از اصول اولیه طراحی برخوردار نیستند و در آنها هیچ رنگ و عکس و جذابیتی وجود ندارد. بدتر از همه اینکه به نظر میرسد مولفان، این کتابها را با پیش فرض اینکه دانش آموزان از قبل بر مبحثهایی نظیر گذشته و قسمت سوم فعلهای انگلیسی، فعلهای tobe و اصلی، جملات امری، معلوم و مجهول و... آشنایی دارند.این مدرس زبان انگلیسی یکی دیگر از دلیلهای این نقص و شاید مهمترین آن را تاکید مولفان کتابهای زبان مدرسهها بر گرامر(دستور زبان) عنوان کرد. عبداللهی توضیح داد: در این کتابها تنها چیزی که بر آن تاکید شده، گرامر و تا حدی درک مطلب است و هیچ توجهی به مهارتهای گفتاری و شنیداری نشده است.در صورت وجود نقص در کتابهای درسی، مدرسان این کتابها با آگاهی بر نیازهای آموزشی دانش آموزان میتوانند این نقص را برطرف کنند. ولی ناتوانی آنها در برقراری ارتباط و حتی بدتر از آن مسلط نبودن به محتوای درسی که آموزش آن را بر عهده دارند، بدون شک بر این مشکل دامن خواهد زد. در همین راستا عبداللهی، معلمان را ضلع سوم مثلث ناموفق بودن آموزش زبان در مدرسهها عنوان کرد و گفت: بسیاری از معلمان ما حتی با زبان انگلیسی آشنایی ندارند و خود قادر به تکلم آن نیستند. آنها هم در سیستم معیوبی آموزش دیده و رشد کردهاند که بر اساس آن، تنها گرامر را یاد گرفتهاند و اکنون آن را به دانش آموزان خود نیز آموزش میدهند.
این مدرس زبان انگلیسی با بیان اینکه طی سالهای اخیر و در پی نیاز به بازنگری به روشهای آموزشی زبان، تغییرهایی در کتابهای مقطع راهنمایی ایجاد شده است، گفت: نقص سیستم در اینجا نیز بجای تاثیر مثبت، تاثیر منفی بر جای گذاشته و این اقدام شتابزده بدون آموزش و برگزاری هیچ دورهای برای معلمان صورت گرفته است. معلمهایی که عمری بر اساس کتابهای قبلی تدریس کردهاند چگونه باید ظرف مدت کوتاهی، خود را با روشهای آموزشی جدید هماهنگ کنند؟«سید وحید عقیلی» رئیس دانشکده خبر دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز که بیش از 30 سال است در زمینه تالیف کتابهای زبان و تدریس این رشته در مقطعهای مختلف فعالیت میکند در گفت و گوی خود با پژوهشگر ایرنا، سیستم آموزش و پرورش را بزرگترین عامل ناتوانی ایرانیها در یادگیری کاربردی زبان عنوان کرد و گفت: با وجود هزینههای بسیار زیادی که در آموزش و پرورش صورت میگیرد اما به دلیل ناکارآمدی و بهره وری پایین کسی از این طریق زبان یاد نمیگیرد. تعداد معدودی هم که در دبیرستانهای ما در درس زبان مشکلی ندارند افرادی هستند که با منبعی غیر از اساتید، کتابها، روش و امکانات مدرسه آموزش میبینند؛ آنها یا معمولا معلم خصوصی داشتهاند یا در کلاسهای خصوصی شرکت کردهاند.عقیلی ضعف سیستم آموزشی زبان در مدرسهها را یکی از دلیلهای استقبال بالای مردم از آموزشگاههای خصوصی بویژه در تابستانها دانست و در توضیح دلایل این ضعف گفت: نوع کتابها، معلمهایی که آنها را تدریس میکنند، سبک تدریس و... همگی در این ضعف نقش دارند؛ ولی بیش از همه اینها نبود انگیزه و ناتوانی در ایجاد آن را دلیل بیمیلی به آموزش زبان در دانش آموزان است.این استاد رشته ارتباطات همچنین با تاکید بر اینکه نیاز به زبان به عنوان مقولهای که در زندگی فردی، شغلی و حتی اجتماعی افراد بسیار تاثیرگذار است و باید در همه ایجاد شود گفت: خیلی افراد به زبان به عنوان یک زنگ تفریح که باید باشد ولی اگر هم نبود اتفاقی نمیافتد نگاه میکنند.
