رانده‌شدگان(یادداشت روز)


رانده‌شدگان(یادداشت روز)
دشمن برای اینکه در مردم ایجاد یأس کند و در مردم ایجاد تردید نماید و برای آینده زمینه‌سازی کند، سنگ زیرین بنای
 انقلاب را مورد تهاجم قرار داد و با شکستن حرمت و تقدس ارزش‌های انقلابی، ارکان نظام و بویژه رکن رکین انقلاب یعنی حریم مقدس ولایت خواست راه را برای توطئه‌های بعدی آماده نماید.
مردم ما به خوبی می‌دانند مسئله ولایت به عنوان مظهر وحدت ملی جامعه است. مسئله ولایت مظهر اقتدار ملی ما است. اهانت به مقام ولایت، اهانت به ملت است. اهانت به ایران است. اهانت به اسلام است. اهانت به مسلمانان است. اهانت به همه آزادگانی است که قلبشان برای ایران به عنوان ام‌القرای جهان اسلام می‌تپد، بنابراین، این حرمت‌شکنی نه برای مردم ما و نه برای عاشقان انقلاب در سراسر جهان قابل تحمل نیست.
... در کدام کشور جهان، حرکت‌های آشوب‌طلبانه این چنین تحمل می‌شود، اینها خیلی پست‌تر و حقیرتر از آن هستند که بخواهیم نسبت به آنها تعبیر حرکت براندازی را مطرح کنیم. در کجای دنیا و در کدام کشور و توسط کدام دولت، آشوب، تخریب و بر هم زدن نظم جامعه، تحمل می‌شود. مگر دولت مقتدر جمهوری اسلامی ایران، مسئولین امنیتی نظام، این‌گونه حوادث را تحمل خواهند کرد. این صبر و متانت، در یکی دو روزه برای این بود که ماهیت این چند صد نفر اوباش به خوبی برای مردم ما روشن می‌شود و همه به خوبی بدانند اینها چه کسانی و دارای چه ماهیتی هستند...
اگر منع مسئولین نبود مردم ما، جوانان مسلمان، غیور و انقلابی ما با این عناصر اوباش به شدیدترین وجه برخورد می‌کردند و آنها را به سزای اعمالشان می‌رسانند.»
اینها بخش‌هایی از سخنان انقلابی رئیس‌جمهور امروز کشورمان در روز تاریخی 23 تیر 78 است. روزی که ملت پس از چند روز صبوری و تحمل طومار فتنه‌گران و کسانی را که به زعم خودشان به جنگ با  نظام برخاسته بودند، درهم پیچیدند. روز تاریخی 23 تیر، یکی از قله‌های پر افتخاری است که باید هر ساله در باب آن گفت و نوشت. از چرائیش و از شکوهش.
زنده نگه داشتن یاد آن روز، از آن رو ضروری و مهم است که از یکسو یادآور نقش نفوذی‌ها و خائنان به مردم و انقلاب است و از دیگر سو خاطره ارزشمند و شیرین اطاعت از رهبری و هوشیاری مردم در نجات کشورمان را در ذهن زنده می‌کند. گرچه پرداختن به هر یک از این دو جنبه، فصلی مفصل و دفتری مطول می‌شود که از ظرفیت این مقال خارج است، اما باید به ضرورت و به هر میزان که ممکن است به آن پرداخت و نکته تلخ و شیرین آن روزگار را برای نسل جدید بازگو کرد. از این منظر اشاره‌ای گذرا به این دو وصف می‌شود.
1- آنها که نقش‌آفرین ماجرای فتنه 18 تیر 78 بودند اتباع اسرائیلی و آمریکایی اعزامی از CIA  و موساد نبودند! برعکس آنها کسانی بودند که در مقاطع گوناگون، در مناصب کوچک و بزرگ سیاسی قرار داشتند و بعضاً از سوابق مبارزاتی هم برخوردار بودند. برخی هم افراد بی‌مایه‌ای بودند که در صف‌بندی‌های سیاسی با رندی و غوغاسالاری خود را به صف جریان سیاسی خاصی رسانده و یک شبه رجل سیاسی شده بودند! این طیف وسیع -که بعدها به «از سروش تا گوگوش» مشهور شدند- در آن زمان ردای اصلاح‌طلبی به تن کرده بودند و با دیکتاتوری تمام راه را بر اصلاح همه چیز بسته بودند! نفوذی‌های جریان اصلاحات نه اجازه می‌دادند کسی برای اصلاح کشور گام بردارد، نه طاقت شنیدن تذکر و هشدار دلسوزان را داشتند. و چون با این وصف خیلی زود به بن‌بست می‌رسیدند، حیاتشان را در غوغاسالاری دیدند و راه را در لابلای صفحات روزنامه‌های زنجیره‌ای پیدا کردند. نفوذی‌ها و خائنین به ملت، به دنبال فتح سنگر به سنگر نظام بودند و از بیان استراتژی شومشان هم هیچ ابایی نداشتند و چون با مقاومت مردمی مواجه شدند و فهمیدند که نظام اسلامی چیزی نیست که به دست چند خائن بی‌وطن فتح شود، استراتژی بعدیشان که از سوی  «تیموتی گارتن‌‌اش» در سفر به ایران به آنان دیکته شده بود را رو کردند یعنی «فشار از پایین و چانه‌زنی از بالا» آنها برای تحقق این روش، آشوب و بلوا را در سطح عمومی طراحی کردند و متعاقب آن، فشار به ارکان قانونی کشور مثل شورای نگهبان و... در نهایت به رهبری را مد نظر داشتند! این تئوری، جرقه حرکت 18 تیر 78 را زد و آنها توانستند با دروغپردازی روزنامه‌ای خود و تحریک احساسات عده‌ای برای چند روز چهره تهران را دستخوش آشوب و بلوا کنند. به سبک همه آشوب‌ها و بلواهای این دار و دسته که به حق از سوی رئیس جمهور امروزمان، اراذل و اوباش نامیده شدند، آسیب‌های فراوانی به شهر و مردم بی‌گناه وارد آمد و اشرار از هیچ کار کثیفی کوتاهی نکردند. همزمان، رسانه‌های زنجیره‌ای دروغپرداز در عالم خیال از کشته‌ها پشته ساختند و بر دامنه آشوب افزودند، مسئولان دولتی وقت مثل مسئولان وزارت کشور و وزارت علوم به جای ایجاد آرامش، خود آتش بیار معرکه شدند! یکی از همان فتنه‌گران مدعی اصلاحات که در کوی دانشگاه حاضر شده بود، گفته بود: «هر یک از شما جوانان یک بمب اتم هستید!» و طبیعی است که بعد از این سخنرانی! سوار ماشین به خانه‌اش رفته ولی آشوب و بلوای آن سخنان دامن مرد و زن بی‌گناهی را گرفته بود که روحشان هم از نیات شوم و پشت پرده آنها بی‌خبر بود.
