تصاویر تکرار غصه غمناک اسیدپاشی در سال جدید . 16 فروردین 91.
سئوال است که این چگونه جامعه وفرهنگ حاکم وتحمیل شده ایست که  33 سال است پیام مرگ وسرکوب وسانسور و قصاص وقطع اندام وسنگسار واعدام داشته ومرگ همراه با فقر تولید نموده است؟ اقدام کینه ورزانه اسید پاشیدن بر صورت دختران بازده ی چه شرایطی می باشد؟ . چرا  در چنین جامعه ای به جای اینکه عشق و محبت و دوستی و روابط سالم ودوستانه وانسانی بین افراد جامعه وجود داشته باشد اما  وارونه ی آن تولید وپرورش داده  شده است تا جایی که خشم وکینه ورزی وانتقام گیری خصمانه حتی در رابطه با عشق ودوست داشتن در چنین جامعه ی بیماری نهادینه شده است آنگونه بدلیل دریافت پاسخ منفی پسر جوانی از یک دختر با انتقام اسید بر صورت پاشیدن تلافی می شود . جای شک نیست چنین جامعه ای دچار بیماری مزمن بدبینی  و... شده است. زیرا وقتی که مراسم جشن نوروزی باید د ر گورستان ها بر گزار شود. از سوی  زمانی که جنگ و ویرانی وآوارگی وبی خانمامانی و کشتار وسیع یا جنایت جنگی علیه ی بشریت بدلیل اصرار بر ادامه ی آن موهبت الهی نا میده  می شود . زمانی که برای تثبیت حکومت نوجوانان دانش آموز پشت لب هنوز سبز نشده از پشت  نیمکت های  مدارس ربوده وبسیج شده وعازم جبهه ها ی جنگ می شوند تا با کلید بهشت پلاستیکی ساخت تایوان  بر گردن در ایستگاه های صلواتی و خاک ربز های پشت جبهه ی جنگ شربت شهادت بنوشند وگله گله الله اکبر گویان برروی میادین مین جنگ رفته تا به بهشت روند . بدتر اینکه وقتی موقع تحویل جسد به خانواده های شان  تضمین گرفته وتأکید می شود که در مراسم سوگواری حق گریه وشیون ندارند چون اجر شهید از بین می رود . وقتی خنده و جشن وشادی جرم شده باشد . وقتی خنده برلبان جراح یا با تیغ بریده می شود یا تفتیش عقیده  به امر عادی تبدیل شده باشد .وقتی  به جرم آزاد اندیشی و آزادیخواهی بر اندام ها شلاق فرود آورده  وتراشیده وخراطی می شود .وقتی صداهای معترضین در گلو خفه می شود و سینه های مخالفین ودگر اندیش  با گلوله مذاب شکافته  یابا کارد آشپزخانه  سلاخی  می گردد یا طناب دار بر دور گردن شان بوسه می زند. وقتی با شعار رو سری یا توسری بر سر زنان چادر سیاه یا حجاب برتر پوشانیده می شود تا با سلب آزاد ی پوشش حق شان پایمال گردد . تا زنان  تبدیل  به عناصر درجه 2 شوند . وقتی طرح های تبعیض آمیز تفکیک جنسیتی در دانشگاه ها  اجرا می شود . بهرحال وقتی آشکارا حق وحقوق زنان آنگونه پایمال می شود تا جایی که حق ورود به میادین ورزشی فوتبال ندارند تا چه رسد که از حق برخورداری  دوست داشتن یا ازدواج برخور دارباشند. وقتی در چنین جامعه ای که حکومت از رأس تا ذیل آن آلوده به فساد می باشد و فاصله عمیق طبقاتی نوعی فرهنگ  تجمل پرستی وتشریفاتی آغشته به دین ابزار قدرت وثروت وسرکوب وسانسور تولید کرده است که رضا زارعی معاون فرمانده پلیس تهران در مأموریت مبارزه با فساد اخلاقی در خانه ی فساد  وکنار 6 زن تن فروش در تهران بازداشت می شود .ولی همچون متهمان دیگر مجازات نمی شود . چنین جامعه فاسد تولید شده که محصول 33 سال حکومت بربرمنش وتاریک اندیش عوامفریب دین فروش می باشد که مکمل آن صدور احکام زندان وشکنجه و اعدام وقصاص وسنگسار وقطع اندام وتبعیض آمیز صادر شده است  و موازی آن  فرهنگ خشم وکینه ورزی وانتقام گیری رشد یافته است که بخشی از بازده وتولید آن اسید پاشیدن بر صورت ها می باشد که گزارش  چند مورد  تصویری آن  ضمیمه شده است که یک موردش جدید است یعنی هدیه نوروزی حاکمان ایران می باشد. صد البته آنان متهمانی که مرتکب اسید پاشی شده اند و آن دختران یا زنانی که با سیدپاشیدن بر صورت های شان  قربانی شده اند .جزو قربانیان  جامعه ساخته شده ی  تحمیلی ازسوی  حاکمان ایران می باشند.