*بخش خصوصی، موفق یا شریک در موفق نبودن؟
بدون شک بخش خصوصی در ایران در بسیاری از عرصهها جلوتر از بخش دولتی عمل میکند. این واقعیت در خصوص آموزش زبان نیز مصداق دارد و رشد آموزشگاههای زبان انگلیسی و... طی سالهای اخیر، حاکی از برطرف نشدن این نیاز در مدرسهها است. ولی با وجود این آموزشگاههای زبان که بسیاری از آنها دارای سابقه بالا و حتی پروانههای بینالمللی هستند چقدر در کمک به افزایش توانایی مکالمه زبان در بین مردم کمک کرده اند؟عقیلی مدرس زبان در این خصوص گفت: البته که بخش خصوصی نسبت به دولتی موفقتر عمل میکند؛ ولی موضوع این است که ما اکنون افرادی را میبینیم که سالهای زیادی است که به آموزشگاههای مختلف میروند ولی باز هم به اندازهای که انتظار میرود پیشرفت نکردهاند. بنابراین نقص آموزشی در این آموزشگاهها که مجوز آنها نیز از آموزش و پرورش کسب میشود وجود دارد. علاوه بر این کشور ما کشوری با مشکلهای مالی بسیار زیاد است. بنابراین سیستم آموزشی رایگان است که باید مسوولیت موفق نبودن آموزش را بر عهده بگیرد نه آموزشگاه ها. چراکه ممکن است درصد زیادی از مردم نتوانند در این کلاسها شرکت کنند.عبداللهی هم با بیان اینکه متاسفانه طی سالهای اخیر، هدف بسیاری از آموزشگاههای زبان صرفا اقتصادی و نه آموزشی شده است افزود: در اغلب آموزشگاهها دیدگاه صرفتا تجاری حاکم است و صاحبان آموزشگاه در بسیاری از مواقع بجای استخدام مدرسان باتجربه و باسابقه، اساتیدی را از میان شاگردان سطح بالای خود انتخاب میکنند که بتوانند با مبلغهای بسیار کمتری از آنها استفاده کنند. آنها حتی در برخی موارد با برگزاری دورههای تربیت مدرس زبان، اقدام به جذب افراد میکنند و با دریافت هزینههای بالا آنها را ثبت نام میکنند. همه این موارد باعث شده است که طی چند سال گذشته کار آموزشگاهها به شدت افت کند. آنها با جذب مدرسانی که جلسهای 5 تا 10 هزار تومان یا حتی کمتر دستمزد دریافت میکنند تنها به سود اقتصادی خود میاندیشند.او ادامه داد: مشکل دیگر نبود وحدت رویه است. با وجود اینکه همه آموزشگاههای کشور مجوز خود را از آموزش و پرورش دریافت میکنند، هر یک کتاب و روش متفاوتی را برای تدریس انتخاب میکنند. افزون بر این هیچگونه بازرسی محتوایی تخصصی از سوی آموزش و پرورش بر کار آموزشگاهها صورت میگیرد و اگر هم انجام شود در حد بازرسیهای شکلی و کلی است. یعنی ما هرگز نمیبینیم آموزش و پرورش با دعوت از متخصصان حرفهای آموزش زبان، آنها را به آموزشگاهها بفرستد تا به روشهای تدریس نظارت کنند.
