دروغ نامه ی کیهان 5 شنبه 31 فروردین ماه سال 1391
"چه مدت است که پروژه ی هسته تبدیل به موضوع اصلی کشور شده است؟ مگر تا اینجا که پروژه هسته ای دنبال شده است .جز اینکه برای  سال های متمادی در آمد دلارهای نفتی را بلعیده است  و تحریم اقتصادی بهمراه داشته و اقتصاد کشور را ورشکسته و وابسته به واردات وانگلی وواسطه گری ودلالی کرده  و کشاورزی را نابود کرده است وموجب رشد نرخ لجام گسیته ی تورم وگرانی شده است و موج روز افزون تعطیلی کار خانه ها و واحدهای تولیدی و بیکاری کارگران را در پی داشته است . مهمتر اینکه حرف اول و آخر رهبر وهر مسئولی همین موضوع هسته ای شده است . از سوی دیگر موجب باج دادن های کلان به چین و روسیه برای حمایت هسته ای و افزایش تئش   با کشور های  منطقه و همسایه ها شده که منتهی به انزوای منطقه ای و جهانی  شده  است . چه دستآورد دیگری برای ملت وکشور داشته است؟"
سئوال است  چه مدت است که پروژه ی هسته تبدیل به موضوع اصلی کشور شده است؟ مگر تا اینجا که پروژه هسته ای دنبال شده است .جز اینکه برای  سال های متمادی در آمد دلارهای نفتی را بلعیده است  و تحریم اقتصادی بهمراه داشته و اقتصاد کشور را ورشکسته و وابسته به واردات وانگلی وواسطه گری ودلالی کرده  و کشاورزی را نابود کرده است وموجب رشد نرخ لجام گسیته ی تورم وگرانی شده است و موج روز افزون تعطیلی کار خانه ها و واحدهای تولیدی و بیکاری کارگران را در پی داشته است . مهمتر اینکه حرف اول و آخر رهبر وهر مسئولی همین موضوع هسته ای شده است . از سوی دیگر موجب باج دادن های کلان به چین و روسیه برای حمایت هسته ای و افزایش تئش   با کشور های  منطقه و همسایه ها شده که منتهی به انزوای منطقه ای و جهانی  شده  است . چه دستآورد دیگری برای ملت وکشور داشته است؟ برای همین قلم بر دست یادداشت روز نویس بدون آنکه به پیآمدهای منفی آن اشاره کند وکلامی از مطالبات مردم و سایر معضلات اقتصادی واجتماعی بگوید . در عوض این چنین با تکرار کپی های گذشته پس از اجلاس مذاکره هسته ای ترکیه  از پروژه ی هسته ای دفاع وتبلیغ کرده است :
"حدود 6 ماه مانده به اين مذاكرات و در حالي كه غربي ها هنوز خاطره مذاكرات اسلامبول 1 را در ذهن داشتند، مهمترين دغدغه 1+5 اين بود كه چگونه مي توان ايران را وادار كرد، دست از سرسختي بردارد و محاسبات راهبردي اش را تعديل كند.اولا، فوري ترين موضوع براي آمريكا و اسرائيل اين بود كه برنامه هسته اي ايران از اينكه هست جلوتر نرود. بنابراين موجي از عمليات نيمه سخت، به شكل حمله سايبري، ترور دانشمندان هسته اي و همچنين سختگيري در ورود مواد و قطعات به ايران و مهم تر از همه اينها قطع آنچه كه آمريكايي ها آن را منابع مالي برنامه هسته اي ايران مي ناميدند به راه افتاد. اما اگر ملاك تند يا كند شدن برنامه هسته اي ايران را گسترش تاسيسات و افزايش توليد مواد هسته اي بدانيم، اين عمليات به هيچ كدام از اهداف خود نرسيد. بنابراين، قرار بود ايران در