چگونگی امنیت اجتماعی در رژیم امن ترین کشور جهان!

چندگزیده خبرچگونگی امنیت اجتماعی در رژیم امن ترین کشور جهان! 16 آبان -93
۲ مرد به بهانه خرید خودروی اسپورتیج، جوان فروشنده را با خودشان همراه کردند اما در میانه راه او را به قتل رساندند تا بتوانند ماشینش را سرقت کنند.به گزارش همشهری، اين جنايت هولناك 29مهرماه امسال رخ داد اما كسي از آن خبر نداشت تا اينكه مرد ميانسالي به كلانتري 129تهران رفت و مدعي شد كه پسر 27ساله‌اش به نام بهنام گم‌ شده است. او گفت: يك روز قبل براي فروش خودروي اسپورتيج، آگهي داديم و همان روز 2مرد جوان به مقابل خانه‌ام آمدند تا ماشين را بخرند. آنها بعد از اينكه ماشين را ديدند، گفتند كه از آن خوششان آمده و 200هزار تومان به‌عنوان وديعه پرداخت كردند و قرار شد روز بعد و پس از سند زدن، همه مبلغ معامله را بپردازند.حدود ساعت 8:30امروز (29مهرماه) آنها بار ديگر به مقابل خانه‌ام آمدند و همراه پسرم سوار ماشين شدند تا به دفترخانه بروند. دقايقي بعد وقتي با بهنام تماس گرفتم، او گفت كه در اتوبان يادگار و در حال رفتن به سمت دفترخانه هستند و تلفن قطع شد. بار ديگر كه تماس گرفتم يكي از خريدارها تلفن او را جواب داد و گفت: پسرت در حال رانندگي است و ديگر زنگ نزنيد. تعجب كردم و نگران شدم. براي همين باز هم تماس گرفتم اما اين بار گوشي خاموش بود. پس از آن ديگر از پسرم خبري نشد و من كه وحشت كرده بودم تصميم گرفتم ماجرا را به پليس خبر دهم. با اطلاعاتي كه اين مرد در اختيار پليس قرار داده بود تحقيقات براي شناسايي 2خريدار آغاز شد. با توجه به اينكه خبري از بهنام نبود، اين احتمال وجود داشت كه خريداران براي سرقت خودرو او را به قتل رسانده باشند. بنابراين تحقيقات با حساسيت بيشتري ادامه يافت و كارآگاهان با پيگيري‌هاي تخصصي توانستند يكي از خريداران به نام سجاد، 23ساله را شناسايي كنند.
وقتي عكس اين پسرجوان در اختيار پدر بهنام قرار گرفت، او سجاد را شناخت و گفت كه وي يكي از خريداران بوده است. بنابراين دهم آبان‌ماه سجاد دستگير شد و به اداره آگاهي تهران انتقال يافت. او مدعي شد كه از سرنوشت جوان گمشده خبر ندارد و نمي‌داند كه چه بلايي سر وي آمده است.پسر جوان گفت: من در خريد ماشين نقشي نداشتم و براي نفر ديگر كه در كار خريد ماشين‌هاي مدل بالا بودند كار مي‌كردم. من آنها را به مناطق شمال تهران و مقابل خانه افرادي كه قصد فروش ماشينشان را داشتند مي‌بردم و حدودا يك‌ماه بود كه اين كار را انجام مي‌دادم. آنها در اين مدت ماشين‌هاي زيادي را ديدند اما علاقه به خريد آنها نداشتند تا اينكه با ديدن يك خودروي اسپورتيج براي خريد آن با فروشنده وارد مذاكره شدند و پس از آن هم ديگر آنها را نديدم.ادعاهاي سجاد خيلي زود رنگ‌باخت و او كه مي‌ديد قادر نيست پليس را گمراه كند در نهايت به سرقت خودروي اسپورتيج و قتل بهنام اعتراف كرد.وي گفت: با همدستي يكي از دوستانم به نام نيما اين كار را انجام داديم. ما به بهانه خريد ماشين، با فروشنده قرار گذاشتيم و همراه او سوار ماشين شديم تا به دفترخانه برويم اما در بين راه وي را خفه كرديم و ماشينش را دزديديم. پس از آن هم جسد او را در بيابان‌هاي اطراف گرمسار به آتش كشيديمبا اعترافات هولناك سجاد، همدستش نيما نيز دستگير شد و به جنايت اعتراف كرد. سرهنگ محمديان، رئيس پليس آگاهي تهران با بيان اين خبر گفت: بعد از اعترافات صريح متهمان به جنايت، براي هردوي آنها قرار بازداشت صادر شد و جست‌وجو براي پيدا كردن جسد قرباني ادامه دارد
