مالک پاساژ علاء‌الدین کیست؟

در بازار شایع شده که شما به فرد خاصی «وصل» هستید. آیا درست است؟»می‌گوید: «نه والله. من جز خدا به کسی وصل نیستم و با هیچ فرد و گروهی هم که جزو مردان سیاسی کشور باشد مراوده و بده‌بستان ندارم. البته همه کسانی را هم که به مردم خدمت می‌کنند دوست دارم 
«شاید اشتباه کردم و نباید از نام فامیل خودمان استفاده می‌کردم. ولی می‌شود گفت هم خوب است و هم بد. در بعضی مواقع خوب و از برخی جهات بد است حاج‌رضا علاءالدین، مالک و سازنده پاساژ علاءالدین در خیابان جمهوری تهران که قلب خریدوفروش موبایل در پایتخت است، با این جمله نشان می‌دهد خیلی هم از شهرتی که از این راه به دست آورده رضایت ندارد. از او تا به‌حال دو گفت‌وگو در مطبوعات کشور منتشر شده. یکی در روزنامه ایران و دیگری مجله همشهری جوان که اطلاعات این مطلب نیز برگرفته از آنهاست. او در یکی از گفت‌وگوها توضیح می‌دهد از ابتدای دهه۵۰ در تقاطع خیابان جمهوری و حافظ کاسب بوده و کارگاه و فروشگاه پلاستیک‌فروشی داشته که آرام‌آرام بر وسعت آن افزوده، به‌طوری که در سال۵۳ حدود هزارمتر از فضای کنونی پاساژ را خریداری کرده است. این وضعیت تا پایان جنگ و سال‌های ۶۸ تا ۷۰ که بخش دیگری از زمین‌های اطراف خریداری شده، ادامه یافته. پس از تهیه نقشه و طی مراحل قانونی از ابتدای سال ۷۴ تخریب و ساخت مجموعه شروع شده است. این ساخت‌وساز چهارسال به طول انجامیده و از سال ۷۸ تا ۷۹ آرام‌آرام و فازبه‌فاز واگذاری‌ها آغاز شده و در نهایت ۱۱طبقه با حدود هزارو۱۰۰ مغازه در سه فاز واگذار شده است. این مجموعه به چنان شهرتی دست یافته که کمتر کسی است که از موبایل صحبت کند و یادی و نامی از «علاءالدین» نکند. 
علاءالدین بورس اصلی گوشی موبایل در تهران و به‌تبع آن در ایران است. تخمین زده می‌شود که این پاساژ بیش از هزارمیلیاردتومان ارزش داشته باشد و ده‌هامیلیاردتومان گردش مالی‌اش باشد.اکثر شرکت‌های بزرگ موبایل‌سازی، برای خود دفتری در آنجا دارند و گوشه‌ای برای خود گرفته‌اند. درودیوارش از درون و بیرون پر از تبلیغات است. مغازه‌های کوچک اما زیاد، درست مثل آنچه که خود «حاج‌رضا» درباره نظام مالی کاسب‌های پاساژ می‌گوید: «اینجا کاسب‌ها، سود کم می‌گیرند ولی در عوض زیاد می‌فروشند. این یک نوع انتخاب استراتژی برای فتح بازار است 
وی در گفت‌وگوهای اندکش تاکید می‌کند اعتقاد دارد که پاساژ قشنگی نمی‌خواهد. قشنگی باید در رفتار و برخورد کاسب‌ها باشد. وی می‌گوید: «فرد باید کاسب خوشنام و درستی باشد. ما این مجموعه را به آدم‌های سالم و صادق فروختیم و از آنها استفاده کردیم. برای ما مهم است که چه‌کسی می‌خرد. ما برای اینکه این مجموعه راه بیفتد، مغازه‌ها را به افراد جوان و جویای کار با شرایط ۴۰ تا ۶۰ماه قسطی واگذار کردیم 
«
برای اینکه این بازار راه بیفتد و رونق بگیرد خون دل‌ها خوردیم و رنج‌ها کشیدیم. اینطوری نبوده که همه‌چیز حاضر و آماده باشد. این‌همه پاساژ در این منطقه ساخته شده ولی هیچ‌کدام نتوانسته‌اند به جایگاه و اهمیت علاءالدین برسند. به‌جز تبلیغات، حسن‌خلق کاسب‌های پاساژ هم اهمیت داشته است. ضمن اینکه ما تلاش کردیم مشتری‌هایی که به علاءالدین می‌آیند راضی بروند و اگر اختلافی هم بین کاسب با مشتری پیش آمد آن را حل‌وفصل می‌کنیم. محلی را در نیم‌طبقه پاساژ برای حل‌وفصل اختلاف بین مشتری و کاسب راه‌اندازی کردیم. این محل با مدیریت ما و با همکاری کاسب‌های خوشنام پاساژ اداره می‌شود. بسیاری از مشکلات پیش‌آمده را به‌خوبی حل‌وفصل کرده‌ایم و اکثرا به‌نفع مشتری تصمیم گرفته‌ایم تا مردم راضی از اینجا بروند».  
پاساژ کنار «علاءالدین» از طبقه دوم به‌بعد چندان رونقی ندارد. او در زیر سایه «علاءالدین» می‌زید و به گفته یکی از مسوولانش «از ترشحات علاءالدین است که ما خیس می‌شویم.» وی در پاسخ به این پرسش: «در بازار شایع شده که شما به فرد خاصی «وصل» هستید. آیا درست است؟»
می‌گوید: «نه والله. من جز خدا به کسی وصل نیستم و با هیچ فرد و گروهی هم که جزو مردان سیاسی کشور باشد مراوده و بده‌بستان ندارم. البته همه کسانی را هم که به مردم خدمت می‌کنند دوست دارم 
او اعمال نفوذ خود را هم برای تغییرات در سطوح مدیریتی برخی دستگاه‌ها انکار کرده و می‌گوید: «دلیلی ندارد که چنین اقداماتی را انجام دهم.»من فقط از رییس پاسگاه منطقه درخواست کردم که یک باجه و کیوسک پلیس زیر پل بگذارند تا این منطقه که مورد رجوع خانواده‌ها و مردم است با امنیت بیشتری مواجه باشد. ضمن آنکه این محل به‌دلیل اینکه کاسب‌های فراوانی دارد و حجم قابل‌توجهی پول جابه‌جا می‌شود نیازمند امنیت بیشتری است که پلیس در این زمینه می‌تواند یار و کمک‌رسان کسبه و مردمی باشد که به اینجا رجوع می‌کنند. ما فقط پول و هزینه نصب کیوسک پلیس را پرداخت کردیم. همین». 
خبرگزاری فارس نوشته است حاج‌رضا علاءالدین هفته قبل به کسبه نگران گفته بود غیرممکن است اینجا تخریب شود و اگر موفق شدند اینجا را خراب کنند، من ریشم را می‌تراشم. فارس همچنین نوشته است او از دیروز به شمال کشور سفر کرده و در دسترس نیست.