*آموزش هدفدار، کلید حل معما
«در جهان امروزی، بدون شک مردم هر کشوری برای افزایش توسعه و گسترش تبادل با جامعه جهانی در سطحهای مخالف سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و... به مهارت زبان و بویژه انگلیسی به عنوان یک زبان بینالمللی نیاز دارند.» این نکتهای است که عقیلی بر آن تاکید کرد و یکی از مشکلهای بزرگ و ریشهای آموزش زبان در کشور را باور نداشتن سیاست گذاران امر به این موضوع دانست.او گفت: آموزش زبان در کشور ما بدون هیچگونه هدفگذاری انجام میشود و این وضعیت در همه حوزهها به چشم میآید. برای مثال در دبیرستانهای خود مشخص نکردهایم که روش و مبنای آموزشی ما چه باید باشد و نیروهای آموزش دهنده آن چگونه باید تربیت شوند.این مدرس زبان انگلیسی ادامه داد: ما حتی نمیدانیم هدف و اولویت اصلی ما باید آموزش کدامیک از مهارتهای زبان باشد. ممکن است برخی ادعا کنند که آموزشهای داده شده در مدارس در آینده به دانش آموزان کمک میکند و آنها قادر خواهند بود با استناد به آنها انگلیسی صحبت کنند؛ ولی واقعیت این است که با وجود بیتوجهی به مهارت شنیداری و نوشتاری و اتکای صرف بر روی گرامر، مردم قادر نخواهند بود انگلیسی صحبت کنند. در نتیجه همین سیاست است که ما دانش آموزانی داریم که میتوانند به راحتی دستور زبان انگلیسی را برای شما توضیح دهند، ولی زمانی که از آنها بخواهید با استفاده از این دستور زبانها جملهای را به انگلیسی ادا کنند نمیتوانند.
عبداللهی نیز با اشاره به فقدان هدفگذاری در آموزش زبان گفت: هدفگذاری مسوولان و سیاستگذاران در راستای تقویت مهارت انگلیسی صحبت کردن مردم ایران، باید در بازه زمانی 8 تا 12 سالهای تعیین شود و ما باید آموزش زبان را بصورت کاربردی از کودکستانها و دبستانها آغاز کنیم. این اقدام مستلزم این است که ما در همه طرحهای خود بازنگری داشته باشیم و این بازنگری علاوه بر حوزه آموزش بر سایر حوزهها نیز تاثیرگذار باشد.عبداللهی در ادامه توضیح داد: برای مثال نمیتوان از اصلاح روشهای آموزش زبان صحبت کرد و موضوعی نظیر کنکور را نادیده گرفت. مدتها است که وزارت علوم و آموزش و پرورش از برداشته شدن کنکور صحبت میکنند. با توجه به مشکلات آموزشی که به آن اشاره شد، لازم است تا هرچه زودتر در این خصوص تصمیم گیری شود. ما باید یک سیاستگذاری قوی داشته باشیم که هدف اصلی آن آموزش زبان به شیوهای باشد که زیر تاثیر آن، زبان آموز قادر باشد با دیگران ارتباط برقرار کند و این آموزش و پرورش است که به عنوان متولی اصلی آموزش در کشور باید زمینههای تحول در این خصوص را ایجاد و آنها را به سایر نهادها ابلاغ کند. او همچنین بر این نکته که در هدفگذاری جدید باید زمان بیشتری به زبان در مدرسه داده شود تاکید کرد. عقیلی نیز در پاسخ به اینکه هدفگذاری آموزشی صحیح باید از کجا و چگونه آغاز شود، پیشنهاد شورایی مرکب از اساتید زبان شناسی، علوم تربیتی و مدرسان زبان و روانشناسان تربیتی و مسوولان نهادهای مربوطه را برای تصمیم گیری حرفهای در این خصوص مطرح کرد.