فرنگیس صدایش را بلند‌تر کرد و در حالی که فریاد می‌زد، گفت: «باهم می‌رویم، همه باه....» اما ناگهان حرفش را قورت داد و با چشمانی که از حدقه بیرون زده بود، به مقابلش خیره شد. فرهاد سلاح را به طرفش گرفته و دستش را روی ماشه آن گذاشته بود. ناگهان صدای گلوله جایگزین سکوت بین آن دو شد و زن جوان روی زمین افتاد. فرهاد نگاهی به اطراف انداخت، هیچ‌کس آن دور و بر نبود، سوار خودرویش شد و محل را ترک کرد.  به گزارش جام جم، اوایل سال 90 مرگ مشکوک زنی جوان به نام لیلا به پلیس گزارش شد ماموران با حضور در محل به بررسی صحنه پرداختند و متوجه شدند زن جوان با شلیک گلوله به قتل رسیده است. همسر این زن که در صحنه حضور داشت، به قتل ناخواسته همسرش اعتراف کرد و گفت: «سلاحم مجوز دارد و امروز در حال پاک کردن تفنگ بودم که ناگهان تیری شلیک شد و به همسرم اصابت کرد و او کشته شد.» در ادامه بررسی ها، خانواده قربانی با حضور در اداره آگاهی مدعی شدند دخترشان، قربانی رابطه پنهانی دامادشان شده است. آنها مدعی بودند فرهاد با زنی به نام فرنگیس در ارتباط است. فرنگیس برای تحقیقات به اداره آگاهی خوانده شد، اما شواهد موجود و اظهاراتش نشان می داد در جنایت نقشی ندارد و به همین دلیل آزاد شداز طرفی در تحقیقات از فرزندان فرهاد که در صحنه حادثه حضور داشتند، آنها اظهارات پدرشان را تائید و اعلام کردند این تیراندازی، اتفاقی بوده است. به این ترتیب مرد جوان از اتهام قتل تبرئه شد.
 
جسدی در بیابان
 
پانزدهم شهریور امسال مرد جوانی در حال رانندگی در یکی از جاده های اطراف شهرستان ایلام بود که متوجه جسدی کنار جاده شد. او ناخودآگاه پایش را روی ترمز گذاشت. از ماشین پیاده شد و به طرف جسد مشکوک رفت. او با مشاهده جسد زن جوان، پلیس را با خبر کرد. هنوز چند دقیقه ای از تماسش نگذشته بود که کارآگاهان جنایی ایلام همراه بازپرس جنایی وارد عمل شدندجسد متعلق به زنی حدود بیست و پنج ساله بود که آثار گلوله روی بدن او حکایت از قتل با سلاح گرم داشت. با این حال جسد با دستور بازپرس پرونده به پزشکی قانونی انتقال یافت تا علت مرگ بررسی و مشخص شودبا این که هیچ مدرک شناسایی همراه جسد نبود، اما در همان بررسی های اولیه، کارآگاهان جسد را شناسایی کردند. جسد متعلق به فرنگیس بود، زن جوانی که حدود سه سال پیش در رابطه با مرگ مشکوک زن دیگری بازداشت شده، اما از اتهامش تبرئه شده بود. به این ترتیب با شناسایی هویت مقتول، کارآگاهان به ادامه تحقیقات برای یافتن عامل این جنایت ادامه دادند.
 
ردپای یک مرد
 کارآگاهان اداره آگاهی پلیس استان ایلام در تحقیقات دریافتند زن جوان مدت ها با فرهاد در رابطه بوده است. از طرفی مدارکی در بررسی ها به دست آمد که نشان می داد زن جوان توسط فرهاد به قتل رسیده است. ماموران به طور نامحسوس فرهاد را زیر نظر داشتند و زمانی که مدارک کافی برای اثبات این جنایت به دست آمد، او را بازداشت کردنداز طرفی کارآگاهان سراغ پرونده قبلی فرهاد که مربوط به مرگ همسرش بود، رفتند. با آن که همان زمان احتمال داده می شد تیراندازی سهوی نبوده و جنایتی در کار بوده است.
