افشای یک نمونه از ناجوانمردی فردی بنام علی ناظر
بقلم آقای علیرضا یعقوبی
2 اسفند-91
معدود دوستانی هستند که علی ناظر را می شناسند. او در دنیای مجازی سایتی دارد و مطلبش همه در نقد مواضع مجاهدین است. دوستانی که ایشان را می شناسند و همینگونه دست در مطالعه داشته و با مواضع مقاومت ایران آشنایی دارند از سطح نازل آگاهی های سیاسی و درک و فهم شرایط موجود توسط ایشان مطلعند. بارها از طریق دوستان مقاومت این درخواست صورت می گرفت که جوابی به مسائلی که او علیه مقاومت ایران طرح می کند بطورشایسته و بایسته داده شود. البته با آن میزان سواد سیاسی ایشان در واقع برخود کردن خود ظرافتی را طلب می کرد که همواره می بایستی کلمات و جملات چندین بار بالا و پائین می شد تا در حد فهم و درک او باشد.
با کساد شدن بازار سایت ایشان صفحه ای بنام ُ ُ علی ناظرُ ُ در فیس بوک بازنموده بود که عمده دوستان او را هواداران و یاران شورایی مقاومت ایران تشکیل می دادند. مواضع ایشان هم آنقدر سطحی و مبتدی بود که این دوستان زحمت برخورد با آن را بخود نمی دادند تا اینکه مطلبی از ایشان باعث ورود عناصر مرتبط با وزارت اطلاعات آخوندی در صفحه ایشان شد و اعلام موضع آقای علی ناظر در این بحث منجر به حضور یکی از دوستان مقاومت ایران به صفحه ایشان شد و اعلام نمود که شما یعنی آقای ناظر بعد از اشغال خاک عراق خواهان محاکمه مقاومت ایران در اروپا شده بودید. آقای ناظر ضمن رد این مطلب بلافاصله اقدام به گشودن صفحه ای جدید در فیس بوک با حروف لاتین اسم خود شد. خانم دکتر زری اصفهانی دوستی با ایشان را به بنده پیشنهاد نمود و بنده هم با اکراه کامل صرفا بمنظور احترامی که برای خانم اصفهانی قائل بوده و هستم این درخواست رافعال کردم. تا اینکه دو روز قبل متوجه شدم که ایشان ضمن گزارشی به فیس بوک باعث بسته شدن یک ماهه درخواست دوستی از سوی بنده شده اند در حالیکه سیاست دوست یابی بنده همواره بر این وجه قرار داشته که ضمن درخواست دوستی با یاران مقاومت تنها درخواست دوستی با عزیزانی را فعال کنم که دوستان دیگر او را پیشنهاد کرده باشند و هم اکنون در صفحه مربوط به این کار بیش از ۹۸ دوست به بنده پیشنهاد شده اند که هیچکدام را فعال نکرده ام. البته تا آنجا که به حق و حقوق اینجانب بر می گردد از طریق مقتضی پیگیری های لازم بعمل خواهد آمد.
اینچنین است که اشخاصی که عاجز از درک آنچه که بر ایران زمین می گذرد و بلیه و مصیبتی که دنیا را به کام نیستی و نابودی می کشاند با درک دهه ۱۹۵۰ خود به سراغ مسائل قرن بیست و یکم و تضادهای نوین بعد از جنگ سرد و شکل گیری های جبهه های جدید می روند و ادعای دمکراسی و آزادیخواهی داشته و عاجز از درک و فهم مسائل آن را در سطح تضادهای خانوادگی تقلیل می دهند، خود یک نیمچه دیکتاتور در حد امکانات محدودی که دارند نیستند. تا آنجا که به مقاومت ایران و یارانش بر می گردد کماکان فی السابق از افشای ماهیت ها کمال استقبال را بعمل می آورند و این را برای آینده ایران بفال نیک می گیرند.