حالي وارد مذاكرات اسلامبول 2 شود كه برنامه هسته اي آن در آستانه ورشكستگي قرار گرفته باشد. اما ايران در حالي به اسلامبول رفت كه فردو در آستانه بهره برداري قرار داشت، بيش از يكصد كيلو مواد هسته اي 20 درصد و چند هزار كيلو ذخيره اورانيوم 5 درصد توليد كرده بود، سوخت داخلي توليد شده در راكتور تهران بارگذاري و با موفقيت تست شده بود، مكان يابي تاسيسات جديد هسته اي به اتمام رسيده و برنامه هايي براي افزايش توليد مواد هسته اي هم اعلام شده بود.عمليات نيمه سخت غرب، نه برنامه هسته اي ايران را متوقف كرد و نه از سرعت آن كاست، برعكس تنها اتفاقي كه افتاد عمق يافتن، مصون شدن و سرعت گرفتن اين برنامه بود و اين اولين ستوني بود كه بناي راهبرد مذاكراتي ايران در اسلامبول بر پايه آن نهاده شد.ثانيا، پيش از مذاكرات اسلامبول همه تلاش غرب اين بود كه ايران را متقاعد كند كه اگر روند مذاكرات به تعبير اعضاي گروه 1+5 پيشرفت نداشته باشد، گزينه نظامي با قوت روي ميز است. بر اساس يك تقسيم كار ميان اسرائيل و آمريكا، بنابر اين شد كه اسرائيل، ايران را تهديد به حمله نظامي در صورت صرف نظر نكردن از برنامه هسته اي اش بكند و آمريكا هم اين تهديد را تاييد كند..بسيار خوب، اين پروژه جنگ رواني عظيم به چه سرنوشتي گرفتار شد و آيا غربي ها توانستند از تنور آن ناني براي مذاكرات اسلامبول بيرون بياورند؟ سرنوشت پروژه ايجاد تهديد معتبر نظامي حقيقتا عبرت آموز است. ابتداي كار آمريكايي ها اين استدلال را پذيرفتند كه اگر ايران گزينه نظامي را- آن هم از سوي آمريكا نه اسرائيل- روي ميز نبيند، دليلي براي كوتاه آمدن خواهد داشت. بنابراين مقام هاي آمريكايي شروع كردند به خط و نشان كشيدن در اين باره كه «توان نظامي» آنها براي مقابله با برنامه هسته اي ايران كافي است، طرح هاي حمله در حال نهايي شدن است و هيچ گزينه اي منتفي نيست. اما در كمال ناباوري، تاثير اين لفاظي ها به هيچ وجه آن چيزي نبود كه آمريكا تصور مي كرد و اسرائيل پيش بيني كرده بود..اولا؛ ايران به سرعت در صدد پاسخ برآمد و تمرين هاي نظامي ويژه اي انجام دادكه نشان مي داد نه فقط براي دفاع در مقابل هرگونه حمله آماده است بلكه حتي اگر ضرورت داشته باشد، اين آمادگي را دارد كه قبل از آنكه كار به اقدام بكشد و در حالي كه دشمن هنوز در مرحله تهديد قرار دارد، دست به اقدام پيشگيرانه بزند. در نتيجه آمريكايي ها ديدند كه در حالي كه آنها تلاش مي كردند تنش با ايران را در يك وضعيت كنترل شده نگه دارند، هر لحظه احتمال دارد اين تنش به طور كامل از كنترل خارج شود و ايران با اعتماد به نفس كامل آمريكا را وارد يك درگيري مرگبار و البته ناخواسته كند. علت اينكه باراك اوباما زمستان گذشته در نامه اي مكتوب به ايران صريحا اعلام كرد گزينه نظامي از ديد اين كشور روي ميز نيست، دقيقا همين بود كه آمريكايي ها ديدند ايران نترسيده بلكه خود را براي جنگ آماده كرده است!