 
اعتراف به جنایت
 در حالی که متهم جوان، منکر جنایت بود، در مواجهه با مدارک پلیسی چاره ای جز بیان حقیقت ندید و به قتل همسر خود و فرنگیس اعتراف کرد و به افسر پرونده اش درباره جزئیات دو جنایت گفت: «حدود چهار سال پیش با فرنگیس آشنا شدم، نمی دانم همسرم چطور از این ماجرا باخبر شد و همین مساله باعث درگیری بین ما شد. همسرم از این که به او خیانت کرده بودم، ناراحت بود و گله داشت، اما من گوشم به این حرف ها بدهکار نبود. دعواهای ما ادامه داشت تا این که در یکی از این دعواها عصبانی شدم و با سلاحی که در خانه داشتم، به طرف همسرم شلیک کردم. من همسرم را کشته بودم و مطمئن بودم به اتهام قتل بازداشت می شوم، به همین دلیل به بچه هایم گفتم به پلیس بگویید این ماجرا حادثه بوده است. با این ترفند و شهادت دروغین فرزندان، از اتهام قتل تبرئه شدم. رابطه من و فرنگیس ادامه داشت تا این که به او گفتم می خواهم با تو ازدواج و این مساله را رسمی کنم.» او ادامه داد: «به فرنگیس گفتم من با بچه هایم به مشهد می روم و تو هم با هواپیما جداگانه به مشهد بیا. در آنجا تو را به بچه ها معرفی و از تو درخواست ازدواج می کنم. اما فرنگیس می گفت باید با هم به مسافرت برویم و از همین جا به بچه هایت بگو که می خواهی با من ازدواج کنی. من که ساعاتی بعد عازم مسافرت بودم، هر چه سعی کردم او را متقاعد کنم که این سفر را تنهایی بروم و او در مشهد به ما ملحق شود، قبول نکرد. من هم عصبانی شدم و با سلاح شکاری که همراه داشتم، به سمت او تیراندازی کردم، فرنگیس با شلیک من جان خود را از دست داد و من جنازه را همان جا خارج از شهر رها کردم. بعد از آن به خانه رفتم و همراه بچه هایم شهر را ترک کردیم. تصور می کردم با این مسافرت پلیس متقاعد می شود در زمان مرگ در استان ایلام نبوده و می توانم از این اتهام نیز جان سالم به در ببرم. اما خون مقتول همیشه پاگیر است و من باید انتقام قتل همسرم و فرنگیس را می دادم.»  سرهنگ گوهری، رئیس پلیس آگاهی استان ایلام درباره این خبر می گوید: «متهم جوان پس از اعتراف به قتل فرنگیس و همسرش، با قرار بازداشت موقت روانه زندان شد.» 
مرد شکاک بعد از اینکه همسرش را به قتل رساند برای اینکه او را به آرزویش برساند جسد را به جنگل‌های مورد علاقه همسرش برد و آنجا رها کرد.  به گزارش خبرنگار ما، پسری جوان چندی پیش به ماموران خبر داد مادرش از چهارسال قبل گم شده است و خبری از او نیستپسرجوان در توضیح اینکه چرا گم‌شدن مادرش را در این سال‌ها گزارش نداده ‌بود، گفت: «چهار سال قبل مادرم به‌طور ناگهانی گم شد. وقتی موضوع را به پدرم گفتیم و از او خواستیم پیگیر شود گفت مادرتان جایی رفته و برمی‌گردد. او چهارسال است به بهانه‌های مختلف نمی‌گذارد ما موضوع را به پلیس گزارش بدهیم و آخرین بارهم گفت مادرتان قهر کرده و رفته ‌است اما من فکر می‌کنم او مادرم را به قتل رسانده ‌استاین جوان درباره اتهامی که به پدرش وارد کرد، توضیح داد: «پدرم مدت‌هاست مواد مصرف می‌کند و سر این موضوع با مادرم درگیری داشت. روزی که مادرم مفقود شد آنها در خانه تنها بودند و بعد هم دیگر خبری از مادرم نشد. او زنی نبود که بچه‌هایش را رها کند و برود. مخصوصا اینکه می‌دانست پدرم اعتیاد دارد. ضمن اینکه روز حادثه قبل از اینکه ما از خانه بیرون برویم آنها با هم مشاجره کرده‌ بودند