.باور کنید ارزش  دو سه دقیقه وقت صرف خواندن این شعر داره باور ندارید آزمایش کنید
البته این شعر از طریق ایمیل در یافت شده که نام شاعر هم ندارد . ولی چون به نظرم  جالب است. بنابراین بازتاب داده شد تا بازدید کنندگان هم  از آن استفاده کنند. 26 فروردین 91

سلام به خواجه شيراز

گفتم: سلام خواجه، گفتا: علیک جانم
گفتم: کجا روانى ؟ گفتا: خودم ندانم

گفتم: بگیر فالى، گفتا: نمانده حالى
دایم اسیر گشتم  در بند  ِ بیخیالى

گفتم که: تازه تازه شعر و غزل چه دارى
گفتا که: می سرایم تکنو ،رپ و سواری!

گفتم: کجاست لیلى ، مشغول دلربایى ؟
گفتا: شده ستاره  در فیلم سینمایى

گفتم: بگو ز خالش، آن خال آتش افروز
گفتا: عمل نموده، دیروز  یا پریروز

گفتم: بگو زمویش، گفتا: که مِش نموده
گفتم: بگو ز یارش ، گفتا: ولش نموده

گفتم: چرا، چگونه؟ عاقل شدست مجنون؟
گفتا: شدید گشته  معتاد  ِ گرد و افیون

گفتم: کجاست جمشید؟ جام جهان نمایش؟
گفتا: خریده قسطى یک ال سی دی به جایش

گفتم: بگو ز ساقى، حالا شده چه کاره
گفتا: شده پرستار  یا منشى اداره

گفتم: بگو ز زاهد، آن رهنماى منزل
گفتا: که دست خود را بردار از سر دل

گفتم: ز ساربان گو با کاروان غمها
گفتا: آژانس دارد با تور ِ  دور ِ  دنیا

گفتم: بکن ز محمل یا از کجاوه یادى
گفتا: پژو ، دوو، بنز ،کمری نوک مدادى

گفتم که: قاصدت کو؟ آن باد صبح شرقى
گفتا که: جاى خود را داده به فکس برقى

گفتم: بیا ز هدهد جوییم  راه چاره
گفتا: به جاى هدهد دیش است و ماهواره

گفتم: سلام ما را باد  صبا کجا برد
گفتا: به پست داده ، آوُرد  یا نیاوُرد ؟

گفتم: بگو ز مشکِ آهوى دشت زنگى
گفتا که: ادوکلن شد در شیشه هاى رنگى

گفتم: سراغ دارى میخانه اى حسابى
گفت: آن چه بود از دم ،گشته چلوکبابى