ثانيا؛ تهديدهاي پي در پي درباره احتمال حمله به ايران قيمت نفت (و در نتيجه درآمد ايران) را به شدت بالا برد، اقتصاد نيمه جان جهاني را دچار ركودي مضاعف كرد و با افزايش بي سابقه قيمت بنزين يك مشكل سياست داخلي جدي براي آمريكا و ديگر كشورهاي اروپايي فراهم آورد.نتيجه خوشمزه اين است: در حالي كه پروژه ايجاد تهديد معتبر نظامي بنا بود ايران رابترساند و منفعل كند، در كمال ناباوري و در زماني كوتاه اين راز مگو را از پي پرده برون انداخت كه بزرگترين مخالف اين گزينه دولت آمريكاست يعني همان دولتي كه بنا بود با سياه بازي اين گزينه را معتبر جلوه بدهد! تهديد نظامي نه فقط معتبر نشد بلكه نه به دست ايران بلكه به دست خود آمريكايي ها با صراحتي بي سابقه از روي ميز برداشته شد و نمايندگان آمريكا در حالي به اسلامبول آمدند كه مي دانستند تهديد به حمله نظامي از ديد ايران چيزي جز يك شوخي بي مزه تلقي نخواهد شد و به همين دليل هم بود كه نه آمريكا و نه ديگر كشورهاي عضو گروه 1+5 حتي به بيان اين تهديد نزديك هم نشدند."
در خاتمه اینکه  چون رژیم ضد بشری وقرون وسطایی وکودتایی  به مرور که از عمر ننگینش سپری شده است  بیشتر نا مشروع بودنش عریان شده است .از سوی دیگر برای حفظ خود بیشتر وابسته به ارگان های سرکوبگر اطلاعاتی وامنیتی اش شده است .موازی آن سیاست اختناق و سانسور وضرب وشتم و بازداشت و شکنجه واعدا م را  هم گسترش داده است . به ویژه اینکه چون شالوده اش با شیادی وفریبکاری وقول های دروغ شروع شد . بنابراین به جای پاسخگویی به مطالبات مردم از اهرم ها و دست آویز های صدا خفه کن  استفاده شده است . بطور مثال یک زمان این دستآویز اشغال سفارت آمریکا در تهران با ادا واطوار و شکلک های مضحک ضد آمریکایی بود .موازی آن سیاست یا ترفند  شعار ضد  اسراییلی در حما یت تاکتیکی تبلیغاتی از فلسطین هم چاشنی شد . سپس نوبت جنگ موهبت الهی رسید که 8 ساله هم مردم چنین سر کار گذاشته و کشور ویران شد . تازه هزینه 1000 میلیارد دلار خسارات مالی واقنتصادی جنگ با میلیون ها نفر کشته ومجروح و آواره وبی خانمان شدنش  هم در بر داشت که فتوای قتل عام زندانیان سیاسی داده شد که یک سند جنایت علیه ی بشریت است . اما پس ا ز آن فاش شدن داستان پروژه ی هسته ای که تا به امروز تبدیل به موضوع  اصلی شده ودر رأس همه مسایل قرار گرفته است .همانگونه که اشاره شد هیچگونه  دستآوردی برای ملت ومنافعی ملی کشور نداشته است. جز اینکه در آمدنفت را به خود اختصاص داده  و عوارض جانبی بس زیان آور  داشته است که به موردهاییاز این ضرر وزیان  اشاره شد . بدتر اینکه چون  از طریق پروژه ی هسته ای  مردم ایران به گروگان گرفته شده واز کشورهای منطقه باج گیری می شود . زیرا دستآویز تهدید آمیز برای تضمین بقای رژیم ضد بشری قرون وسطایی کودتایی می باشد بنابراین به احتمال برای رسیدن به اهداف نظامی هسته ای از جنگ هم استقبال می شود.
هوشنگ بهداد
دروغ نامه ی کیهان 5 شنبه 31 فروردین ماه سال 1391
آنچه رخ نداد (يادداشت روز