تاثیر توهین به رفسنجانی در بیماری مهدوی کنی

 بالاخره پس از مرگ مهدوی کنی مشخص شد که علت ناراحتی قلبی وی چه بود؟ چون مهدیه دختر مهدوی  کنی  هم از ولایتمداری پدرش نسبت به خمینی شیاد وجانشین رمال وی خامنه ای یاد کرده است . هم بدون آنکه به عامل محرک طلبه های حمله کننده در 14 خرداد 85 در مسجدی درقم به رفسنجانی اشاره کندو نامی از مصباح یزدی ببرد. ولی نقل کرده که آن موقع پدرش به این ماجرای جسارت به رفسنجانی در قم (سال85) قلب‌درد  گرفت  . عجیب که پدرش نگفته بود چرا به جای ناراحتی قلبی همان موقع موضع گیری نکرد . بدتراینکه چرا در خبرگان سرپیری رقیب رفسنجانی شد و وی را پس زد؟. اما در مورد بحث جریان نامزدهای  نمایشات خیمه شب بازی انتخاباتی ریاست جمهوری گفته است شاید پدرم نظراتی داشتند . طوریکه  در سال84 همه متوجه شدند که ایشان از لاری جانی حمایت کردند ولی باز در دوردوم حمایت خودشان را کاملا از آقای احمدی‌نژاد نشان دادند.
 بهرحال ادامه  داده  پدرش بر ولایتمداری، چه زمان  چه‌زمان  خمینی شیاد وچه جانشین رمال وی عمل می‌کرد، حتی در این اواخر که ایشان حال شان بد شد در بحثی بود که حمایت از یکی از همین آقایان بود، ایشان گفتند در قم به‌خاطر اینکه جوان بی‌خردی نسبت به‌یکی از مسوولان کشور که ما الان هم خیلی ارادتی نداریم، توهین کرد، پدرم گفتند من موظفم نسبت به کسانی‌که در انقلاب حق دارند، دفاع کنم و بایستم، اما آن جوان صحبت‌هایی کرده و خیلی جسارت کرده بود و پدرم از همان روز احساس کردند قلب شان ناراحت شده استمهدیه مهدوی‌کنی، دختر مرحوم آیت‌الله مهدوی‌کنی درباره ماجرای جسارت به هاشمی‌رفسنجانی در قم (سال85) و قلب‌درد آیت‌الله مهدوی‌ به‌خاطر این موضوع گفت: «بالاخره در بحث جریان نامزدهای انتخاباتی شاید پدرم نظراتی داشتند؛ در سال84 همه متوجه شدند که ایشان از آقای لاریجانی حمایت می‌کردند ولی باز در دوردوم حمایت خودشان را کاملا از آقای احمدی‌نژاد نشان دادنداو ادامه داد: «ایشان مبتنی بر ولایتمداری، چه زمان حضرت امام چه‌زمان آقا عمل می‌کردند، حتی در این اواخر که ایشان حالشان بد شد در بحثی بود که حمایت از یکی از همین آقایان بود، ایشان گفتند در قم به‌خاطر اینکه جوان بی‌خردی نسبت به‌یکی از مسوولان کشور که ما الان هم خیلی ارادتی نداریم، توهین کرد، پدرم گفتند من موظفم نسبت به کسانی‌که در انقلاب حق دارند، دفاع کنم و بایستم، اما آن جوان صحبت‌هایی کرده و خیلی جسارت کرده بود و پدرم از همان روز احساس کردند قلبشان ناراحت شده است
 او در پاسخ به اینکه ماجرای قلب‌درد آیت‌الله مهدوی‌کنی پیش از اتفاق 14خرداد بوده است، گفت: «بله. ایشان به بیمارستان رفتند و می‌گفتند باعثش شاید آن قضیه باشد و گفتند در قلبم احساس ضعف می‌کنم.» او ادامه داد: «آیت‌الله مهدوی‌کنی گفتند که من از جسارت این جوان و از نوع حرف‌زدنش خوشم نیامد، شاید خیلی‌جا‌ها اختلاف سلیقه بوده ولی باز هم هیچ‌وقت نه به ما نه به هیچ‌کسی اجازه جسارت نمی‌دادند و