2- در روی دیگر ماجرا مردم نگران و مضطرب، صحنه را می‌دیدند و نمی‌توانستند باور کنند که نماینده مجلس، وزیر، معاون وزیر و... به جای خدمت به مردم، به زعم خودشان کمر به نابودی انقلاب بسته‌اند!
صبر انقلابی همراه با بغضی فروخفته در چهره تک‌تک مؤمنان به آرمان انقلاب دیده می‌شد و همه منتظر خاموش شدن آتش فتنه و بیداری عوامل آن بودند اما چنین نشد و انتظار مردم فرجامی نداشت. در این بین خوش رقصی عوامل فتنه، به مذاق اربابان آمریکایی و اسرائیلی خوش آمده بود و آنها با همه قوا از فتنه‌گران و اوباش حمایت می‌کردند. اخبار مغرضانه و گزارش‌های دروغین، کشته سازی و شایعه‌پردازی، سکه رایج آن روزهای رسانه‌هایشان بود و مدام بر تنور فتنه می‌دمیدند. آنها امید بسته بودند که پیاده‌نظام عقب مانده و خائن به نیابت از آنها،‌ آرزویی که خودشان بدست نیاورده بودند را برایشان به ارمغان بیاورند.
3- اما صبر مردم، حدی داشت و همه منتظر یک اشاره بودند. گردبادهای به غیرت درآمده، تسلیم امر ولی امر بودند که طوفان نمی‌کردند وگرنه طومار فتنه‌گران به سادگی در هم پیچیده می‌شد. تا اینجا همه تلخی و شرارت و خیانت بود اما وقتی روز 21 تیر 78، حضرت آقا با صاحب و مولای خود نجوا کردند، دل مالامال از خشم انقلابی مردم به درد آمد، فصل دیگری از عاشقی رقم خورد و ورق برگشت.
سیل عظیم جمعیت در یک راهپیمایی میلیونی و با شکوه در روز 23 تیر، آب به لانه مورچگان ریخت و به آنها نشان داد که همه هیاهو و عمر فتنه‌گران تنها 5 روز است و حتی می‌شد که کمتر از آن باشد اما چون مطیع امر بودند، صبوری کردند.
در روز پرشکوه 23 تیر، مردم و آنها که دل در گروه انقلاب و اسلام داشتند، سربلند و روسفید شدند و آنها که خیانت را پیشه خود کرده بودند مفتضح و رو سیاه. در همان ایام فتنه، بودند کسانی که متوهمانه از تمام شدن کار انقلاب سخن می‌گفتند! و بودند کسانی که پیمان خون با مولا و مقتدایشان بسته بودند. نامه هشدارگونه جمعی از فرماندهان عالیرتبه سپاه به رئیس جمهور وقت- که خود و اطرافیانش نقش محوری در آن حوادث داشتند- سند افتخار و برگ ماندگاری در کارنامه آنهاست و یا سخنان دکتر روحانی در دانشگاه تهران.
بسیاری از فتنه‌گران آن روز پس از پایان مأموریتشان اکنون در خارج از کشور زندگی می‌کنند و به دامن اربابانشان پناهنده شده‌اند. به پست‌ترین کارها تن می‌دهند و ذلت نوکری اجانب را بر عزت همراهی و همدلی مردم ترجیح داده‌اند برخی از آنها هم که نرفتند بعدها با نفوذ در مراکز حساسی مثل مجلس شورای اسلامی، تلاش برای «فتح سنگر به سنگر» را دنبال کردند و با خیمه‌شب‌بازی‌هایی مثل تحصن، اعتصاب غذای دروغین، استعفای دسته جمعی و هزار سیاه‌بازی دیگر، خوش رقصی خودشان را به اربابان بیرونی نشان دادند ولی به فضل خدا و درایت رهبری و همراهی ملت، ناکام ماندند و دستشان به جایی نرسید.
آنچه به اختصار گفته شد،‌حکایت عبرت‌آموز نفوذی‌هایی است که ثابت کردند به محض اینکه به قدرت برسند، به چیزی کمتر از وطن‌فروشی و نوکری برای اربابان غربی بسنده نمی‌کنند. رانده‌شدگانی که باید در هر زمانی پرونده سیاه جنایات و خیانت‌هایشان پیش‌روی ما باز باشد تا از یادمان نرود آنها که در 2 فتنه 78 و 88 نقش داشتند و نقطه امید دشمنان نظام بودند، یاران قابل اتکا و اعتمادی نیستند و نباید آنها که مردم از در بیرونشان کرده‌اند، از پنجره بازشان گرداند.

حسین شمسیان