*نگاه آخر
این عبارت که «زبان فرار است» را همه ما بارها شنیده ایم؛ مفهومی که بر لزوم استفاده از مهارتهای زبانی و مستدام بودن آموزش حتی خارج از مدرسه یا آموزشگاه اشاره دارد. ولی آیا در صورت هدفگذاری آموزشی صحیح، تصحیح روشهای آموزشی در مدارس و پیشرفت دانش آموزان در این حوزه کافی خواهد بود؟امروزه یکی از شناخته شدهترین روشهای آموزش زبان، «home stay» است. در این روش افراد برای یادگیری هرچه بهتر یک زبان خارجی به کشوری که آن زبان در آنجا صحبت میشود سفر میکنند یا مدتی را مهمان خانوادهای که به آن زبان دارند میشوند تا با قرار گرفتن در این محیط فراگیری مهارت گفتوگوی خود را تسریع کنند. این افراد در نتیجه گفت و گوی مستمر با افراد خارجی زبان، تماشای برنامههای آن زبان در تلویزیون، گوش دادن به موسیقی آن زبان و... خیلی زود این زبان را فراگرفته و به مرحله مکالمه میرسند.نباید فراموش کرد که همه مهارتهای گرامر، شنیداری، نوشتاری و... باید در خدمت مکالمه باشند. بنابراین نیازسنجی و هدفگذاری در این حوزه نباید محدود به آموزش صحیح زبان انگلیسی در مدرسهها باشد. نهادهای مسوول باید برنامههایی را در راستای فراهم شدن امکان تبادل بیشتر مردم با این زبان اجرایی کنند. بدون شک صدا و سیما میتواند در این خصوص بسیار تاثیر گذار باشد و با پخش فیلمهای زبان اصلی در ساعتهای مشخص یا برنامههای آموزشی که در آنها الفبا، مکالمه روزمره، لغتهای پرکاربرد و... در سطحهای مختلف آموزش داده میشود به هرچه راحتتر و موفقتر شدن آموزش زبان انگلیسی در ایران کمک کند.
* دانش آموزان ایرانی قادرنیستنند در نتیجه سالها آموزش زبان در مدرسه، از این زبان برای برقراری ارتباط استفاده کنند
* برای فراگیری یک زبان خارجی باید همه مهارتهای گرامر، شنیداری، نوشتاری و... در خدمت مکالمه باشند
* عقیلی، مدرس زبان انگلیسی: آموزش زبان در کشور ما بدون هیچگونه هدفگذاری انجام میشود و این وضعیت در همه حوزهها به چشم میآید. برای مثال در دبیرستانها مشخص نکردهایم که روش و مبنای آموزشی ما چه باید باشد و نیروهای آموزش دهنده آن چگونه باید تربیت شوند؟
* عبداللهی، مدرس زبان: متاسفانه طی سالهای اخیر، هدف بسیاری از آموزشگاههای زبان صرفا اقتصادی و کسب پول شده است
*نظام (سیستم) آموزشی معیوب