می‌گفتند اینها برای انقلاب زحمت کشیده‌اند و ما حق نداریم این‌جور صحبت کنیم، می‌گفتند اینها دلسوز بودنداو ادامه داد: «گاهی اوقات حتی در دانشگاه رفتارهای جوان‌های متعصب و انقلابی تندرویی که به اسم حاج‌آقا انجام می‌شد ایشان کاملا خودشان را مبرا می‌کردند و این رفتار تند عاقبت خوشی ندارد، مثلا یک‌بار آقای هاشمی تشریف آورده بودند و بچه‌ها یک‌رفتارهای تند بی‌ادبانه‌ای داشتند. حاج‌آقا جوان‌ها را خیلی نصیحت کردند و اصلا دل‌ خوشی از این دانشجوها نداشتند.پذیرفتن خبرگان به‌خاطر تکلیف بود
او درباره ریاست پدرش در خبرگان سال89 هم گفت: «پذیرفتن این مسوولیت فقط به اصرار تکلیفی بود که روی دوششان بود وگرنه حاج‌آقا می‌گفتند من را با کارهای علمی رها کنید و من نه کشش بدنی دارم نه علاقه‌ای به این مسایل دارم، اجازه بدهید من به دانشگاه برسم ولی خیلی اصرار بود و واقعا چون تکلیف دیدند که باید حمایت از رهبری باشد با این قاطعیت آمدند.»او ادامه داد: «ایشان دوست داشتند که کارهای علمی را دنبال ‌کنند ولی به‌خاطر اصرار آقایان و اینطور که من شنیدم 50نفر از روحانیون خدمت ایشان آمدند یعنی از اعضای خبرگان و علما به ایشان گفتند شما باید این مسوولیت را بپذیرید که برایشان تکلیف شد و باوجود اینکه حالشان خیلی بد بود و آن سال، به کمردرد شدیدی هم گرفتار شده بودند، پذیرفتند.مهدوی‌کنی از انتخاب روحانی خوشحال بود
او درباره موضع پدرش نسبت به انتخابات92 هم گفت: «از اینکه آقای روحانی به‌عنوان یک فرد روحانی از سوی مردم انتخاب شدند، خوشحال بودند و می‌گفتند خدا را شکر که مردم هنوز اعتقادشان به روحانیت اینقدر هست که آقای روحانی را بپذیرند، به‌خاطر گذشته‌ای که نسبت به ایشان داشتند و آشنایی قبلی می‌دانستند، فردی نیامده که بخواهد ضرری برساند و می‌گفتند با راهنمایی‌ای که حضرت آقا دارند و دوستانی که در کنار ایشان هستند، مسلما مشکلی برای انقلاب پیش نمی‌آید. به افرادی که می‌گفتند خطری متوجه انقلاب است، آرامش می‌دادنداو افزود: «به ما می‌گفتند همه اینها دست خداست و خدا را شکر اینها هستند، اگر می‌خواست شخص دیگری باشد خطری برای انقلاب باشد اما شما نگران نباشید این انقلاب را خود مردم انتخاب کرده‌اند و الحمدالله حضرت‌آقا در راس هستنداو درباره وقایع روز 14خرداد هم گفت: «مادرم نقل می‌کند، که من وقتی آمدم دیدم حاج‌آقا نشسته‌اند و بعد گفتند من به نماز بروم، بعد نماز ناهار خوردیم و ایشان به اتاق شخصی خود رفتند و بعد از مدتی صدای در اتاق آمد و من به اتاق رفتم، از حالتی که ایشان هیچ‌وقت اینجوری نمی‌خوابیدند، فهمیدم حال حاج آقا خوب نیست و دیدم پای ایشان از تخت آویزان است و سرشان افتاده است؛ کاملا رو به قبله بودند و قرص‌های‌شان هم در دستشان بود که بخورند اما نتوانسته بودند، چشم‌شان بالا و بدنشان گرم بود و سریعا محافظین را خبر کردند و تا حاج‌آقا را به بیمارستان ببرند و احیا کنند، شاید 10دقیقه بیشتر شد که برای سن ایشان زیاد بودمنبعروزنامه شرق