ماجراي دانش‌آموزي كه در چهارشنبه‌سوري سوخت.

ماجراي دانش‌آموزي كه در چهارشنبه‌سوري سوخت. 31 فروردین -93
به نظر می رسد داغ برگزاری مراسم جشن 4 شنبه سوری آخر سال بدلیل اینکه تبدیل به جشن آتش بازی وپایکوبی ورقص وشادی ضد حکومتی می شود آنگونه سنگین فراموش ناشدنی شده است که پس از سپری شدن بیش از یک ماه از این مراسم سناریو سازی علیه ی مراسم جشن 4 شنبه سوری پرداخته شده است تا نقش سرکوبگرانه ی نیروی انتظامی توجیه شود.
دانش‌آموزي كه در چهارشنبه آخر سال گذشته سوختگي شديدي داشت، پس از درمان و دوران نقاهت به كلاس درس بازگشت.
آخرين چهارشنبه هر سال التهابات بسياري براي والدين و مردم به همراه دارد؛ با وجود ساخت برنامه‌هاي آموزنده بازهم شاهد اتفاقات ناگوار در چهارشنبه آخر هر سال مي‌شويم. حدود يك ماه پيش بود كه اميرحسين صبح چهارشنبه آخر سال به مدرسه رفت؛ معلم همان ابتداي صبح به دانش‌آموزانش تذكر داد كه مراقب باشند و به سمت استفاده از مواد محترقه در چهارشنبه آخر سال نروند. معلم تمام موارد و آسيب‌ها را براي اميرحسين و 31 دانش‌آموز ديگر شرح داده بود؛ گفته بود كه با مراقبت از خود در چهارشنبه آخر سال هم به خود و هم خانواده رحم كنند و نگذارند با اتفاقي ناگوار تعطيلات عيد نوروز براي آنها خراب شود. اما نزديك‌هاي صبح روز بعد از چهارشنبه‌سوري بود كه پيامكي روي گوشي آقا معلم آمد و متأسفانه در متن پيامك نوشته شده بود، "اميرحسين در اثر انفجار مواد محترقه اكريل و سرنج سوختگي شديدي دارد و در حالت كما قرار گرفته است." خبري ناگوار و متأثر كننده؛ ناگوار از اين جهت كه او فقط يك دانش‌آموز 15 يا 16 ساله است و اين اتفاق برايش رخ داده است و از طرف ديگر به نصيحت‌هاي دلسوزانه آقا معلم گوش فرا نداد و اين اتفاق براي او افتاد.در نهايت پس از تلاش پزشكان و چندين مرحله عمل جراحي، اميرحسين توانست كم‌كم شرايط بهتري پيدا كند و با كمك دوستانش در هفته گذشته به مدرسه بازگشت و سركلاس درس حاضر شد. هم كلاسي‌هاي اميرحسين در نخستين روز پس از تعطيلات نوروز به آقا معلم گفتند كه ما حرف‌هاي شما رو گوش كرديم و دنبال مواد محترقه نرفتيم و خداروشكر هيچ اتفاقي براي ما نيفتاد. اما آقا معلم تمام بچه‌هاي كلاس را براي عيادت از اميرحسين پس از اتمام كلاس درس به منزلشان برد؛ مشخص بود كه اميرحسين با ديدن دوستانش و شلوغي خانه روحيه مضاعفي گرفته است. اميرحسين در ارتباط با شب حادثه به فارس، مي‌گويد: 3 نفر بوديم و در حال ساخت مواد محترقه بوديم؛ ناگهان صدايي آمد كه باعث ترسيدن يك كودك شد و او براي فرار كردن پاهايش را روي مواد محترقه انبوهي كه داشتيم گذاشت و در نهايت انفجار و سوختگي چهار نفر در اين حادثه انجام شد.
او گفت: وضعيت جسماني من نسبت به دوستانم بهتر بود و آنها وضعيت سوختگي بدتري داشتند. پدر اميرحسين هم در رابطه با اين حادثه گفت: تا 6 روز بعد از حادثه چشمان اميرحسين باز نمي‌شد. پزشكان درصد سوختگي را حدود 26 درصد اعلام كردند و خداروشكر صورت او آسيب كمتري ديد. وي افزود: تاكنون حدود 15 تا 16 ميليون تومان هزينه‌هاي درمان اميرحسين شده است و تمام تعطيلات عيد نوروز را در بيمارستان بوديم. حالا وضعيت جسماني اميرحسين خوب شده است و به مدرسه بازگشته و در كنار ديگر هم كلاسي‌هاي خودش نشسته است. از امير حسين پرسيدم "باز هم سراغ چنين قضايايي خواهي رفت؟" كه پاسخ داد "تا عمر دارم سراغ چنين كارهايي نمي‌روم" متأثر بود از اين بابت كه صحبت‌هاي آقا معلم را گوش نكرد؛ ناراحت بود از اينكه پدر و مادرش را ناراحت و نگران كرده بود، پشيمان بود. قصه اميرحسين شايد براي خيلي‌هاي ديگر اتفاق بيافتد؛ اما شايد همين قصه اميرحسين باعث شود تا درس عبرتي براي ديگر همسالان او باشد. اميرحسين به كلاس درس خوش آمدي.