بیشتر ما نخستین بار در مدرسه با زبان انگلیسی آشنا میشویم. این آشنایی با استناد به اصل «first impression» یا «تاثیرِ اولین برخورد»، میتوان آن را در اغلب مواقع ناموفق دانست و دانش آموزان در نخستین مواجهه خود با کتابهایی روبرو میشوند که به هیچ وجه از اصلهای تربیتی آموزش زبان به کودکان پیروی نمیکنند.«مرتضی عبدالهی» استاد باسابقه زبان انگلیسی است که سالها است این رشته را در مقطعهای مختلف در آموزش و پرورش و آموزشگاههای خصوصی تدریس میکند. او در گفتوگو با ایرنا در خصوص چرایی این که درصد قابل توجهی از مردم ایران توانایی صحبت کردن به زبان انگلیسی را ندارند، نقص سیستم آموزشی در مدرسهها را بزرگترین دلیل عنوان کرد.عبداللهی گفت: از ابتدای شروع کارم در آموزش و پرورش، این پرسش همیشه برای من و بدون شک بسیاری دیگر از همکارانم مطرح بوده است که چرا بچهها به این سیستم جواب نمیدهند و با وجود آموزش زبان در سه سال راهنمایی و چهار سال دبیرستان، دانش آموزان ما بعد از فارغالتحصیلی قادر به بیان حتی یک مکالمه ساده نیستند؟
وی ادامه داد: یکی از مهمترین دلایل این مشکل، کتابهای درسی آموزش و پرورش است. خیلی از افراد حاضر در دفتر تالیف کتابهای درسی میدانند که این کتابها قدیمی هستند. تا حدی که حتی بسیاری از جملاتی که در کتابهای زبان میبینیم دیگر منسوخ شده و استفاده نمیشوند و کاربردی ندارند. ولی توجهی به این نقص نمیشود. از سوی دیگر این کتابها بویژه در سطحهای پایینتر و آموزش کودکان، از اصول اولیه طراحی برخوردار نیستند و در آنها هیچ رنگ و عکس و جذابیتی وجود ندارد. بدتر از همه اینکه به نظر میرسد مولفان، این کتابها را با پیش فرض اینکه دانش آموزان از قبل بر مبحثهایی نظیر گذشته و قسمت سوم فعلهای انگلیسی، فعلهای tobe و اصلی، جملات امری، معلوم و مجهول و... آشنایی دارند.این مدرس زبان انگلیسی یکی دیگر از دلیلهای این نقص و شاید مهمترین آن را تاکید مولفان کتابهای زبان مدرسهها بر گرامر(دستور زبان) عنوان کرد. عبداللهی توضیح داد: در این کتابها تنها چیزی که بر آن تاکید شده، گرامر و تا حدی درک مطلب است و هیچ توجهی به مهارتهای گفتاری و شنیداری نشده است.در صورت وجود نقص در کتابهای درسی، مدرسان این کتابها با آگاهی بر نیازهای آموزشی دانش آموزان میتوانند این نقص را برطرف کنند. ولی ناتوانی آنها در برقراری ارتباط و حتی بدتر از آن مسلط نبودن به محتوای درسی که آموزش آن را بر عهده دارند، بدون شک بر این مشکل دامن خواهد زد. در همین راستا عبداللهی، معلمان را ضلع سوم مثلث ناموفق بودن آموزش زبان در مدرسهها عنوان کرد و گفت: بسیاری از معلمان ما حتی با زبان انگلیسی آشنایی ندارند و خود قادر به تکلم آن نیستند. آنها هم در سیستم معیوبی آموزش دیده و رشد کردهاند که بر اساس آن، تنها گرامر را یاد گرفتهاند و اکنون آن را به دانش آموزان خود نیز آموزش میدهند.