 
ساعت 18 و 45 دقيقه نخستين روز سال‌جاري مردمي كه از بلوار اصلي تهرانسر رد مي‌شدند، ناگهان صداي فريادهاي دختري را شنيدند كه مرتب تكرار مي‌كرد: «سوختم سوختم.» اين دختر در يكي از آلاچيق‌هاي بلوار روي زمين افتاده بود و از درد به خودش مي‌پيچيد. او دقايقي بعد به بيمارستان شهيد مطهري منتقل شد و پزشكان بعد از معاينه اوليه متوجه شدند، دختر 18 ساله كه «شيرين» نام دارد، قرباني اسيدپاشي شده است و مايع سوزاننده روي چشمان و صورت او ريخته شده است... ."این اولین باری نیست که دختران کشورمان قربانی جنایت هولناکی به نام " اسیدپاشی" می شوند و احتمالاً آخرین مورد نیز نخواهد بود. اسید پاشی در سال های اخیر رواج رعب انگیزی داشته است و علاوه بر قربانیان اصلی که عمدتاً از ناحیه سر و صورت و چشم آسیب می بینند ، جامعه نیز جریحه دار می شود.برغم این ، هنوز قوانین موجود در جامعه ما برای مقابله با اسید پاشی بسیار ناکارآمد و قدیمی است و این "عقب ماندن قانون از وضع موجود" باعث تشدید این جرم شده است.طبق قوانین موجود ، برای جرم اسید پاشی ، حبس تا 5 سال و دیه و یا قصاص قابل طرح است. با این حال ، عملاً قصاص در اسید پاشی منتفی است زیرا طبق فقه و قانون ، قصاص باید دقیقاً با جنایت برابر باشد و از آنجا که هیچ تضمینی وجود ندارد که در قصاص اسیدپاشی ، فرد مجرم به اندازه قربانی آسیب ببیند ، حکم به قصاص اسیدپاش داده نمی شود.نتیجه این وضعیت نیز مشخص است: فرد اسیدپاش ، بعد از این که قربانی خود را برای ابد از زندگی متعارف انسانی ساقط کرد ، چند سالی را به زندان می رود و سپس با پرداخت چند میلیون تومان به زندگی عادی برمی گردد ؛ انگار نه انگار که اتفاقی افتاده باشد! و این در حالی است که قربانی ، تا پایان عمر ، در عذابی دائمی به سر خواهد برد.آمنه ، قربانی اسید پاشی آمنه ، یکی از دخترانی که قربانی اسید پاشی شد.بنابراین تشدید مجازات اسیدپاشی به عنوان یک "جرم مستقل" ، از الزامات گریزناپذیر جامعه ماست. البته بسیاری از کارشناسان بر لزوم کار فرهنگی و ریشه یابی علل اسیدپاشی و درمان ریشه ها تأکید می کنند که قطعاً نظرات آنها محترم و صائب است اما در کنار عمل به توصیه های آنان - که ضمانت اجرایی هم ندارد - باید قانون نیز در این باره محکم و قاطع باشد.بدیهی است که "پول" و "زندان" نتوانسته است اسیدپاشی را در جامعه ما از بین ببرد و شاید همین خفیف بودن مجازات باعث شده است افراد با خوف کمتری دست به اسید شوند.بنابراین باید به سطوح بالاتری از مجازات اندیشید ، آن هم نه صرفاً برای مجازات مجرم که برای بازدارندگی.در این خصوص دو سطح مجازات بالاتر برای این جرم قابل تصور است: اعدام ، مقابله به مثل.