وقتی به خانه برگشتیم پدرم مدعی شد مادرم خانه را ترک کرده‌ استماموران با شکایت این جوان پدر او به‌نام کیوان را بازداشت کردند. متهم ابتدا منکر اطلاع از سرنوشت همسرش «مهری» شد اما بعد به قتل او اعتراف کرد. او گفت: «مدتی بود که شیشه مصرف می‌کردم و سر این موضوع با مهری درگیری داشتم. خودم متوجه می‌شدم هرروز حالم بدتر می‌شود با این حال نمی‌توانستم مواد را ترک کنم. ضمن اینکه متوجه شده ‌بودم زنم دیگر من را دوست ندارد. در این مدت هرچه می‌گفتم زنم گوش نمی‌کرد. به او مظنون شده‌ بودم و فکر می‌کردم با مردی دیگر رابطه دارد. سر این موضوع چند باری با هم درگیر شدیم
متهم درباره روز حادثه گفت: «روز حادثه در خانه بودم زنم بدون اینکه به من بگوید بیرون رفته‌ بود وقتی برگشت به او معترض شدم و گفتم چرا بدون اینکه به من بگویی بیرون رفتی و باید توضیح بدهی کجا هستی. به حرفم گوش نکرد. حرف‌های تندی زد او واقعا من را دوست نداشت. می‌گفت تو حق نداری از من بپرسی کجا رفته‌ام. بعد گفت برای خرید بیرون رفته‌ است در حالی‌که هیچ وسیله‌ای دستش نبود. عصبانی شدم با هم درگیر شدیم و داد و فریاد راه افتاد. از ترس آبرویم دستم را روی دهانش گذاشتم تا صدایش بیرون نرود. یکدفعه متوجه شدم نفس نمی‌کشد. بدنش شل شد و روی زمین افتاد. لب‌هایش سیاه ‌شده‌ بودسعی کردم کمکش کنم اما نشد او جانش را از دست داده‌ بود. برای چند ساعت خانه را ترک کردم و وقتی برگشتم دوباره بالای سر زنم رفتم. به بهانه‌ای بچه‌ها را از خانه بیرون کردم. خیلی ترسیده‌ بودم اما باید با واقعیت روبه‌رو می‌شدم. با برادرم تماس گرفتم و گفتم زنم را کشته‌ام و حالا می‌خواهم خودم را تسلیم پلیس بکنم. او مرا پشیمان کرد و گفت اگر این کار را بکنی تو را قصاص می‌کنند. من که ترسیده ‌بودم حرفم برادرم را قبول کردم.» کیوان در ادامه اعترافاتش گفت: «مهری به جنگل‌های شمال خیلی علاقه‌ داشت و هربار دلش می‌گرفت به آنجا می‌رفت آرزویش این بود خانه‌ای در آنجا بخریم چون نتوانستم آرزویش را برآورده‌ کنم تصمیم گرفتم جسدش را به آن جنگل‌ها ببرم. جسد را لای پتویی پیچیدم و با ماشین به سمت جنگل رفتم و در آنجا رها کردم.» پیداکردن جنازه به‌دلیل گذشت مدتی طولانی کار دشواری بود به همین دلیل تیم مجربی از متخصصان بررسی صحنه جرم به محل اعزام شدند و بعد از چندین روز جست‌وجو بقایایی از جسدی را که به نظر می‌رسید به مهری تعلق داشته‌ باشد کشف کردند. با انتقال بقایای به دست آمده به پزشکی‌قانونی به دستور بازپرس، آزمایش دی.ان.‌ای انجام و مشخص شد جنازه متعلق به مهری است و اعترافات شوهر او واقعیت دارد.  کیفرخواست علیه متهم با توجه به شکایت اولیای‌دم و مدارک موجود در پرونده صادر شد و وی به‌زودی در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه خواهد شد.منبعروزنامه شرق
زوجی جوان که بعد از ارتکاب قتل فراری شده بودند، بعد از دستگیری جزییات جنایت را شرح دادند.  