این مدرس زبان انگلیسی با بیان اینکه طی سالهای اخیر و در پی نیاز به بازنگری به روشهای آموزشی زبان، تغییرهایی در کتابهای مقطع راهنمایی ایجاد شده است، گفت: نقص سیستم در اینجا نیز بجای تاثیر مثبت، تاثیر منفی بر جای گذاشته و این اقدام شتابزده بدون آموزش و برگزاری هیچ دورهای برای معلمان صورت گرفته است. معلمهایی که عمری بر اساس کتابهای قبلی تدریس کردهاند چگونه باید ظرف مدت کوتاهی، خود را با روشهای آموزشی جدید هماهنگ کنند؟«سید وحید عقیلی» رئیس دانشکده خبر دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز که بیش از 30 سال است در زمینه تالیف کتابهای زبان و تدریس این رشته در مقطعهای مختلف فعالیت میکند در گفت و گوی خود با پژوهشگر ایرنا، سیستم آموزش و پرورش را بزرگترین عامل ناتوانی ایرانیها در یادگیری کاربردی زبان عنوان کرد و گفت: با وجود هزینههای بسیار زیادی که در آموزش و پرورش صورت میگیرد اما به دلیل ناکارآمدی و بهره وری پایین کسی از این طریق زبان یاد نمیگیرد. تعداد معدودی هم که در دبیرستانهای ما در درس زبان مشکلی ندارند افرادی هستند که با منبعی غیر از اساتید، کتابها، روش و امکانات مدرسه آموزش میبینند؛ آنها یا معمولا معلم خصوصی داشتهاند یا در کلاسهای خصوصی شرکت کردهاند.عقیلی ضعف سیستم آموزشی زبان در مدرسهها را یکی از دلیلهای استقبال بالای مردم از آموزشگاههای خصوصی بویژه در تابستانها دانست و در توضیح دلایل این ضعف گفت: نوع کتابها، معلمهایی که آنها را تدریس میکنند، سبک تدریس و... همگی در این ضعف نقش دارند؛ ولی بیش از همه اینها نبود انگیزه و ناتوانی در ایجاد آن را دلیل بیمیلی به آموزش زبان در دانش آموزان است.این استاد رشته ارتباطات همچنین با تاکید بر اینکه نیاز به زبان به عنوان مقولهای که در زندگی فردی، شغلی و حتی اجتماعی افراد بسیار تاثیرگذار است و باید در همه ایجاد شود گفت: خیلی افراد به زبان به عنوان یک زنگ تفریح که باید باشد ولی اگر هم نبود اتفاقی نمیافتد نگاه میکنند.
*بخش خصوصی، موفق یا شریک در موفق نبودن؟
بدون شک بخش خصوصی در ایران در بسیاری از عرصهها جلوتر از بخش دولتی عمل میکند. این واقعیت در خصوص آموزش زبان نیز مصداق دارد و رشد آموزشگاههای زبان انگلیسی و... طی سالهای اخیر، حاکی از برطرف نشدن این نیاز در مدرسهها است. ولی با وجود این آموزشگاههای زبان که بسیاری از آنها دارای سابقه بالا و حتی پروانههای بینالمللی هستند چقدر در کمک به افزایش توانایی مکالمه زبان در بین مردم کمک کرده اند؟عقیلی مدرس زبان در این خصوص گفت: البته که بخش خصوصی نسبت به دولتی موفقتر عمل میکند؛ ولی موضوع این است که ما اکنون افرادی را میبینیم که سالهای زیادی است که به آموزشگاههای مختلف میروند ولی باز هم به اندازهای که انتظار میرود پیشرفت نکردهاند. بنابراین نقص آموزشی در این آموزشگاهها که مجوز آنها نیز از آموزش و پرورش کسب میشود وجود دارد. علاوه بر این کشور ما کشوری با مشکلهای مالی بسیار زیاد است. بنابراین سیستم آموزشی رایگان است که باید مسوولیت موفق نبودن آموزش را بر عهده بگیرد نه آموزشگاه ها. چراکه ممکن است درصد زیادی از مردم نتوانند در این کلاسها شرکت کنند.عبداللهی هم با بیان اینکه متاسفانه طی سالهای اخیر، هدف بسیاری از آموزشگاههای زبان صرفا اقتصادی و نه آموزشی شده است افزود: در اغلب آموزشگاهها دیدگاه صرفتا تجاری حاکم است و صاحبان آموزشگاه در بسیاری از مواقع بجای استخدام مدرسان باتجربه و باسابقه، اساتیدی را از میان شاگردان سطح بالای خود انتخاب میکنند که بتوانند با مبلغهای بسیار کمتری از آنها استفاده کنند. آنها حتی در برخی موارد با برگزاری دورههای تربیت مدرس زبان، اقدام به جذب افراد میکنند و با دریافت هزینههای بالا آنها را ثبت نام میکنند. همه این موارد باعث شده است که طی چند سال گذشته کار آموزشگاهها به شدت افت کند. آنها با جذب مدرسانی که جلسهای 5 تا 10 هزار تومان یا حتی کمتر دستمزد دریافت میکنند تنها به سود اقتصادی خود میاندیشند.او ادامه داد: مشکل دیگر نبود وحدت رویه است. با وجود اینکه همه آموزشگاههای کشور مجوز خود را از آموزش و پرورش دریافت میکنند، هر یک کتاب و روش متفاوتی را برای تدریس انتخاب میکنند. افزون بر این هیچگونه بازرسی محتوایی تخصصی از سوی آموزش و پرورش بر کار آموزشگاهها صورت میگیرد و اگر هم انجام شود در حد بازرسیهای شکلی و کلی است. یعنی ما هرگز نمیبینیم آموزش و پرورش با دعوت از متخصصان حرفهای آموزش زبان، آنها را به آموزشگاهها بفرستد تا به روشهای تدریس نظارت کنند.