از آنجا که اعدام سالب حیات است و نیز در مواردی مجرم دست از زندگی هم شسته ، بدان ناامید شده و حتی مرگ را رهایی از زندگی نکبت بار و شکست آلود خود می بیند ، مجازات اعدام توصیه نمی شود. به علاوه باید کوشید تا حد امکان از قوانین اعدام زدایی کرد.طاهره قربانی اسیدپاشی.طاهره ، یکی دیگر از قربانیان اسیدپاشی.اما "مقابله به مثل" می تواند بازدارندگی قابل توجهی در قبال تصمیم فرد برای اسید پاشی داشته باشد ؛ علت نیز کاملاً مشخص است: فرد اسیدپاش ، سوختن با اسید را فلاکتی بزرگ می داند و درست به همین دلیل است که از میان جنایت های مختلف ، اسید پاشی را انتخاب می کند و به صورت طرف مقابلش اسید می پاشد. حال اگر او بداند که این فلاکت بزرگ گریبانگیر خودش نیز خواهد بود ، در تصمیم خود برای اسیدپاشی مردد خواهد بود و ای بسا به خاطر "حراست از خودش در برابر اسیدپاشی" ، این کار را مرتکب نشود.ذکر این نکته ضروری است که قانونگذار باید "مقابله به مثل" را نه از باب قصاص که به عنوان یک "مجازات مستقل" ، در نظر بگیرد چرا که در جرم اسیدپاشی، تساوی آسیب در قصاص میسر نیست.شاید در نظر برخی، مقابله به مثل در جرم اسید پاشی، هولناک و غیرانسانی به نظر برسد ؛ طبیعتاً این مجازات مخوف است و اتفاقاً درست به همین دلیل است که قدرت بازدارندگی دارد.یکی دیگر از قربانیان اسیدپاشی.که جواب رد یه خواستگارش داده بود.نکته مهم این است: اگر قانون مقابله به مثل در اسید پاشی تصویب شود ، ممکن است چند "جنایتکار" با این روش مجازات شوند ولی قطعاً تعداد بسیار بیشتری "انسان بی گناه" که با ادامه شرایط فعلی ممکن است قربانی اسیدپاشی شوند ، نجات خواهند یافت و وجودشان در اسید ذوب نخواهد شد.وانگهی وقتی مجازات مالی و زندان عملاً بازدارنده نیست و قصاص نیز قابلیت اجرا ندارد ، چه باید کرد؟ آیا باید دست روی دست گذاشت و منتظر ماند که کدام انسان بی رحم بر سر و صورت کدام دختر بی گناه اسید می پاشد و او را به خاک سیاه می نشاند؟اگر اعلام شود که از این پس ، هر کس اسید بپاشد ، خود نیز به همین سرنوشت دچار می شود ، حتماً کاهش قابل ملاحظه این جنایت در جامعه را شاهد خواهیم بود زیرا هیچ کس دوست ندارد با سر و وصورت سوخته با اسید زندگی کند چه آن که در اغلب موارد ، این زندگی ، حتی از مرگ هم بدتر است.کسانی که بر کرسی های سبز قانونگذاری تکیه کرده اند ، باید بدانند که اگر می توانند با تصویب این قانون ، زندگی افرادی را نجات خواهند داد ، ولی این کار را نکنند ، در جنایات بعدی شریک گناه محسوب می شوند.واقعاً تا کی باید مجرمان اسید بپاشند ، دختران بسوزند ، رسانه ها تیتر بزنند و دادگاه ها به همین قوانین موجود بسنده کنند و دوباره و چندباره همین چرخه تکرار شود؟ آیا زمان اقدام فرانرسیده است؟!