اندر مشاهدات روزانه سوپروایزر!

اندر مشاهدات روزانه
سوپروایزر 27دی-93

1 – اتوبوس‌های انقلاب - والفجر کار نمی‌کردند ساعت 5/4 عصر یکشنبه 21 دی بود یکی هم آمد ولی حتی در را باز نکرد مردم توی آن سرما سوار شوند گازش را گرفت و رفت. از متصدی باجه که همیشه یک فلاکس چای و چند پاکت سیگار جلویش هست پرسیدم: چی شد؟ گفت: هیچی رفت دوری بزنه! میاد. نیامد. که نیامد بالاجبار با سواری رفتم. سر راه پلیس از تقاطع فاطمی را بسته بود و دود بود که از خودروها در صف طولانی ترافیک بلند می‌شد. نمی‌دانم چرا دخالت پلیس راهنمائی گره ترافیک را محکم‌تر می‌کند!
2 –
رسیدم منزل، آشنایی تلفن کرد که فلانی ما در بیمارستان شهدای تجریش گرفتاریم تو که مطبوعاتی هستی کمکی کن. معلوم شد یک مریض تصادفی دارند که پایش شکسته و بینی‌اش هم صدمه دیده از ظهر تا آن موقع که ساعت 7 بعد از ظهر بود ترخیص‌اش نمی‌کردند. جالب بود که این بیمارستان چون ارتوپد ندارد، این چند ساعت را مراقبت مغزی می‌کرده‌اند حتی یک مٌٍسکّن هم به این بیمار تزریق نکرده بودند. گفتم: صبر کن. ساعت 5/9 باز زنگ زد که ترخیص نمی‌کنند می‌گویند مشکلی هم از نظر مغزی ندارد. دیگه طاقتم طاق شد. اول تلفن کردم با وزارت بهداشت تماس بگیرم همه روی پیام‌گیر بود. بعد زنگ زدم بیمارستان گفتم وصل کنید به سوپروایزر. خانمی بود، می‌گفت: به من مربوط نیست. گفتم: حتی اسم بیمار را هم نمی‌خواهی بدانی؟ گفت: نه. به سوپروایزر کشیک مربوط می‌شود اسمش را هم نگفت! آقای آریانی سوپروایزر کشیک با مهربانی و دلسوزی جواب مرا داد و بلافاصله رسیدگی کرد و مریض را ترخیص نمودند. حالا چند سوال:
الف – چرا بیمارستان بزرگی مثل شهدای تجریش اصلاً ارتوپدی ندارد؟
ب – چرا یک مریض با پای شکسته که ممکن است عفونت کند 11 ساعت باید در اورژانس بماند تا عکس از مغز... بگیرند و بعد منتقل نمایند؟
ج – چرا بعد از اینکه معلوم می‌شود مشکل مغزی نیست ترخیص نمی‌شود برود حداقل پایش را گچ بگیرد؟
د – برای وزیر محترم بهداشت. آیا رفتار آن خانم سوپروایزر که همه‌اش تلخی و بی‌مسئولیتی بود با رفتار سوپروایزر اورژانس با آن دلسوزی فرقی ندارد؟
احمد حسینی