*آموزش هدفدار، کلید حل معما
«در جهان امروزی، بدون شک مردم هر کشوری برای افزایش توسعه و گسترش تبادل با جامعه جهانی در سطحهای مخالف سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و... به مهارت زبان و بویژه انگلیسی به عنوان یک زبان بینالمللی نیاز دارند.» این نکتهای است که عقیلی بر آن تاکید کرد و یکی از مشکلهای بزرگ و ریشهای آموزش زبان در کشور را باور نداشتن سیاست گذاران امر به این موضوع دانست.او گفت: آموزش زبان در کشور ما بدون هیچگونه هدفگذاری انجام میشود و این وضعیت در همه حوزهها به چشم میآید. برای مثال در دبیرستانهای خود مشخص نکردهایم که روش و مبنای آموزشی ما چه باید باشد و نیروهای آموزش دهنده آن چگونه باید تربیت شوند.این مدرس زبان انگلیسی ادامه داد: ما حتی نمیدانیم هدف و اولویت اصلی ما باید آموزش کدامیک از مهارتهای زبان باشد. ممکن است برخی ادعا کنند که آموزشهای داده شده در مدارس در آینده به دانش آموزان کمک میکند و آنها قادر خواهند بود با استناد به آنها انگلیسی صحبت کنند؛ ولی واقعیت این است که با وجود بیتوجهی به مهارت شنیداری و نوشتاری و اتکای صرف بر روی گرامر، مردم قادر نخواهند بود انگلیسی صحبت کنند. در نتیجه همین سیاست است که ما دانش آموزانی داریم که میتوانند به راحتی دستور زبان انگلیسی را برای شما توضیح دهند، ولی زمانی که از آنها بخواهید با استفاده از این دستور زبانها جملهای را به انگلیسی ادا کنند نمیتوانند.
عبداللهی نیز با اشاره به فقدان هدفگذاری در آموزش زبان گفت: هدفگذاری مسوولان و سیاستگذاران در راستای تقویت مهارت انگلیسی صحبت کردن مردم ایران، باید در بازه زمانی 8 تا 12 سالهای تعیین شود و ما باید آموزش زبان را بصورت کاربردی از کودکستانها و دبستانها آغاز کنیم. این اقدام مستلزم این است که ما در همه طرحهای خود بازنگری داشته باشیم و این بازنگری علاوه بر حوزه آموزش بر سایر حوزهها نیز تاثیرگذار باشد.عبداللهی در ادامه توضیح داد: برای مثال نمیتوان از اصلاح روشهای آموزش زبان صحبت کرد و موضوعی نظیر کنکور را نادیده گرفت. مدتها است که وزارت علوم و آموزش و پرورش از برداشته شدن کنکور صحبت میکنند. با توجه به مشکلات آموزشی که به آن اشاره شد، لازم است تا هرچه زودتر در این خصوص تصمیم گیری شود. ما باید یک سیاستگذاری قوی داشته باشیم که هدف اصلی آن آموزش زبان به شیوهای باشد که زیر تاثیر آن، زبان آموز قادر باشد با دیگران ارتباط برقرار کند و این آموزش و پرورش است که به عنوان متولی اصلی آموزش در کشور باید زمینههای تحول در این خصوص را ایجاد و آنها را به سایر نهادها ابلاغ کند. او همچنین بر این نکته که در هدفگذاری جدید باید زمان بیشتری به زبان در مدرسه داده شود تاکید کرد. عقیلی نیز در پاسخ به اینکه هدفگذاری آموزشی صحیح باید از کجا و چگونه آغاز شود، پیشنهاد شورایی مرکب از اساتید زبان شناسی، علوم تربیتی و مدرسان زبان و روانشناسان تربیتی و مسوولان نهادهای مربوطه را برای تصمیم گیری حرفهای در این خصوص مطرح کرد.