این پرونده از خرداد سال‌جاری با شکایت مردی میانسال به جریان افتاد. این مرد که از جنوب کشور راهی استان خراسان‌رضوی شده بود به کارآگاهان گفت پسرش به‌نام بابک مفقود شده است. این مرد توضیح داد: «بابک برای کار راهی خراسان و در یک گاوداری مشغول شد. ما در این مدت مرتب با هم در تماس بودیم اما از 10روز قبل هیچ خبری از پسرم ندارم و تلفن همراه او نیز خاموش است. من که به‌شدت نگران شده بودم سراغ صاحب دامداری رفتم اما او هم گفت نمی‌داند بابک کجاست به همین دلیل احتمال می‌دهم اتفاقی برای بابک افتاده باشد.» کارآگاهان بعد از شنیدن اظهارات این مرد تلاش خود را برای یافتن ردی از جوان 27ساله آغاز کردند. آنها ابتدا به گاوداری رفتند و از صاحبکار بابک تحقیق کردند. این مرد گفت: «از بابک خبری ندارم و او به‌صورت ناگهانی و بدون اینکه حرفی به من بزند محل کارش را ترک کرداین مرد توضیح داد: «چندروز بعد از گم‌شدن بابک زن و شوهری که در دامداری دیگری در همین اطراف کار و زندگی می‌کنند سراغم آمدند و خواستند وسایل بابک را به آنها بدهم. آنها مدعی شدند بابک برای کاری دیگر رفته است. با اینکه می‌دانستم بابک با این زوج مراوده دارد به حرفشان اعتماد نکردم و وسایل کارگرم را تحویل ندادم تا اینکه چندروز بعد، از تلفن همراه بابک پیامی به دستم رسید که در آن خواسته شده بود وسایل او را به همان زن و شوهر تحویل بدهم من هم برای این کار آماده بودم اما آن زوج دیگر نزد من نیامدند
اظهارات صاحب گاوداری پلیس را به زن و شوهر جوان ظنین کرد و کارآگاهان تصمیم گرفتند آن دو را برای انجام بازجویی بازداشت کنند اما وقتی سراغ مظنونان رفتند فهمیدند این زوج چندروز بعد از گم‌شدن بابک محل کار خود را ترک کرده و به مکان نامعلومی رفته‌اند. به این ترتیب سوء‌ظن نسبت به آنها تقویت شد و دامنه تحقیقات برای کشف ردپایی از آنها گسترش یافت.  تحقیقات پلیس بعد از چندماه سرانجام به نتیجه رسید و سرنخ‌هایی به دست آمد که ثابت می‌کرد زوج فراری در استان قم ساکن شده‌اند. کارآگاهان بعد از اخذ نیابت قضایی راهی این استان شدند و توانستند متهمان را بازداشت کنندزن و شوهر بعد از انتقال به پلیس آگاهی استان خراسان‌رضوی تحت بازجویی قرار گرفتند و مرد جوان که کریم نام دارد مدعی شد همسرش به‌نام سوسن، بابک را به قتل رسانده است. او گفت: «بابک مرتب به خانه ما رفت‌وآمد می‌کرد. اوایل مشکلی وجود نداشت تا اینکه بعد از مدتی به بابک ظنین شدم و احساس کردم او به همسرم نظر دارد. به همین دلیل به فکر چاره بودم. در همین اثنا پلیس مرا به اتهام سرقت کابل برق دستگیر کرد و مدت دوماه در زندان بودم تا اینکه وقتی آزاد شدم سوسن به من گفت بابک دست از سرش برنمی‌دارد. از این موضوع خیلی ناراحت بودم اما نمی‌دانستم باید چه‌کار کنم تا اینکه بابک روز حادثه به خانه ما آمد. من در حیاط داشتم گل‌ها را آب می‌دادم که ناگهان صدای فریاد شنیدم و سراسیمه داخل خانه رفتم. دیدم چاقویی دست همسرم است. بابک نیز غرق در خون نقش بر زمین شده بود. چاقو را از سوسن گرفتم و بعد دیدم بابک مرده است به همین دلیل دنبال راهی گشتم تا از شر جسد خلاص شویم.» کریم در ادامه گفت: «جسد را داخل گونی بزرگی انداختم و دو تکه سنگ نیز داخل گونی گذاشتم سپس آن را داخل چاهی در گاوداری انداختم. بعد از آن همراه همسرم سراغ صاحبکار بابک رفتیم تا وسایل او را تحویل بگیریم اما بعد از اینکه موفق به این کار نشدیم تصمیم گرفتیم هرچه‌زودتر فرار کنیم.» سوسن وقتی تحت بازجویی قرار گرفت، گفته‌های شوهرش را تایید کرد. سپس ماموران راهی گاوداری شدند و جسد را از چاه بیرون کشیدند.بنا‌بر‌این گزارش دو متهم در حال حاضر در بازداشت به‌سر می‌برند و تحقیقات از آنها ادامه دارد.منبعروزنامه شرق