*نگاه آخر
این عبارت که «زبان فرار است» را همه ما بارها شنیده ایم؛ مفهومی که بر لزوم استفاده از مهارتهای زبانی و مستدام بودن آموزش حتی خارج از مدرسه یا آموزشگاه اشاره دارد. ولی آیا در صورت هدفگذاری آموزشی صحیح، تصحیح روشهای آموزشی در مدارس و پیشرفت دانش آموزان در این حوزه کافی خواهد بود؟امروزه یکی از شناخته شدهترین روشهای آموزش زبان، «home stay» است. در این روش افراد برای یادگیری هرچه بهتر یک زبان خارجی به کشوری که آن زبان در آنجا صحبت میشود سفر میکنند یا مدتی را مهمان خانوادهای که به آن زبان دارند میشوند تا با قرار گرفتن در این محیط فراگیری مهارت گفتوگوی خود را تسریع کنند. این افراد در نتیجه گفت و گوی مستمر با افراد خارجی زبان، تماشای برنامههای آن زبان در تلویزیون، گوش دادن به موسیقی آن زبان و... خیلی زود این زبان را فراگرفته و به مرحله مکالمه میرسند.نباید فراموش کرد که همه مهارتهای گرامر، شنیداری، نوشتاری و... باید در خدمت مکالمه باشند. بنابراین نیازسنجی و هدفگذاری در این حوزه نباید محدود به آموزش صحیح زبان انگلیسی در مدرسهها باشد. نهادهای مسوول باید برنامههایی را در راستای فراهم شدن امکان تبادل بیشتر مردم با این زبان اجرایی کنند. بدون شک صدا و سیما میتواند در این خصوص بسیار تاثیر گذار باشد و با پخش فیلمهای زبان اصلی در ساعتهای مشخص یا برنامههای آموزشی که در آنها الفبا، مکالمه روزمره، لغتهای پرکاربرد و... در سطحهای مختلف آموزش داده میشود به هرچه راحتتر و موفقتر شدن آموزش زبان انگلیسی در ایران کمک کند.
* دانش آموزان ایرانی قادرنیستنند در نتیجه سالها آموزش زبان در مدرسه، از این زبان برای برقراری ارتباط استفاده کنند
* برای فراگیری یک زبان خارجی باید همه مهارتهای گرامر، شنیداری، نوشتاری و... در خدمت مکالمه باشند
* عقیلی، مدرس زبان انگلیسی: آموزش زبان در کشور ما بدون هیچگونه هدفگذاری انجام میشود و این وضعیت در همه حوزهها به چشم میآید. برای مثال در دبیرستانها مشخص نکردهایم که روش و مبنای آموزشی ما چه باید باشد و نیروهای آموزش دهنده آن چگونه باید تربیت شوند؟
* عبداللهی، مدرس زبان: متاسفانه طی سالهای اخیر، هدف بسیاری از آموزشگاههای زبان صرفا اقتصادی و کسب پول شده است